به گزارش شهرآرانیوز؛ اسلامشناسی، شیعهشناسی و رشتهها و بحثهایی از این قبیل معمولا رشتههایی هستند که خاستگاه غربی دارند. ضرورت شناخت شیعه یا اسلام یا هر دین و فرهنگ دیگر برای کشورها و دولتهای جهان بر کسی پوشیده نیست. این شناختها در بسیاری از موارد برای تسهیل روابط بین پیروان ادیان یا فرهنگهای مختلف است، اما در همه حوزهها با وجود تسهیل روابط، بحثهای راهبردی هم به این مباحث دامن میزند.
رشته شیعهشناسی در کشورهای اروپایی و آمریکایی مانند انگلیس یا آمریکا پیشینهای طولانیتر از دیگر کشورها دارد. اما این رشته در اسرائیل حکایتی دیگر است. در اسرائیل شاید به دلیل حساسیت موضوع توجه ویژهای به آن شده است، تاجاییکه شاید بتوان با اطمینان گفت که بهترین و قویترین تحقیقات در این زمینه در اسرائیل انجام شده است.
مطالعات شیعهشناسی در مراکز تحقیقی فلسطین اشغالی در سه دهه اخیر با توجه به شدت یافتن درگیری با شیعیان لبنان و نقش جدی ایران در تحولات سیاسی منطقه، با محوریت آسیبشناسی شیعه آغاز شده است. در سالیان اخیر و عموما بهدلیل بروز انقلاب اسلامی در ایران، درکنار توجه به مسائل سیاسی ایران، محافل آکادمیک غربی توجه رو به رشدی را به مباحث شیعهشناسی نشان دادهاند و البته در این میان، محققان فلسطین اشغالی که دلایل موجهتری برای توجه به مسائل ایران و تشیع دارند، سهم درخورتوجهی را به خود اختصاص دادهاند.
برخیها این مطالعات را در جهت شناخت بیشتر شیعه و در مسیر ضربه زدن به جریانهای شیعی در دنیا بهویژه ایران میدانند. برخی محققان این فعالیتها را با عنوانی آکادمیک و علمی تفسیر میکنند. اما باید توجه داشت که نگاه محققان یهودی به شیعه، از دیرباز رویکردی انتقادی و ستیزگرانه داشته است.
به همین دلیل برای تحلیل دقیقتر این مسئله نیاز است که به صورتی همهجانبه به این فعالیتهای علمی نگاه شود. دکتر محمدکاظم رحمتی، دانشآموخته دکتری تاریخ اسلام از دانشگاه تربیت مدرس و عضو هیئتعلمی بنیاد دائرهالمعارف اسلامی، سالهاست پژوهشهای گوناگونی درباره شناخت هرچه بهتر رویکرد خاورشناسان به اسلام و شیعه انجام داده است. در این گفتوگو به بررسی تأسیس دانشگاه در فلسطین اشغالی و رویکرد اسلامشناسانه یهودیان این دانشگاه پرداختهایم.
تحولات رخداده در اواخر عصر عثمانی و تلاش برای تأسیس دولت یهودی در فلسطین، بدون شک با فعالیتهای «حیم وایزمن» به دور جدیدی وارد شد. ناکامی «وایزمن» در متقاعد کردن سلطان عثمانی برای موافقت با خواسته وی در تشکیل دولتی یهودی در فلسطین، با تسلط انگلستان بر فلسطین وارد دور جدیدی شد.
همدلی «لرد آرتور بالفور» با تلاشهای حیم وایزمن و صدور اعلامیه معروف وی در حمایت از تشکیل دولتی یهودی در فلسطین، دور جدیدی از حیات یهودیان را در قرن نوزدهم رقم زد. درکنار تلاشهای سیاسی یهودیان برای تشکیل دولتی یهودی در فلسطین، تلاشهایی نیز ازسوی وایزمن و دوستانش برای تشکیل دانشگاهی در فلسطین در جریان بود.
