خاطره‌ای از پروفسور عبدالعزیز عبدالحسین ساچادینا | مردی که مشهد را خیلی دوست داشت

به گزارش شهرآرانیوز؛ پروفسور عبدالعزیز عبدالحسین ساچادینا هم رفت. خبرش را بامداد جمعه (۱۴ آذر) روی درگاه‌های اینترنتی خواندم و راستش دلم خیلی گرفت. او را که اسلام‌شناس و استاد مطالعات مذهبی دانشگاه ویرجینیای آمریکا بود، نخستین‌بار در یک عکس قدیمی دیده بودم؛ عکسی مربوط به دهه ۴۰ قرن ۱۴ خورشیدی؛ کنار دکتر علی شریعتی و جمعی از دانشجویان در دانشگاه فردوسی مشهد ایستاده و رو به دوربین لبخند زده بود.

من پروفسور ساچادینا را خیلی نمی‌شناختم و هیچ‌وقت هم گمان نمی‌کردم جهان فرصتی دست دهد تا با او که حالا سال‌های بسیاری است در آمریکا زندگی می‌کند، هم‌صحبت شوم، اما از آنجا که جهان همیشه شگفتی‌هایی بیرون از دایره تصورات ما دارد، این اتفاق افتاد.

حدود سه سال پیش بود. داشتم پژوهشی درباره حاج کاظم الستی، اولین رئیس اتاق بازرگانی مشهد، انجام می‌دادم که دوباره به نام «ساچادینا» رسیدم. نوادگان مرحوم الستی مدعی بودند که او دهه ۴۰، وقتی در دانشگاه فردوسی مشهد دانشجوی رشته زبان و ادبیات فارسی بوده، برای چند سال در خانه پدربزرگشان توی خیابان جهانبانی زندگی می‌کرده است.

همین جمله سبب شد تا به صرافت گفت‌وگویی با او بیفتم. البته کار چندان آسانی نبود. هیچ شماره و آدرسی از او نداشتم و اصلا فکر نمی‌کردم، استادی با مشغله‌های او را بتوان به این راحتی پیدا کرد. با این همه، وقتی در جست‌و‌جو‌های اینترنتی، ایمیل دانشگاه ویرجینیا را پیدا کردم، یک نامه با این مضمون برای دانشگاه فرستادم: «سلام. من از ایران با شما مکاتبه می‌کنم.

در رابطه با پژوهشی چند سؤال دارم که پروفسور ساچادینا می‌توانند پاسخ بدهند. چطور می‌توانم با ایشان ارتباط بگیرم؟» تیری بود در تاریکی و اصلا گمان نمی‌کردم کسی ایمیل مرا ببیند یا حتی به آن وقعی بنهد. در امیدوارکننده‌ترین حالت هم فکر کردم اگر شانس یارم باشد و کسی به این ایمیل پاسخ بدهد، حتما چند روزی طول می‌کشد. پس ایمیلم را بستم و رفتم سراغ کار‌های روزمره.

حدود یک ساعت بعد، اما با صدای دینگ‌دینگ زنگ پیامک، تلفن همراهم را برداشتم و دیدم که یک نامه به صندوق ایمیلم رسیده است. ایمیل را که باز کردم چشم‌های متعجبم روی صفحه یخ زد. ایمیل از طرف پروفسور عبدالعزیز ساچادینا بود. نوشته بود: «سلام دخترم. دانشگاه ویرجینیا ایمیلی از شما را برای من باز نشر کرده که در آن نوشته بودید در رابطه با پژوهشی سؤال دارید. من در خدمتم.»

بعد هم یک شماره همراه و دو شماره ثابت نوشته و خواسته بود تا با او تماس بگیرم. یک خط پایین‌تر، اما نوشته بود: «شاید سخت باشد از ایران با آمریکا تماس بگیرید. من اکنون باید برای جلسه مهمی بروم، اما عصر در زمان استراحتم می‌توانید آنلاین در چت ایمیل سؤال کنید و من پاسخ بدهم.»

