الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ صبح که از خواب بلند میشوید، صدها گزینه پیش رویتان است؛ امروز چه غذایی بپزم که هم سالم باشد و هم خوشمزه؟ کجا و چگونه آخر هفته را بگذرانم؟ چه فیلمی تماشا کنم؟ چه کتابی بخوانیم؟ چطور حالم را خوب کنم؟ و گزینههایی که هر لحظه بیشتر و بیشتر میشوند. معمولا وسط این همه گزینه، گیج میمانیم، گیر میکنیم و نمیدانیم چهکار کنیم.
در حالی که در زندگی روزمره، بسیاری از تصمیمها، آنقدرها بزرگ یا مهم نیستند که نیاز به تردید چندروزه یا حتی چند ماهه داشته باشند. سؤال این است که چرا اینقدر در تصمیمگیریهای روزمرهمان دچار تردید و تردید میشویم؟ و مهمتر، چطور میتوانیم این معضل رایج را حل کنیم و زندگیمان را روانتر کنیم؟ مطلب امروز که با کمک دکتر حسین سلیمانپور روانشناس تهیه شده است، درهمین باره است و قصد دارد به دغدغههای شما درباره این تصمیمهای کوچک، اما فراوان و استرسزا در زندگی روزانه پاسخ دهد.
آدمها معمولا در تصمیمگیریهای روزمره خود از چند مدل زیر پیروی میکنند. هر کدام از این تصمیمگیریها در جای خود لازم هستند ولی اگر تبدیل به مدل غالب شوند خطرناکاند. اما بهترین نوع تصمیمگیری، مبتنی بر برنامهریزی و حل مسئله است.
مثال: باشد از فردا شروع میکنم، باشد نیمساعت بعد، حالا دیر نمیشود، حالا از شنبه شروع میکنم.
مثال: خرید کردن براساس حس و هیجان در لحظه که اغلب با پشیمانی همراه است.
یعنی بدون تفکر تصمیم گرفتن و بدون در نظر گرفتن اینکه این تصمیم درست است یا غلط. برای مثال در فروشگاه هستید و متوجه میشوید کالای مورد علاقهتان با تخفیف خوبی ارائه میشود، بدون فکر و در یک لحظه، تصمیم به خرید آن میگیرید.
فرد خودش نمیتواند تصمیم بگیرد و حتما باید یک نفر برای تصمیمگیری کنارش باشد. برای مثال خانمی میخواهد یک لباس بخرد حتما باید با مادر یا خواهرش برود تا آنها تأییدش کنند.
{$sepehr_key_141927}
طبق نظر برخی روانشناسان تیپ بدنی و به تبع آن شخصیت افراد در تصمیمگیری مؤثر است. برای مثال طبق طبقهبندی «ارنست کرچمر» روانشناس آلمانی در جامعه آماری او، افراد دارای تیپ «آستنیک» یعنی افراد لاغر، باریکاندام و استخوانی که چربی بدنشان کم است، خیلی منظم و بهموقع کارهایشان را انجام میدهند و در تصمیمگیریهایشان تأخیر و بلاتکلیفی ندارند. مثلا خانمی که تیپ آستنیک دارد تا ظرفهای مهمانی را نشوید و خشک نکند نمیخوابد.
در مقابل، افراد دارای تیپ «پیکنیک» افراد چاق و کمی قدکوتاه، شاد، خونسرد و بیخیال و راحت هستند. این افراد خیلی حرصوجوش نمیخورند. معمولا در این تیپ افراد، این بلاتکلیفی در تصمیمگیریهای معمول زندگی را میبینیم.
یک علت اینکه عدهای در تصمیمگیریهای معمول و روزانه بلاتکلیفاند، این است که اهمالکارند. برای انجام یک کار مدام امروز و فردا میکنند.
کمالگراها بیشتر از دیگر افراد در تصمیمگیریهای روزانه بلاتکلیفاند. این افراد میخواهند هر کاری که انجام میدهد درجه یک باشد و، چون درجه یک نمیشود از خیرش میگذرند.
افرادی که پدر یا مادرشان مدام در تصمیمگیریهای روزانه بلاتکلیفاند، به احتمال بیشتری دچار چنین حالتی هستند.
افرادی که پدرومادرشان مدام به آنها خدمات میدادهاند و خودشان نقشی در تصمیمگیریهای روزانه نداشتهاند، بیشتر از بقیه در تصمیمهای روزانه دچار بلاتکلیفی میشوند.
اغلب ما روش و روال مشخصی برای گرفتن تصمیم نداریم. فقط بر اساس حس و حالمان تصمیمگیری میکنیم، در حالی که داشتن یک روند مشخص، میتواند کمک زیادی کند.
در گذشتههای نهچندان دور، تصمیمگیریهای روزمره سادهتر بود. مثلا، هفتهای یک یا دو وعده غذا میپختیم، یا تفریحهای محدود و مشخصی داشتیم. اما حالا، گزینههایی که داریم، به شکل باورنکردنی افزایش یافته است. از پلتفرمهای پخش فیلم و سریال گرفته تا هزار نوع غذا و سرگرمی و فعالیت. این تنوع زیاد، باعث میشود ندانیم کدام بهترین است و برایمان سردرگمی میآورد.