اندیشه تشکیل دانشگاهی در بیتالمقدس، به پیش از تشکیل دولت یهودی در آنجا بازمیگردد. در سال۱۸۸۴ در نشست یهودیان، «هرمان شپیرا» پیشنهاد تأسیس دانشگاهی را در فلسطین مطرح کرد؛ پیشنهادی که بار دیگر در ۱۸۹۷میلادی در نشست یهودیان مطرح شد. چند سال بعد، گروهی از جوانان صهیونیست متأثر از اندیشهها و برخوردار از حمایت «وایزمن» که خود کرسی تدریس را در دانشگاه «جنوا» برعهده داشت، بهطور جدی به فکر عملی کردن اندیشه تأسیس دانشگاهی در فلسطین افتادند.
این گروه که شامل کسانی، چون «مارتین بوبر» و «برتولد فیول» بود، اندیشه طرح دانشگاه را بار دیگر در نشست یهودیان در ۱۹۰۱ میلادی مطرح کردند. در تلاش برای عملی کردن چنین ایدهای، «وایزمن» از سلطان عثمانی که حاکمیت سیاسی فلسطین را در اختیار داشت، تقاضا کرد دانشگاهی را در فلسطین احداث کند که این پیشنهاد، مورد پذیرش باب عالی قرار نگرفت.
با وجود تداوم جنگ، جدیت وایزمن در انجام طرح خود، سبب شد او در دوران جنگ جهانی به همراه گروهی عازم فلسطین شود که اقدامات اولیه را برای تأسیس دانشگاه انجام دادند. سفر «وایزمن» بعد از اعلامیه مشهور «بالفور» صورت گرفت. ۲۴جولای ۱۹۱۸میلادی در اقدامی نمادین دوازده سنگ دانشگاه در دامنه کوه اسکوپوس، منطقهای قدیمی در شمال شهر بیتالمقدس، بهعنوان سنگبنای اولیه دانشگاه نهاده شد.
زمین این دانشگاه که پیش از جنگ، «اسحاق گولدبرگ» از حقوقدانی انگلیسی به نام «سر جان گریهیل» خریده بود، یکی از مناطق زیبای شهر بیتالمقدس بود. نخستین درس این دانشگاه را «اینشتین» با بحثی درباره تئوری نسبیت و با جملاتی به زبان عبری آغاز کرد و بعدها خود نقش مهمی در حمایت علمی از دانشگاه و معرفی وایزمن به محافل علمی و یهودی آمریکا ایفا کرد.
{$sepehr_key_139937}
سه مرکز تحقیقاتی اولیه دانشگاه، به بررسیهایی درباره مطالعات یهودی، شیمی و میکروبیولوژی اختصاص یافته بود. هدف از اتخاذ چنین رویکردی، تلاش برای شناخت یهود و برطرف کردن نیازهای علمی جامعه در حال گسترش یهودیان بیتالمقدس بود. «مگنس» که خود از ۱۹۲۳میلادی در بیتالمقدس اقامت گزیده بود، به مطالعات یهودی توجه فراوانی نشان داد. وایزمن و گروهی دیگر به تقویت دانشگاه در بخش علومپایه توجه نشان دادند. «لرد بالفور» دانشگاه را بهصورت رسمی در اول آوریل۱۹۲۵ در مراسمی با شرکت گروهی از یهودیان و فرماندار انگلیسی فلسطین افتتاح کرد.
در سالهای اولیه، دانشگاه عبری برای تأمین مخارج خود کمکی به صورت رسمی از دولت انگلیسی حاکم بر فلسطین دریافت نکرد و کمکهای مالی یهودیان داخل و خارج فلسطین اهمیت بسزایی در تأمین نیازهای مالی دانشگاه داشته است. گسترش دانشگاه، سیاست دیگری بود که بهآرامی دنبال میشد و در ۱۹۲۴ بخش مطالعات یهودی و در ۱۹۲۶ بخش مطالعات شرقی و بهتدریج بخشهای دیگری به دانشگاه افزوده شد.
