به گزارش شهرآرانیوز؛ اینکه قرآن از پیامبر (ص) به اسوه حسنه تعبیر میکند، جنبه تعارف یا تشریفات ندارد که ما نیز بخواهیم با آن برخورد تشریفاتی و کلیشهای کنیم و این اسوه را به قدر شادی در ایام ولادتشان یا عزاداری و ماتم در رحلتشان بزرگ بداریم، بلکه مراد و مقصود این است که خدا در خاتم انبیا (ص) ویژگیها، اوصاف، سنت و سبکی از زندگی قرار داده است که اگر به آن نگاه و به قدر وسع عمل کنیم، به احسنالحال میرسیم. از قلههای مهم و اثرگذار این سیره و سنت، مشورت است؛ شاهکلیدی که امروز هم بسیاری از درهای بسته را به روی ما باز میکند.
پیامبر اکرم (ص) خود نخستین عامل به قرآن و توصیههای آن بودند، لذا در عمل به آیه «وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَىا... إِنَّ ا... یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (آلعمران، ۱۵۹) خود پرچمدار و پیشتاز بودند و با آنکه از مقام عصمت و بالاترین درجه خردمندی برخوردار بودند، با مشورت بر قدرتِ خرد اجتماعی نیز تکیه میکردند و نظرات یاران، خانواده و عموم مردم را برای انجام امور مختلف جویا میشدند.
رسول خدا (ص) با اینکه از مشورت بی نیاز بودند، با تأکید بر آن، دو هدف مهم را دنبال میکردند: نخست آنکه اهمیت مشورت و شورا را به مسلمانان یادآوری و این روحیه را در عرصههای مختلف جامعه اسلامی، ایجاد و تقویت کنند و دوم آنکه ضمن آموزش عملی آن، به مسلمانان بیاموزند که چگونه به این سیره عمل کنند و از ثمرات درخشان آن برخوردار شوند و پس از آن حضرت، این سنت الهی را بهنیکی استمرار دهند و زندگی را براساس مشورت بنیان بگذارند.
پیامبر (ص) هم در کلام و سخن و هم در عمل، به مشورت توصیه و به آن عمل میکردند؛ چنانکه فرمودند: «مشورت، دژی درمقابل پشیمانی و مایه ایمنی از سرزنش است» (نثرالدّر، ج یک، ص ۱۸۳) و نیز ایشان فرمودند: «هیچ مردى نیست که با کسى مشورت کند، مگر آنکه به راه درست (حل مشکل خود) رهنمون شود» (مجمعالبیان: ۹/۵۱) یا آنکه میفرمایند: «احتیاط و دوراندیشى، آن است که با صاحبنظر مشورت و به نظر او عمل کنی» (بحارالأنوار: ۷۵/۱۰۵/۴۱)
اینکه چرا پیامبر (ص) و پس از ایشان اهلبیت (ع) به مشورت بسیار تأکید داشتند، هم موضوعی است که باید بررسی و دلیل آن دانسته شود؛ چون در سیره پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت (ع) میخوانیم که با اصحاب خود بسیار مشورت میکردند، بهطوریکه از برخی اصحاب رسول اکرم (ص) و نیز عایشه چنین نقل شده است: هیچ فردی را ندیدیم که بیشتر از رسول خدا (ص) با اصحابش مشورت کند!
در بررسی چرایی توصیههای پیامبر رحمت به مشورت، به اینجا میرسیم که شورا مایه انس و صفا و الفت اجتماعی، پیوند مردم، ارزش یافتن آنان، استفاده از دیدگاهها و مواضع فکری و علوم و آگاهی دیگران، پرهیز از استبداد رأی و پیامدهای وخیم خودرأیی، مشخص شدن قدر و جایگاه انسانها در امور اجتماعی و عرصههای فکری و فرهنگی میشود. ابوالفتوح رازی درباره خصیصه مشورت در پیامبر (ص) میگوید: «خواست تا مردمان به او اقتدا کنند از پس او». شریف لاهیجی نیز در تفسیرش مینویسد: «این سنت حسنه مشورت در امت آن حضرت باقی بمانَد و بدون مشورت کاری نکنند».
