متهم در بازسازی صحنه جنایت: سرم داغ بود و  نفهمیدم چه‌  می‌کنم

به گزارش شهرآرانیوز؛ دیروز صحنه قتل «غلامحسین. ح» که چندی پیش با ضربات چاقو از سوی «عباس. پ» در خیابان شهید یوسف زاده رخ داده بود با حضور دو متهم این پرونده به دستور قاضی وحید خاکشور، بازپرس جنایی درحالی بازسازی شد که متهم اعلام کرد پیش از درگیری حتی یک بار مقتول را ندیده و اصلا او را نمی‌شناخته است.

«عباس. پ» متهم به قتل چهل و سه ساله که پدر سه فرزند است، پیش از آغاز بازسازی در پاسخ به اینکه آیا سابقه دار است، گفت: سابقه کیفری نزاع جمعی دارم که پنج سال زندان بودم و ۴۵۰ میلیون تومان دیه برایم بریدند. درنهایت نیز پس از گرفتن رضایت شاکی و تحمل حبس آزاد شدم.

او در تشریح اتفاق‌های روز حادثه به مقام قضایی گفت: از بعد از ظهر با رفقا رفتیم سمت مُلک آباد برای آب تنی در باغ رمضان. آن شب برای عروسی به تالاری در جاده کلات دعوت بودیم. شوهرخواهر، برادر و... جلوی تالار منتظر من بودند تا با هم برویم داخل. قرار بود آن شب جواد، پسردایی‌ام، مقداری پول نقد بیاورد تا برای شاباش همراهم باشد. خانه اش در یوسف زاده ۲۰ است. با ماشین خودم با رمضان آمدیم اینجا. ابرهیم و علی که در باغ با هم بودیم نیز با هم مستقیم رفتند مجلس و قرار شد من بعد از گرفتن پول بروم.

موتورسوار عربده کشی می‌کرد

این متهم به قتل درباره اتفاق‌های خیابان شهید یوسف زاده مدعی شد: وارد همین میلان (انتهای یوسف زاده ۳۳) شدیم که یک موتوری از روبه رویمان می‌آمد. ما از بولوار ناصری وارد این خیابان شدیم. دو نفر سوار موتور بودند که نفر پشت سر چاقو دستش بود. از همان دور که دیدیم رمضان گفت: «پسره را ببین، فکر کنم اینجا دعواست.» نفر پشت سر موتورسیکلت نیز عربده کشی می‌کرد.

وقتی کنار ما رسیدند، نفر پشت سر فحش داد، ما عجله داشتیم و مهم نبود و رد شدیم. رفتیم سر چهارراه، قبل از اینکه وارد چهارراه شویم، یک ماشین دیگر آمد رد بشود که راه ما بسته شد و ترمز زدیم. همین جا بود که موتور آمد کنار ماشین و چفت کرد؛ طوری که درِ ماشین باز‌ نمی‌شد، نفهمیدم برای دعوا بود یا زورگیری. نفر عقب نیز با کارد زد شیشه ماشین را شکست و پیاده شد و با همان چاقو شروع کرد ضربه زدن به من. ضرباتی به دست، قفسه سینه، کتف، سر شانه، چشم و پیشانی و سرم خورد.

«عباس. پ» ادامه داد: من نه‌ می‌توانستم با ماشین بروم و نه‌ می‌توانستم پیاده شوم تا اینکه موتور رفت عقب و مرحوم همان طور که چاقو می‌زد، توانستم چاقو را از دستش بگیرم. جثه اش از من ریزتر بود. بعد پیاده شدم و او دستش یک چیزی بود. توی پیاده رو با هم گلاویز شدیم، چند تایی با چاقو رد کردیم و از من خون می‌ریخت. ناگهان او فرار کرد و چند قدمی هم دنبالش رفتم؛ اما خون ریزی من را سست کرد. به رمضان گفتم که ماشین را بیاورد. به ماشین تکیه دادم و بعد سوار شدم.

