لیلا خیامی - سال ۶۱ هجریقمری سال عجیبی بود. مردم کوفه که از ظلم و ستم یزید خسته شده بودند به امام شکایت کردند و نامههای دعوت زیادی برای او نوشتند.
امام نمایندهی خود یعنی پسرعمویش مسلمبنعقیل را به کوفه فرستاد. وقتی مسلمبنعقیل به کوفه رسید، دشمنان او را اسیر کردند و بیرحمانه به شهادت رساندند. دشمنان امام حسین(ع) پسران مسلم یعنی ابراهیم و محمد را هم به زندان انداختند. این دو کودک که عاشق امام حسین(ع) بودند، پس از تحمل سختیهای بسیار به شهادت رسیدند.
ابراهیم و محمد پس شهادت پدرشان، مسلم، تنها و سرگردان بودند که بهدست دشمنان اسیر شدند. این دو برادر حتی با اذیت و آزار زندانبان از حمایت امامحسین(ع) دست برنداشتند.
زندگی در زندان سرد و نمور دشمن با انواع شکنجهها و آزار و اذیت برای این دو برادر تنها و غریب بسیار سخت بود. پس از مدتی محمد و ابراهیم تصمیم گرفتند از زندان فرار کنند و سرانجام آنها با زیرکی موفق به انجام این کار شدند.
اما روزگار بدی بود. یکی از سربازان دشمن که دنبال آنها بود تا دستگیرشان کند، از ماجرا باخبر شد که این دو در خانه خود او پنهان شدهاند. او به طمع اینکه اگر این دو کودک را بکشد، جایزهی فراوانی دریافت میکند، تصمیم بسیار ترسناکی گرفت.
رودخانهی فرات صحنههای غمانگیزی را به خود میدید. محمد و ابراهیم، دو برادر تنهامانده، دست هم را گرفته بودند. ابراهیم به مرد سنگدل که میخواست برادرش را زودتر از او بکشد، التماس میکرد که بهخاطر خدا این کار را نکند، اما آن مرد بیرحمانه او و برادرش را به شهادت رساند.
هر سال در ماه محرم و در نمایشهای شبیهخوانی عاشورایی ماجرای طفلان مسلم اجرا میشود. معمولا در این شبیهخوانی، مردی در نقش دشمن با شلاقی در دست، این دو پسربچه را شلاق میزند. این نمایش به نمایش طفلان مسلم معروف است.