پیامبر (ص) با عمل به توصیه قرآنی مشورت و اهمیت دادن به رأی و نظر مردم در امور و تصمیم گیریها، اتفاقات مبارکی را رقم زدند. همکاری دادن مردم در امور اجتماعی و ارزش دادن به آنها و تشویق به مشارکت در تمام امور سیاسی، حفظ وحدت مسلمانان و ایجاد نشاط اجتماعی که جنبه روانی و روحی نیز داشت و باعث تضارب آرا و رشد عقلی و فکری مسلمین میشد، ازجمله برکات مشورت در سیره نبوی است؛ چنانکه هرگاه برنامهای را درنظر داشتند، آن را برای مردم تبیین میکردند و از آنها میخواستند نظرشان را بگویند و گاهی چند راه پیش پای آنها میگذاشتند و میفرمودند: کدامیک از راهحلها برای این مشکل، مناسب است؟
مشورت برای پیامبر (ص) بهنوعی جنبه کلاس درس و تعلیم و تربیت هم داشت و با نظرخواهی، مردم را رشد فکری میدادند؛ چون هر فردی رأی خاصی میداد که موجب میشد افراد هم فرصت اظهارنظر و هم فرصت استفاده از آرا و نظرات دیگران را پیدا کنند؛ رفتار بهدور از هرگونه خودرأیی در پیامبر (ص) و استفاده از رأی و نظر دیگران در پیشبرد امور بهویژه توسعه و گسترش اسلام نوپا، باعث میشد مسلمانان با شرکت در نظریهپردازی، افتخار کنند که رسول خدا (ص) آنها را هم در امور مهم سهیم میداند، لذا احساس عزت و غرور میکردند و برای همراهی بیشتر با پیامبر (ص) تشویق میشدند.
{$sepehr_key_151508}
اینطور نبود که پیامبر (ص) فقط در امور ساده و پیشپاافتاده اهل مشورت باشند، بلکه حضرت ختمیمرتبت (ص) در مسائل کلان و مهمی مثل جنگ و صلح نیز مشورت میکردند و نظرات را جویا میشدند؛ نمونه اش صلح حدیبیه. نقل است رسول خدا (ص) در ذیالقعده سال ششم هجری، همراه تعداد زیادی از اصحاب خود (مهاجران و انصار) به مقصد مکه از مدینه خارج شدند. وقتی به ذوالحلیفه رسیدند، احرام عمره را بستند و فردی از قبیله خزاعه را برای تفتیش به میان مشرکان قریش فرستادند.
آنگاه که پیامبر اعظم (ص) به منطقه غدیر رسید، فرستاده رسول خدا از میان کفار بازگشت و عرض کرد: قریش تجمع کردهاند و قصد ممانعت از سفر عمره شما دارند. در این زمان پیامبر (ص) فرمودند: «ای مردم! با من مشورت کنید...». ابوبکر برخاست و گفت: «ای رسول خدا! به قصد زیارت و حج خانه خدا از مدینه خارج شدیم و نمیخواهیم خون احدی را بریزیم، پس بهسوی خانه خدا رهسپار شویم و اگر مخالفت و ممانعت ورزیدند، آنها را میکشیم». پیامبر اعظم (ص) فرمودند: «به نام خدا عبور کنید» (البدایهوالنهایه، ابنکثیر، ج ۴، ص ۱۹۷)
بنابر نقل بسیاری از منابع اهلسنت آمده است، پیامبر (ص) درباره تعیین کارگزاران حکومتی برای اداره مناطق تحت قلمرو مسلمین و عزل و نصب آنان، با یاران خود مشورت میکردند و هیچ پستی را بدون مشورت با آنان به کسی واگذار نمیکردند (کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۷۱۱) حتی وقتی آیه نازل شد: «یا أَیّهَا الّذینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَیَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَه...»، چون میزان صدقه مشخص نشده بود، در این باره با علیبنابیطالب (ع) مشورت کردند (تفسیر جلالین، ص ۷۵۰).