متهم در بازسازی صحنه جنایت: سرم داغ بود و  نفهمیدم چه‌  می‌کنم

خودم به پلیس زنگ زدم

این متهم سابقه دار درباره اتفاق‌های بعد با بیان اینکه خودش به پلیس ۱۱۰ زنگ زده و موضوع را گزارش داده بود، بیان کرد: وقتی رفتیم، با چشم دنبال پسره بودم. ما پیچیدیم سمت راست، دیدم از چشمم خیلی خون می‌آید، به رمضان گفتم: «من را برسان بیمارستان، فکر کنم کور شدم»؛  بعد از کوچه بغلی چرخیدیم و وارد کوچه ۶/۳۳ شدیم. به رمضان گفتم مرا به بیمارستان هاشمی نژاد که نزدیک‌تر برساند.

ناگهان همان موتوری آمد جلوی ما که رمضان گفت: «فکر کنم همان فلان رفته هایند»؛ گفتم که ردشان کند، اما آمدند و موتور را جلوی ماشین گذاشتند. همان پسر جوان باز آمد درِ شاگرد را باز کرد، من چاقو دستم بود. دوباره با هم گلاویز شدیم و یک چاقو هم او دستش بود، با هم درگیر شدیم و نفهمیدم چه شد. من یک چشمم اصلا نمی‌دید، چاقو دست راستم بود و فقط ضربه‌ می‌زدم، بعد هم بیهوش شدم و در بیمارستان چشم باز کردم.

چهار نفری مشروب خورده بودیم

عباس در پاسخ به قاضی خاکشور درباره اینکه چیزی مصرف کرده بودید، پاسخ داد: ما در باغ رمضان چهار نفری مشروب خورده بودیم. کله‌ام داغ بود؛ اما صحنه درگیری را یادم می‌آید.

او درباره زمان مصرف الکل و زمان جنایت مدعی شد: سر شب بعد از اینکه از استخر آمدیم بیرون و هوا سرد شده بود، مشروب خوردیم و حدود دو ساعت بعد تقریبا اینجا رسیدیم. اصلا قصد عروسی رفتن نداشتم که بچه‌ها زنگ زدند و منتظر بودند که راه افتادیم.

این متهم درباره نقش رمضان در این درگیری با توجه به اینکه یک بار اسم او و یک نفر دیگر را به عنوان قاتل معرفی کرده بود، بیان کرد: نه، او هیچ نقشی نداشت، اگر پیاده می‌شد و آن طرف را هل می‌داد، شاید این اتفاق نمی‌افتاد. اسم آن‌ها را آوردم تا وقت بگیرم و برای رضایت کاری انجام دهم.

{$sepehr_key_134434}

چرا فرار کردی؟

او درباره علت فرار و مخفی شدنش در شمال کشور نیز توضیح داد: بعد که فهمیدم طرف کشته شده است، فرار کردم. بعد از دو روز رفتم شمال، در شیرود خانه اجاره کردم و بعد هم رفتم گنبد خانه گرفتم که همان جا دستگیر شدم. من انگیزه دعوا نداشتم، این بابا (مقتول) خودش و من را بدبخت کرد. بعدا فهمیدم مقتول همان روز عروسی بوده و سه تا دعوا راه انداخته و آمده بیرون و اینجا به من رسیده بود. من اصلا قصد قتل نداشتم و حالا نیز درخواست عفو و بخشش دارم. من در اداره آگاهی هم گفتم که خریت کردم، فرارم نیز برای این بود که ترسیده بودم؛ چون پابند داشتم و حبس رفته بودم.

من ترسیده بودم

«رمضان. ف»، دیگر متهم این درگیری نیز در بازسازی صحنه جنایت با تأیید اظهارات عباس اعلام کرد: آن‌ها وقتی مقابل ماشین برای مرتبه دوم با یکدیگر درگیر شدند، هر دو چاقو داشتند. بعد که همدیگر را زدند، هر دو روی زمین افتادند که من پیاده شدم و عباس را به بیمارستان رساندم. من ترسیده بودم، چون احتمال داشت که افراد بیشتری آنجا بریزند و من را هم بزنند، من دنبال دعوا نبودم.

او در پاسخ به اینکه آیا اظهارات عباس درباره مشروب خوری در باغ را تأیید می‌کند، بیان کرد: بله، همه دور هم خوردیم؛ ولی من زیاد نمی‌خورم، مشروب هم از خیلی وقت پیش در باغ بود.

با ثبت و ضبط اظهارات متهم به قتل و شاهد این درگیری با دستور قاضی خاکشور، بازپرس جنایی، بازسازی پایان یافت.