در سالهای نخست تأسیس بخش مطالعات شرقشناسی، محققان یهودیتبار آلمانی حضوری پررنگ داشتند. به طور طبیعی برای تربیت دانشجو، نیاز به جذب استاد بود و برای حل این معضل، از یهودیان آلمان کمک گرفته شد. سنت مطالعات اسلامی در آلمان به نحو جدی آغاز شده بود و اسلامشناسان نیز که در آن ایام به فعالیت و تحقیق درباره اسلام مشغول بودند، نقش مهمی در تکوین بخش مطالعات خاورشناسی دانشگاه ایفا کردند.
«ژوزف هورویتس»، از اسلامشناسان یهودیآلمانی، که در دانشگاه فرانکفورت به فعالیت مشغول بود، برای پنج سال و بهعنوان نخستین استاد مهمان، ریاست و تدریس بخش مطالعات شرقشناسی را برعهده گرفت. پس از او نیز یهودی دیگری از دانشگاه فرانکفورت به نام «گوتهلد ویل» که در مطالعات فقهاللغه عربی و ترکی تخصص داشت، جانشین او شد.
تلاش اولیه گروه مطالعات خاورشناسی در سالهای نخست بیشتر خدماتدهی به بخش وزارتخارجه و جنگ دولت فلسطین اشغالی بود. همچنین نوپا بودن دولت و درگیری با اعراب، گروه را از انجام تحقیقات صرف بازداشته بود. با این حال، در همین سالها دو تن از افراد تأثیرگذار به نامهای «دیوید آیولن» و «مایر ژاکوب قسطر» در بخش مطالعات اسلامی دانشگاه به تربیت شاگرد پرداختند و به نحو جدی سنت مطالعات اسلامی را در این دانشگاه سامان دادند.
«آیولن» در حوزه ممالیک و «قسطر» در بخش مطالعات سیره، سنت مهمی را در این دانشگاه برجا نهادند. در حقیقت در سال۱۹۴۹ تغییر مهمی در بخش مطالعات شرقی دانشگاه عبری اورشلیم رخ داد و با کوشش «دیوید آیولن» علاوهبر مطالعه تاریخ اسلام در قرون میانه، توجه به مسائل معاصر جهان اسلام بهعنوان موضوع جدید تحقیقی مورد توجه قرار گرفت.
دو سال بعد نیز «اوریل هید»، از متخصصان زبان فارسی و ترکی، به گروه مطالعات شرقی پیوست. وی خود در سال ۱۹۶۲ میلادی تغییر دیگری در بخش مطالعات شرقی به وجود آورد و نام آن را به بخش مطالعات «آسیایی و آفریقایی» تغییر داد. «آیولن» همچنین با همکاری «پسح شینار» در سال ۱۹۴۷میلادی فرهنگ لغت عبریعربی را تألیف کرد که تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
پس از دوران جنگهای اعراب و اسرائیل، فعالیتهای دانشگاه با توجه به تداوم روند مهاجرت یهودیان بخشهای مختلف به فلسطین اشغالی، گسترش یافت و در سیاستی جدید برای گسترش دانشگاه، برخی دانشآموختگان دانشگاه عبری برای انجام تحصیلات تکمیلی خود به دانشگاههای دیگر اروپایی ازجمله «مدرسه مطالعات شرقیآسیایی» لندن اعزام شدند.
چهره شاخص و تأثیرگذار این گروه، «موشه شارون» است. وی از پایاننامه دکتری خود درباره خلافت عباسیان در ۱۹۷۰میلادی و به راهنمایی «برنارد لویس» دفاع کرد. پس از «موشه شارون»، «اتان گولبرگ» نیز در تداوم همین سنت، در دانشگاه آکسفورد به تحصیل در مقطع دکتری پرداخت و پایاننامه خود را با موضوع «موضع امامیه در برابر صحابه» در ۱۹۷۱میلادی تألیف کرد. در بخش مطالعات سیره نبوی، «مایر ژاکوب قسطر» علاوهبر نگارش مقالات فراوان تأثیر بسزایی در تربیت شاگردان متعدد داشته است.