یک دلیل بزرگ برای بلاتکلیفی، ترس است. ترس از اینکه تصمیم نادرست بگیریم و پشیمانی سراغمان بیاید. مثلا، مطمئن نیستیم از اینکه آخر هفتهمان را کجا بگذرانیم، چون از این نگرانیم که انتخابمان منجر به نارضایتی شود. این ترس، به خصوص در عصر شبکههای اجتماعی، که زندگیها با نمایش و گرفتن لایک همراه شدهاند، حجم فشارها را بیشتر میکند.
گاهی، احساس میکنیم باید بهترین تصمیم را بگیریم، اما نمیدانیم چه تصمیمی بهتر است. همین باعث میشود دستدست کنیم و در تردید بمانیم. مثلا، در مورد انتخاب فیلم یا تصمیم برای شروع یک کار جدید، کمبود اعتماد به نفس، ما را در حالت معلق نگه میدارد.
در پایان هر تصمیم، کمی وقت بگذارید و ارزیابی کنید که نتیجهاش چطور بوده است. این کار، به مرور به شما کمک میکند که در تصمیمگیریهای بعدی، بهتر و سریعتر عمل کنید و تردید را کاهش دهید.
گاهی بهترین راه، توصیه به این است که بر حس خودتان تکیه کنید و تصمیم بگیرید. این موضوع نیازمند تمرین است، ولی وقتی کمی به خودتان اعتماد کنید، متوجه میشوید که بیشتر مواقع، حدس و گمانتان درست است. مثلا، اگر حس میکنید آخر هفته باید در طبیعت و هوای آزاد باشید، تصمیم بگیرید و بروید. خیلی مواقع، همین اقدام، شروعی است برای تجربههای جدید و لذتبخش.
کلید خیلی از تصمیمها، کاهش تعداد گزینههاست. مثلا، اگر نمیدانید چه فیلمی ببینید، فهرستی کوتاه از ۳ تا ۵ فیلم درجهیک تهیه کنید و فقط بین آن گزینهها انتخاب کنید. اینطوری هم استرستان کاهش مییابد و هم سرعت تصمیمگیری.
در نظر بگیرید که برای هر تصمیم، یک مهلت معین داشته باشید. مثلا، برای انتخاب لباس، بیشتر از پنجدقیقه وقت نگذارید، یا برای تصمیم درباره برنامه آخر هفته، حداکثر ۱۰دقیقه. این کار، جلو تعللهای بیپایان را میگیرد و شما را مجبور میکند سریعتر عمل کنید.
بعد از نوشتن فهرست و اولویتبندی کارها، اهمالکاری را کنار بگذارید و شروع به انجام دادن کنید. هرکاری را به چند قسمت تقسیم کنید و مرحله به مرحله انجام آن را پیش ببرید. فهرست کاهای روزانهتان را جلوی چشم بگذارید که فراموش نکنید و کار دیگری جای آن را نگیرد.
وقتی بخشهایی از زندگیتان را به صورت عادت در میآورید، نیاز به تصمیمگیری کمتر میشود. مثلا، هر روز صبح صبحانه مشخصی بخورید، یا آخر هفتهها برنامه خاص و ثابتی برای تفریح داشته باشید. این کار، باعث میشود در مواردی مانند اینکه چی بپزم یا چه فیلمی ببینم، دچار تردید نشوید.
اگر برای هر تصمیم کوچک و بزرگ در زندگی دچار تردید، استرس و اضطراب میشوید حتما باید از یک مشاور کمک بگیرید و درمان تخصصی را شروع کنید. ممکن است افسرده باشید یا سطح بالایی از اضطراب را یا مسائل دیگری که خودتان متوجهشان نمیشوید، داشته باشید.
{$sepehr_key_141928}
اگر شما جزو افرادی هستید که در تصمیمگیریهای روزانه دچار تردید و بلاتکلیفی هستید نوشتن فهرست روزانه را جدی بگیرید. هر شب برنامه فردایتان را بنویسید. این فهرست براساس اولویتبندی میتواند شامل چهار دسته کارها باشد:
این کارها، بیشترین اولویت را دارند و باید سریع انجام شوند. بخش زیادی از کارهایی که به سطحِ مهم و فوری میرسند، زمانی میتوانستهاند در سطح مهم، اما غیرفوری باشند. اما به علت طفره رفتن شما از انجامشان، امروز در دسته مهم و فوری قرار گرفتهاند.
این کارها را حتما باید انجام دهید، ولی لزومی ندارد که در اسرع وقت انجام دهید. اغلب کارهایی که در زندگی ما ارزش واقعی و ماندگار ایجاد میکنند، در این دسته قرار میگیرند. به همین علت، بلافاصله پس از کارهای مهم و فوری (که باید بهتدریج، کم و کمتر شوند) برای کارهای مهم غیرفوری وقت بگذارید.
چک کردن پستها و استوریهای دوست و آشنا در اینستاگرام، پیگیری اخبار در زمینههایی که تأثیر مستقیم روی زندگی امروز و تصمیمهای فردای ما ندارند، وقت گذاشتن برای رسانههای زرد و به طور کلی، بخش قابل توجهی از حضور آنلاین ما، در این دسته قرار میگیرند.
اگر بتوانید این کارها را به افراد دیگری واگذار کنید یا اینکه زمانشان را جابهجا کنید، فرصت بیشتری برای کارهای مهم ایجاد خواهد شد.