به گزارش شهرآرانیوز، حالا دیگر همه میدانیم که «جنگ» تنها نقطهی عطفی است که در آن نه تنها رذالتهای اخلاقی بلکه در مقابل آن فضایل اخلاقی هویدا میشود و شاید تحمل چنین مصائب پیشبینی نشدهای است که در جنگ، آدمها خود واقعیاش را نشان میدهند.
داستان رشادتها و فداکاریها یا کشتار دستهجمعی انسانها، مرگ انسانیت و شهود و الهاماتی درست در شب مرگ، در حادثهای پیشبینینشده یا غریبالوقوع و کاملا آگاهانه، داستان ترک و هجرت از وطن یا سوختن و ماندن، داستان از دست دادنهای همیشگی و زخمها و التیامها و ... همگی روایتهایی است که ما آنها را شنیده یا خواندهایم.
اگر دههپنجاهیها بارها از جنگ برایمان گفته بودند و ما فقط آن را در داستانها خوانده بودیم، حالا دیگر در این چند روزه میتوانیم ادعا کنیم که چطور ذرهذره آن را چشیدیم یا میدانیم که چطور میشود مثل خانواده امیر در سریال محبوب «وضعیت سفید» در بحبوحهی جنگ زنده ماند و در میان قهر و آشتیها به زندگی ادامه دهیم. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است.
تقریبا دیگر هیچ نویسندهای نیست که بتواند نسبت به جنگ بیتفاوت بماند. آنچه آنها را وادار به نوشتن از جنگ میکند، بهت و ناباوری از دیدن مجموعهای از صفات و ویژگیهای بشری است که همگی در فاصلهی زمانی کمی درهم و پیچیده از انسانها سر میزند و به تبع آن تغییر و پوستاندازی یک جامعه است که در حال دگرگونی و تلاطم است.
روزهایی که سایهی سیاه جنگ بر کشور عزیز ما ایران سایه انداخته بود و هیچ راه گریزی برای ایجاد آرامش و حفظ امنیت روانی نبود، شاید «خواندن و نوشتن از ادبیات» به ظاهر راه گریز از آن باشد، اما در باطن عملی است لازم و ضروری، تاملی عمیق و قابل درک پیرامون چنین شرایطی است و شاید بتوان گفت به قول ماریوبارگاس یوسا که در مقالهی مفصلش به نام «چرا ادبیات» میگوید: «آیا ادبیات صرفا برای تفریح و چیزی تجملی و سرگرمی است؟ یا آن که تنها پناه است؟»
شرح پاسخ چنین سوالی ابعاد گستردهای دارد. اینکه آیا ادبیات سرگرمی است یا امری به واقع مهم و ضروری؟ تاریخ جنگ و ادبیات جنگ در شکل و شمایلهای متعددش، از تاریخنویسها و وقایعنویسها گرفته، تا خاطرهنویسی و مستندنویسی و البته رمانها و داستان کوتاههای بسیار نشان میدهد که ادبیات و بهخصوص ادبیات جنگ در جامعههای مدرن جایگاه ویژهای دارد. به عبارتی نقشهی راهی است برای زندگی. برای درک لحظات سخت و دشواری که شاید هرگز فکرش را هم نمیکردیم که قرار است ناگهانی شاهد آن باشیم، شاهد لحظاتی فراموشنشدنی.
یوسا که خود بارها در مقالهی «چرا ادبیات» خواندن را امری ضروری میداند، و نه فعالیتی به ناگریز یا زنانه که تنها در میتینگها و مجالس نویسندگان خوانده میشود و حتی نه سبب حفظ ژست روشنفکرانهاش میتوان به آن پرداخت، بلکه او درصدد است تا خواندن «ادبیات» را به همگی هشدار دهد و آن را در لابهلای مسئولیتها و کارها و الویتهای به ظاهر مهم، مهمتر بداند. چرا که جامعهای که تاریخ و ادبیات را نخواند، محکوم به تکرار آن است.
ادبیات پایداری یکی از موضوعات پرکاربرد قرن بیستم است، ادبیاتی که تنها در شاخهی جنگ و حماسه آفرینی میپردازد و بزرگترین رسالتش رساندن صدای حق علیه باطل است یا به عبارتی صدای مظلومیت یک ملت به گوش جهانیان و دفاع از حقوق آنها. معرفی چند رمان در حوزهی ادبیات پایداری در این زمینه پیشنهاد میشود.
چهارمین اثر رضا امیرخانی «از به» داستانی متشکل از مجموعهی نامههاست که در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید و یکی از بهترینهای ادبیات پایداری. در این رمان نویسنده به بیان گوشهای از دشواریهای زندگی در دوران جنگ و پس از آن میپردازد. امیرخانی که با نگاهی سختگیرانه و واقعگیرانه به دوران جنگ و بازماندگانش میپردازد، در این کتاب مشکلات یک خلبان بازمانده از جنگ را موازی با داستان زندگی دختری که خانوادهاش در بمباران جان باختهاند همسو میکند تا بتواند تصویری واقع از جنگ به دور از جزییات بسازد.
«زمین سوخته» اثری ماندگار از نویسندهی بزرگ ادبیات پایداری، احمد محمود، است. محمود که جنگ را نه یک خیر لازم، بلکه شری ناگریز میداند، در این اثر به خوبی توانسته تصویری از جنگ را در جنوب ایران با زبان گرم و حلاوتی که همیشه در داستانهایش پابرجاست، به تصویر بکشد.
{$sepehr_key_135025}
شاید یکی از مهمترین آثار ادبیات پایداری همین کتاب است. کتاب «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» از احمد دهقان که تاکنون به چندین زبان ترجمه شدهاست، کتابی که با نگاهی نو و تازه از جنگ توانست جوایز بسیاری را در حوزهی دفاع مقدس از آن خود کند. ناصر داستان احمد دهقان با زبان طنزش بعد از امتحانات و شروع تابستان، با دوست و همسایهشان علی به جبهه برمیگردد. داستانی که گاه میتواند خواننده را به خنده وا دارد و گاه او را در واقعیت موحش جنگ به گریه بیندازد.
«هفت روز آخر»، داستانی از محمدرضا بایرامی است، یادداشتهایی که از چند روز پایانی جنگ در آن گفتهاست، از خستگی و دلهره روزهای پایانی جنگ، از پذیرش قطعنامه و مقاومت و در کنار آن تحمل تشنگی و تمام جریاناتی که در نزدیکی مرز عراق رخ میدهد. جان سالم بردن از تانکها، بودن در محاصره و بعدتر تاب آوردن تشنگی و عطش و تلاش برای زنده ماندن.