«روز مقاومت، ایثار و پیروزی» را اگرچه بر یک برگ سرخ از سالنمای ایرانی نوشتهاند تا سوم خرداد، روز آزادسازی خرمشهر را متمایز کنند، اما پیشانینوشت همه روزها را میتوان به این عنوان مزین کرد، حکایت روز مقاومت و پایداری که در فردای امروز، چهارم خرداد، نگهبان عظمتِ نام دزفول است نیز همینگونه است.
دزفولی که دویست بار موشک باران شد، اما ایستاد تا خار در چشم دشمن فراوان برویاند. دزفولیهایی که به رغم باران هزار در هزار شده گلولهها ایستادند تا پرچم ایران در اهتزاز بماند.
حکایت این دوروز، ماجرای سنگ نشانی است که راه را به خوانش روزآمد از دفاع برساند و الا همه روزهای ما، در تعریف نسبت خود با عاشورا، به مقاومت و پایفشاری بر حق و پایداری پای دفاع از ایران، این خاک خدایی، ارزش افزوده یافتهاند. مردان ما را اعم از رزمندگان خط مقدم تا پیرزنانی که در منتهاالیه این خاک، دست دعا به سوی خدا دراز کردهاند هم به همین صفات، ممتازند؛ لذا گفتن از هر عنوان، تشریح عظمت همه ایرانِ بزرگ است. نوشتن از آن جوانمردِ جهادگر، سردار شهید سید محمدتقی رضوی که در سوم خرداد۱۳۶۶ در سردشت به شهادت رسید هم تبیین مرام مردانی است که خود را ندیدند تا خدا را به عظمت در لحظات خویش شکوفا ببینند.
او نماد فرزندان غیرتمند ایران بود که در دفاع مقدس، آن حماسه ماندگار، در نامهای متعدد تکرار میشد. به هر تکرار هم وطن را شکوهی ملکوتی میبخشید. یک نام از فراوان نامهای جاودان، سروان محمدعلی صفا بود. یلِ نامدار بجنورد که نگذاشت در زمانِ نداری، به سرنوشتِ ناچاری بیفتیم.
ما با او از اندک داشتههای خود، به برکت غیرت ایرانی و اعجاز شهادت، حداکثرِ بهره را گرفتیم. صدام اگر لشکرِ تانک خود را به میدان آورد ما تکاور قهرمان بجنوردی، سروان محمدعلی صفا و یاران تکاورش را به میدان فرستادیم تا با شکار ۱۶۸ تانک، ابهت زرهی عراق را به بازی بگیرند.
آری ما آن روزها ناممکنها را چنان به امکان تبدیل کردیم که دشمن با همه امکاناتش به دیوار ناممکنها خورد. امروز هم باید خواند از آن روزها. اگر عزت ایران و عظمت ایرانیان را میخواهیم باید بخوانیم تا بدانیم قهرمانان وطن چه کردند.
باید شهدا و قهرمانانمان را بازتعریف کنیم تا نسل امروز بداند شکوه جهانآرا را. بفهمد رزم پاسداران را. درک کند عظمت تفنگداران دریایی را که حماسه را معنایی نو زدند. بداند و با افتخار به دیگران هم بگوید از شاهکار امیر خلبان محمود اسکندری و اکبر زمانی که جادویِ پل عراق روی اروند را با اعجاز غیرت و قدرت، باطل کرد.
{$sepehr_key_125941}
او محاصره خرمشهر را به معنای واقعی کامل کرد تا عراقیها نه بتوانند به کمک نیروهایشان در شهر بیایند و نه متجاوزان بتوانند از خرمشهر بگریزند. راه را چنان بست که ناگزیر ۱۹ هزار جفت دست بالا رفت تا به اندازه جمعیت یک شهر در یک عملیات از عراق اسیر بگیریم. ما در اوج تحریمها، در منتهاالیه کمبودها و نبودها، دشمن را شکستیم. امروز هم میتوانیم بنبستها را بشکنیم اگر با همان خلوص در میدان باشیم، اگر در جان هر جوان ما جهانآرا و موسوی و صفا و رضوی و اسکندری قد بکشد. ما ایرانیم. نامی که همیشه باید باعظمت خواند.
دست ما به توانایی برای پیروزی همیشه بالاست، انشاءا...