سه گانه کمبود تخت، ساختمان قدیمی و رنج همراهان در بیمارستان «دکتر شیخ» مشهد

به گزارش شهرآرانیوز؛ بیماری آن‌ها را بی تاب و بی قرار کرده است. صدای بعضی از این کودکان و گریه هایشان حتی از پشت نرده‌های بیمارستان دکتر شیخ شنیده می‌شود. خرید خوراکی از بوفه بیمارستان و اسباب بازی‌های متنوع و رنگارنگ کنار در ورودی بیمارستان حالشان را خوب و آرامشان نمی‌کند. رنگ زرد و نزار چهره و اندام نحیفشان دل آدم را به درد می‌آورد.

وضعیت مادرهایشان هم دست کمی از آن‌ها ندارد. خستگی از سروصورت مادر‌های این بچه‌ها شره می‌کند بس که به قول یکی از آن‌ها طبقات مختلف بیمارستان را بالا و پایین رفته‌اند به امید اینکه هیولای درد و بیماری دست از سر طفل معصومشان بردارد. در میان این همه رنجی که این کودکان و والدین این بیماران خردسال تحمل می‌کنند، کم و کاستی‌هایی نیز در اینجا هست.

از رعایت نشدن بهداشت محیط و تهویه نامناسب تا برخورد نامناسب با کودک در حین درمان، نبود فضای شاد متناسب با سن و سال این بچه ها، کمبود تخت و باقی موارد که در بازدید سرزده از بیمارستان تخصصی کودکان دکتر شیخ، مردم با شهرآرا در میان می‌گذارند.

کمبود‌ها یکی دوتا نیست

کف حیاط بیمارستان یک گوشه دنج نشسته و پسر خردسالش را در آغوش گرفته است. پلاکت خون پسرش نرمال نیست و یک سال خانه و زندگی اش را در قوچان رها کرده و به دوا و درمان محمدحسین چسبیده است.‌

می‌گوید: از دل خوشم اینجا نیستم. کمبود‌ها یکی دوتا نیست. پسرم روز به روز ضعیف‌تر می‌شد و علائمی داشت که من و پدرش را نگران می‌کرد. به توصیه پزشک شهرمان به این مرکز آمدیم. همان اول کار که بستری کردند آن هم با هزارویک مکافات، دارویش را تقبل کردند، اما بعد از آن و در مراحل بعدی درمان باید دارویش را خودمان تهیه می‌کردیم.

برای تهیه داروهایش هم به هرکسی در مشهد رو زدیم پیدا نشد و ناگزیر هر دفعه با پرداخت هزینه‌های سنگین، به واسطه یکی از آشنایان دارو را از تهران خریداری می‌کردیم.

مادر دیگری هم که دختر خردسالش شیمی درمانی می‌شود نزدیک می‌شود و می‌گوید: من اینجا خون جگر خوردم. اوایل درمان که می‌خواستند رگ دخترم را بگیرند جلوی چشمم آن قدر با دستش ور رفتند که داشت جگرم پاره می‌شد. من را با لحنی تند از اتاق بیرون کردند. این برخورد بد هیچ وقت از ذهنم بیرون نمی‌رود. فقط به خاطر اینکه مجبور بودم تحمل می‌کردم و در این مدت آن قدر غصه خوردم و گریه کردم که در سن سی سالگی نصف موهایم سفید شده است. رنج بیماری دخترم یک طرف، برخورد‌های نامناسب برخی پرستاران، یک طرف.‌ای کاش کادر درمان به احترام دکتر شیخ، پزشک خیر و نیکوکار حداقل کمی منش و روش او را در حین درمان پیاده کنند.

{$sepehr_key_133777}

از اتاق‌های بدون تهویه تا قطع سهمیه غذای همراهان

با وجود نگهبانی که آمدوشد افراد را زیرنظر دارد به بهانه اینکه فرزندم داخل راهرو منتظرم هست، به داخل بخش‌های بیمارستان می‌روم.

مادری میان سال در راهرو نشسته است، می‌گوید: بروید داخل اتاق دخترم را ببینید چه حال و روزی دارد.  با این همه درد، این اتاق‌ها شبیه زندان است. یک تهویه مناسب یا فضای شاد و نشاط آور یا یک تلویزیونی که سرگرمشان کند، نیست.

یکی از همراهان بیماری دیگر هم از غذای بی کیفیت گلایه‌مند است: کیفیت غذای بیماران یا همراهان بیمار خوب نیست. نکته بدتر ماجرا اینکه سهمیه غذای همراهان بیمار که پیش از این رایگان بود، قطع شده است و باید هزینه پرداخت کنیم. این مسئله پیش پاافتاده جزو مقررات هر بیمارستان است. مسئولان بیمارستان خودشان را جای ما بگذارند و حال ما را درک کنند.

در راهروی دیگر این بیمارستان خانمی از اینکه همسرش اجازه پرستاری از دختر بیمارشان را حتی برای یک ساعت هم ندارد، حسابی شاکی است. می‌گوید: خودم آرتروز گردن شدید دارم و خواهر و مادرم هم فوت شده‌اند. دخترم بستری است و خواهش کردم برای چند ساعت شوهرم کنار دخترم باشد تا کمی استراحت کنم، اما اجازه ندادند و گفتند همه والدین این کار را به مادران می‌سپارند و چنین کاری نشدنی نیست.

او همچنین می‌گوید: وقتی دخترم در طبقه بالای بیمارستان جراحی شد، پشت در اتاق عمل به علت نبود صندلی کف زمین آلوده نشستم تا دخترم از اتاق عمل بیرون بیاید. در یک جمله اینکه صندلی برای نشستن در زمان انتظار حتی برای کودکان بیمار نیست و این‌ها همه نشان می‌دهد امکانات اینجا، کافی نیست. اگر فقط برای لحظاتی خودشان را به جای ما که فرزند بیمار داریم بگذارند شاید وجدانشان به درد بیاید و کاری بکنند.

پاسخ مدیر بیمارستان در شماره بعدی روزنامه شهرآرا منتشر می‌شود.