ساعتی که پروفسور برای گفت‌وگوی آنلاین اعلام کرد، به وقت ایران می‌شد حوالی ۲ بامداد. من چند دقیقه پیش از ساعت اعلام شده، لپ‌تاپم را روشن کردم، اما تا صفحه بالا آمد و اینترنت وصل شد، ساعت شده بود دو و یک دقیقه. او، اما یک دقیقه پیش، یعنی رأس همان ساعتی که اعلام کرده بود، آنلاین بود و برایم نوشته بود: «سلام دخترم. من اینجا هستم و منتظرم که شما سؤالت را بپرسی.»

یک ساعت تمام با او درباره حاج کاظم الستی، دانشگاه فردوسی، استادان آن دوران و حتی زندگی‌اش در مشهد، پرسیدم و او هم با حوصله و به دقت جواب داد. این را هم بگویم که استاد در تمام ایمیل‌ها، چون متوجه شده بود تایپ انگلیسی برایم سخت است، همه پاسخ‌ها را به فارسی می‌نوشت.

خلاصه آنچه پروفسور ساچادینا در ایمیل‌ها برایم تعریف کرد، این است: «سال ۱۳۴۲ وقتی به مشهد آمدم تنها بودم و در مسافرخانه‌ای نزدیک حرم زندگی می‌کردم. دانشجوی فقیری بودم که هنوز کار‌های ثبت‌نامم در رشته زبان و ادبیات فارسی انجام نشده بود. روز‌ها بود که از حرم به دانشگاه می‌رفتم و ناامید برمی‌گشتم. اصلا نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم.

یک روز در راه برگشت از دانشگاه به مسافرخانه، وقتی خیلی دل‌شکسته بودم، روبه حرم ایستادم و از امام‌رضا (ع) خواستم تا کمکم کند. چند روز بعد از طریق دوستی به اتاق بازرگانی مشهد هدایت شدم و برای رئیس اتاق از مشکلاتم گفتم. او هم به رئیس دانشگاه تلفن کرد و کار‌های ثبت‌نام مرا انجام داد.

حتی به دستور رئیس دانشگاه مکانی را هم در خوابگاه برای سکونت در اختیارم گذاشتند، اما آقای الستی وقتی متوجه شد غریب هستم و پولی هم برای اجاره خانه ندارم، مرا به خانه خودش برد و به من اتاقی داد. من مشهد و دانشگاه فردوسی را هنوز هم دوست دارم، چون خاطرات خوشی از این شهر و مردمش در نظرم نقش بسته است.» آخرین جمله‌ای که پروفسور ساچادینا برایم نوشت هم این بود: «دخترم اگر به حرم رفتید، مرا هم یاد کنید.» نام و یادش مانا.

{$sepehr_key_171968}

شاگرد آشتیانی، یار شریعتی

ساچادینا سال۱۹۴۲ میلادی در خانواده‌ای هندی‌تبار و شیعه در تانزانیا به دنیا آمد و همانجا تحصیل کرد و پس از آنکه مدرک کارشناسی‌اش را در مطالعات اسلامی از دانشگاه اسلامی علیگر گرفت، در سال۱۹۶۷ میلادی به ایران آمد و در رشته کارشناسی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل کرد.

این اندیشمند در دوران تحصیلش در ایران، به تحصیلات حوزوی در مشهد، قم و نجف نیز پرداخت و با حلقه بزرگی از متفکران شیعه مانند علی شریعتی آشنا شد. او همچنین یکی از شاگردان سید جلال‌الدین آشتیانی و از هم‌کلاسان آکیرو ماتسوموتو فیلسوف و اسلام‌شناس ژاپنی در دانشگاه فردوسی مشهد بود.

ساچادینا در سال ۱۹۷۲ میلادی به کانادا رفت و کارشناسی‌ارشد و دکترای خود را در دانشگاه تورنتو در رشته مطالعات اسلامی دریافت کرد. پس از پایان تحصیل هم به تدریس و تحقیق در دانشگاه‌های مختلف آمریکا، کانادا، اردن و سایر کشور‌های خاورمیانه پرداخت. از کار‌های ساچادینا همچنین مشاوره در تدوین قانون اساسی عراق پس از سقوط صدام بود که از سال۲۰۰۵ اجرایی شد. زمینه‌های تحقیق و تدریس او اسلام‌شناسی به‌ویژه شیعه، اخلاق زیستی، اسلام در دوران معاصر، دموکراسی و حقوق بشر در اسلام بوده است.