{$sepehr_key_139938}
نیاز به تفکیک حوزههای پژوهشی و تمرکز دقیق برای مطالعات، موجب تشکیل پنج بخش مجزا در مؤسسه مطالعات آسیا و آفریقای دانشگاه عبری اورشلیم شده است. این بخشها عبارتاند از مطالعات اسلامی و خاورمیانه؛ زبان و ادبیات عربی؛ مطالعات هندی، ایرانی و ارمنی؛ مطالعات آفریقایی و مطالعات خاور دور.
در بخش مطالعات اسلامی و خاورمیانه، محققان به بررسی مسائل جهان اسلام در محدوده زمانی میانه و معاصر میپردازند. در حوزه تاریخ اسلام، «مایر ژاکوب قسطر» و شاگردانش به بررسی مسائل سیره نبوی اشتغال دارند. «مایکل لکر» که موضوع پایاننامه دکتری خود را بررسی فعالیتهای پیامبر اکرم (ص) در مدینه انتخاب کرده است، تمرکز اصلی مطالعاتش، روابط یهودیان با پیامبر (ص) بهطور عام است.
او همچنین در سلسلهمقالات متعددی با عناوین «آیا پیامبر معاهداتی با قبایل بنینضیر، بنیقریظه و بنیقینقاع منعقد کرده است؟»، «عمروبنحزم انصاری و تفسیر آیه۲۵۶ سوره بقره»، «نکاتی شرححالنگارانه درباره ابنشهاب زهری»، و با محوریت همین موضوع، روابط پیامبر با یهودیان و تأثیر آنها را در شبهجزیره عربی با تفصیل بیشتری بررسی کرده است.
یکی از مشهورترین شیعهپژوهان این دانشگاه، «اتان کلبرگ» است. از وی تا به حال آثار گوناگونی در حوزه مطالعات شیعی به چاپ رسیده است. تأثیر نوشتههای او در اندیشه اسلامشناسی دنیا تا چه اندازه بوده است؟
در حوزه تاریخ تشیع، اتان کلبرگ نخستین محققی است که تنها به شیعهشناسی پرداخته و به تربیت شاگردانی همت گمارده است. او موضوعاتی درباره تاریخ تشیع را مطالعه کرده که بخش عمدهای از این مقالات در اثری به نام عقیده و فقه در تشیع امامی منتشر شده است. از «کلبرگ» مقالات چندی نیز به فارسی ترجمه شده که ازجمله آنها میتوان به مقاله مهم او با عنوان «از امامیه تا اثنیعشریه»، «نکاتی چند درباره موضع امامیه در خصوص قرآن» و مقاله «نخستین کاربردهای اصطلاح اثنیعشریه» اشاره کرد.
برخی دیدگاههای کلبرگ درباره تاریخ تشیع، مطالبی است که در نوشتههای خاورشناسان قبلی نیز میتوان رگههایی را از آن یافت؛ ازجمله دیدگاه او درباره تکوین تشیع که در نوشتههای «مونتگمری وات» به نحو بسیار اجمالی مورد اشاره قرار گرفته است.
همچنین کلبرگ سرویراستاری کتاب تشیع از مجموعه چهلوهشتجلدی «شکلگیری تمدن کلاسیک اسلامی» را برعهده داشته که انتشارات «اشگیت» در سال ۲۰۰۳میلادی اثر وی را بهعنوان سیوسومین اثر مجموعه مذکور منتشر کرده است. کلبرگ، اثری کتابشناسانه درباب عالم نامور امامی، ابنطاووس نگاشته که با عنوان «کتابخانه ابنطاووس» به فارسی ترجمه شده است.
شیوه «کلبرگ» و مطالعات شیعهشناسی در دانشگاه عبری اورشلیم، مبتنی بر آسیبشناسی تاریخ تشیع است و او و شاگردش «مایر میخائل براشر» که بررسی تفاسیر اولیه امامیه موضوع پایاننامه دکتری او بوده است، با چنین رویکردی به بررسی تاریخ تشیع پرداختهاند و البته پیگیری چنین رویکردی در شناخت درست تشیع مشکلاتی پدید میآورد. درحقیقت در چنین رویکردی قرائت گروهی بهعنوان قرائت غالب تشیع برجسته میشود.