تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به خاک ایران، بار دیگر نگاهها را از سطح تحرکات نظامی به اعماق جنگ نرم معطوف کرد. واقعیت این است که در دوران معاصر، هیچ درگیریای صرفاً در میدان فیزیکی رخ نمیدهد. هم زمان با شلیک موشک ها، جنگ دیگری نیز در جریان است: جنگ روایت ها.
این جنگ، میدانی نامرئی، اما اثرگذار است که نتیجه اش میتواند سرنوشت نبردهای سخت را نیز تغییر دهد. امروز، پیروزی در میدان نبرد بدون تسلط بر میدان روایت ممکن نیست. در جهانی که افکار عمومی، رسانه ها، شبکههای اجتماعی و نهادهای فرهنگی نقش تعیین کنندهای در داوری و قضاوت نسبت به منازعات دارند، کسی که روایت غالب را در اختیار بگیرد، بر ذهن و درنهایت بر معادلات سیاسی سلطه مییابد.
در این زمینه، هنر و هنرمند جایگاهی راهبردی دارند. هنر صرفاً ابزاری برای زیبایی آفرینی یا احساس برانگیزی نیست، بلکه رسانهای چندلایه است که قادر است در زمان کوتاه، محتوایی پیچیده را به مخاطبان گسترده منتقل کند. در دل بحران ها، هنر میتواند از روایت مسلط دشمن پرده بردارد، وجدان جهانی را بیدار کند و با خلق آگاهی اجتماعی، به تحکیم جبهه داخلی و تقویت روحیه مقاومت یاری رساند.
رژیم صهیونیستی سال هاست که از ابزار هنر و رسانه برای بازتولید یک تصویر وارونه از واقعیت بهره میبرد. استفاده از سینما، مستند، پویانمایی و گرافیک برای مظلوم نمایی و مشروع سازی خشونت، بخشی از سازوکار تثبیت روایت جعلی این رژیم است. پیش از آنکه موشکی به هدف برسد، روایتی در ذهنها فرود آمده است.
این دقیقاً همان نقطهای است که هنرمندان و نهادهای فرهنگی کشور باید به آن ورود کنند. سؤال کلیدی اینجاست: در مواجهه با این تجاوز آشکار، روایت ایران چیست و چه کسی آن را روایت میکند؟ اگر پاسخ این پرسش، مبهم یا ضعیف باشد، روایت دشمن جای آن را خواهد گرفت. هنر، ابزاری توانمند برای پاسخ به این پرسش است. هنرمند با اثر خود روایت میسازد: روایتی از مظلومیت، ایستادگی، واقعیت و حقیقت.
هنرهای تصویری، سینما، تئاتر، موسیقی، ادبیات و رسانههای نوین میتوانند بستر روایتهای گوناگون از مقاومت باشند. از طراحی یک پوستر تا ساخت یک فیلم مستند کوتاه، از اجرای نمایش خیابانی تا تولید محتوای دیجیتال، همه اینها ظرفیتهایی برای روایت ایران در این نبرد نابرابر است. نکته مهم آن است که این ظرفیتها تنها زمانی اثرگذار خواهند بود که در چارچوب یک راهبرد جامع فرهنگی سامان یابند.
تجربه جنگهای اخیر در سطح منطقه، نشان داده است که هر جا جبهه مقاومت توانسته در کنار مقاومت میدانی، میدان روایت را نیز به درستی مدیریت کند، موفقیتها تثبیت شدهاند. پیروزی با در کنار هم قرار گرفتن قدرت نظامی و تسلط بر ادراک عمومی ممکن و پایدار میشود. ازاین رو، لازم است نهادهای فرهنگی، دانشگاه ها، رسانهها و نخبگان هنری با رویکردی هماهنگ، در خط مقدم این جبهه نرم قرار گیرند.
حمایت هدفمند از آثار هنری متعهد، سازمان دهی پویشهای هنری با مخاطب جهانی، ترجمه آثار تأثیرگذار به زبانهای زنده دنیا و بهره گیری از ظرفیت هنرمندان ایرانی متناسب با فضا و مخاطب خارج از کشور، بخشی از اقداماتی است که میتواند به شکل گیری یک جبهه منسجم روایت محور کمک کند. در این میان، نسل جدید هنرمندان ایرانی، به ویژه فعالان فضای دیجیتال، میتوانند نقشی سرنوشت ساز ایفا کنند. آنان ابزار، زبان و مخاطب را میشناسند و اگر با روایت درست تغذیه شوند، میتوانند تبدیل به مؤثرترین سربازان جنگ روایتها شوند.
از سوی دیگر، باید به یک حلقه فراموش شده، اما حیاتی توجه داشت: نقش هنر در دیپلماسی عمومی. روایتهای هنری ایران اگر به زبانهای جهانی ترجمه و با شبکههای مردمی همراه شوند، میتوانند افکار عمومی دنیا را تحت تأثیر قرار دهند. هنری که از بطن تجربههای زیسته مردم برخیزد و با ظرافت جهانی عرضه شود، میتواند حتی در دل مخاطبان بی طرف نیز اثرگذار باشد.
{$sepehr_key_131120}
اینجاست که رسانههای فراملی، جشنوارهها و پلتفرمهای جهانی نباید نادیده گرفته شوند. نباید فراموش کرد که دشمن در حال روایت سازی مستمر است. هر تأخیر، هر سکوت، هر بی برنامگی، مساوی است با واگذاری میدان به دشمن. روایت، همان قدر مهم است که دفاع فیزیکی؛ و بی تردید، تقویت میدان روایت، پشتیبان جدی میدان نبرد خواهد بود.
در پایان، باید گفت: دفاع از حقیقت، رسالت هنر است؛ و در دورانی که حقیقت در محاصره روایتهای ساختگی است، هنر بیش از هر زمان دیگری وظیفه دارد که صریح، دقیق، متعهد و جهانی سخن بگوید. اکنون لحظهای حساس برای فرهنگ و هنر ایران است؛ لحظهای که در آن، هنرمند میتواند یا به حافظه ملت خدمت کند، یا سکوتش را تقدیم به روایت دشمن؛ و ما میدانیم که سکوت، هیچ گاه بی طرف نبوده است.