حماسه در غزل | فردوسی چه تأثیراتی بر شهریار گذاشته است؟

محبی | شهرآرانیوز؛ از میان شاعران کلاسیک، شهریار بیش از همه از حافظ تأثیر پذیرفته و ردپای این تأثر در جای جای دیوان او آشکار است. او در غزل‌های خود همانند حافظ به زبانی نرم و موسیقایی گرایش دارد و از واژگان و نمادهایی، چون «می» و «پیر مغان» و «خرابات» و «صوفی» بهره می‌برد. مضامین اصلی شعر حافظ همچون عشق و عرفان و راز و نیاز با خدا و نیز انتقاد از ریاکاران و دنیاپرستان هم در اشعار شهریار به چشم می‌خورد. خود او بار‌ها به این تأثر اذعان کرده و حافظ را استاد و مقتدای خویش خوانده است. بااین همه، شعر شهریار رنگ وبویی ویژه دارد: زبانی ساده‌تر و نزدیک‌تر به زبان مردم زمانه و عواطف فردی بیشتر. ازاین رو، بایست گفت که غزل‌های شهریار، ضمن آنکه ادامه‌ای است بر سنت غزل حافظ و نشان وفاداری به میراث گذشته، از فردیت و نوآوری هم خالی نیست.

اما آشکار است که شاعرانی دیگر نیز بر ذهن و زبان شهریار سایه افکنده‌اند؛ فردوسی ازآن جمله است. «شاهنامه» او، تنها روایتگر اسطوره‌ها و پهلوانی‌های ایرانی نیست، بلکه -فراتر از آن- پاسدار هویت و فرهنگ این سرزمین است و شهریار، با ابراز ارادت به فردوسی و ضمن یادکردن از قهرمانانی، چون رستم، سهراب، سیاوش و بیژن، نشان داده است که دل و جانش با این میراث پیوند خورده است. سخن گفتن از تأثیر فردوسی بر شهریار، در حقیقت، تأکید بر گستردگی و پایداری روح شعر فارسی است، روحی که از خراسان کهن تا تبریز معاصر امتداد یافته است.

ما امروز که به عنوان روز شعر و ادب فارسی با نام شهریار شعر ایران پیوند خورده است، قصد داریم از نفوذ فردوسی و «شاهنامه» او بر شهریار و اشعارش بنویسیم. برای این کار، بیش از هرچیز، اتکا کرده‌ایم به مقاله سجاد آیدنلو، شاهنامه پژوه، با عنوان «شهریار و شاهنامه» که اشکال تأثیرپذیری شهریار از فردوسی و «شاهنامه» را طبقه بندی کرده است. البته وبگاه «گنجور» و دیوان شهریار نیز محل رجوع بوده‌اند.

اول: اشعاری ویژه در مدح فردوسی

«فردوسی و شاهنامه جاویدان‌اند»
تأثیر فردوسی و «شاهنامه» بر شهریار را می‌توان در سه ساحت بررسی کرد. نخستْ آن دسته از اشعاری است که شهریار در آن‌ها به طور مستقیم فردوسی و «شاهنامه» را ستایش کرده است. این ستایش‌ها گاه در قالب تک بیت‌هایی پراکنده و گاه در قالب سروده‌هایی کامل دیده می‌شوند. برای نمونه، او در قصیده «شب‌های شعر توس خراسان» می‌گوید:
مهد فردوسیِّ توس و کوس ایران جاودانش
«شاهنامه» این حماسی شاهکار جاودانی
در غزل «روزگار نوین» نیز چنین می‌سراید:
ایران به چرخ زد عَلَم فضل جاودان
با کوس «شاهنامه» و ناقوس «مثنوی»
و در مثنوی «شعر و حکمت» می‌آورد:
شعرْ نظم بلند فردوسی است
راست گویی ترانه قدسی است
شهریار همچنین شعری با عنوان «فردوسی» سروده که این پاره‌ها از آن است:
او شاعر ایدئال ما فردوسی است
او پیکره غرور ملیت ماست
فردوسی توسی آن نبوغ قهار
طراح و مهندس بنا‌های قصص
نقاش قرون ماورای تاریخ
شعر با این سطر‌ها به پایان می‌رسد:
دنیا همه یک دهن به پهنای فلک
بگْشوده به اعجاب و به تحسین تمام
با هرچه زبان و ترجمان دل و جان
در گوش تو با دهان پر می‌گویند
فردوسی و «شاهنامه» جاویدان‌اند

شهریار باز، در شعری با عنوان «یادگار جشن استاد فردوسی»، پس از ستایش فردوسی به عنوان شاعری بزرگ و شیرین سخن، چنین می‌گوید:

به «شهنامه» درون فردوسی فرزاد فرخ زاد
نه تنها در جهان داد سخن درس دلیری داد
الا فردوسیا سِحرآفرینا‌ای بزرگ استاد
چو تو استاد معنی آفرینی کس ندارد یاد
ندانم رستم و رویین تنی بوده ست خود یا نه
تو بودی هرچه بودی رستم و رویین تن افسانه
و در بخشی دیگر از اشعارش چنین می‌سراید:
جهان در حیرت از فردوسی ماست
همه جا صحبت از فردوسی ماست
بهار و هرچه در وی هست ظاهر
بوَد از روح فردوسی مظاهر

بااین همه، تأثیرپذیری شهریار از فردوسی تنها از ستایش‌ها و تحسین‌های او روشن نمی‌شود. او در برخی از اشعارش به اوضاع زمانه فردوسی هم پرداخته است، دورانی پرآشوب تحت سلطه زبان و فرهنگ عرب بر ایران. شهریار یادآور می‌شود که حضور فردوسی در عصر سامانیان توانست این فضا را تلطیف کند و جان تازه‌ای به زبان و فرهنگ ایرانی ببخشد.

دوم: بهره گیری از شخصیت‌ها و داستان‌های «شاهنامه»

«بیژن به چاه دیو و چشم منیژه گریان»

یکی دیگر از جلوه‌های تأثیر فردوسی بر شهریار را می‌توان در اشاره‌های کوتاه او به شخصیت‌ها و داستان‌ها و رویداد‌های شاهنامه دید. ذکر هوشنگ و جمشید، قیام کاوه و همراهی او با فریدون برای برانداختن ضحاک، ماجرای زال و رودابه، و بسیاری دیگر از این دست، در اشعار شهریار بار‌ها آمده است. نمونه‌ای روشن را می‌توان در غزل معروف «حالا چرا؟» یافت، آنجا که می‌گوید:

نوش داروییّ و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگ دل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟!

در اینجا او مستقیما از کشته شدن سهراب به دست رستم و جست وجوی بی ثمر پدر برای به دست آوردن نوش دارو یاد می‌کند و آن را با رنج عشق خویش پیوند می‌زند. در غزل «خون سیاووش» نیز می‌خوانیم:

خون دل ریخته تُرک نگهی کو رستم
تا ز تورانْ طلب خون سیاووش کنیم؟

که یادآور داستان مرگ سیاوش است. در «خال برنده» هم می‌گوید:

رویین تنان شعر شکستی تو شهریار
رستم اگر نه‌ای نسب از زال می‌بری
در غزل «نگین گمشده» می‌نویسد:
بیژن به چاه دیو و چشم منیژه گریان
گر غیرتم نجوشد پس تهمْتن نباشم

علاوه بر این ها، داستان خسرو و شیرین نیز در شعر شهریار بازتاب یافته است. در غزل «بهار زندگی» چنین می‌آورد:

زلف شیرین که کمندی است شکارافکن و شاهین
شرحش این است که خسرو به شکار آمده باشد

از این دست نمونه‌ها در شعر شهریار فراوان است که دل بستگی او به میراث فردوسی را نشان می‌دهد.

{$sepehr_key_152322}

سوم: جلوه گری حماسه در غزل

«شهسوار شعرم و تیغ جهان گیرم قلم»
غیر از سروده‌هایی که شهریار به طور مستقیم در ستایش فردوسی گفته و جدا از اشعاری که در آن‌ها به شخصیت ها، داستان‌ها و مفاهیم «شاهنامه» پرداخته است، می‌توان ردپای لحن حماسی و آهنگ کلام فردوسی را نیز در دیوان او دید. شهریار -آگاهانه یا ناخودآگاه- تحت تأثیر روح پهلوانی منظومه فردوسی بوده و این تأثر در فضای برخی از شعرهایش آشکار است؛ حتی در غزل‌ها و دیگرآثاری که ذاتا حال وهوای حماسی ندارند، می‌توان نشانه‌هایی از صحنه پردازی ها، تصاویر و لحن پهلوانی را مشاهده کرد، پدیده‌هایی که نشان می‌دهد او از میراث فردوسی الهام گرفته است. نمونه‌ای روشن از این نفوذ را می‌توان در قصیده «خانه احسان» دید، آنجا که شهریار، با واژه هایی، چون «شمشیر» و «میدان»، نمادین سخن می‌گوید:

شهسوار شعرم و تیغ جهان گیرم قلم
خصم اگر منکر شد این شمشیر و این میدان همی
همچنین، بهره گیری شهریار از بحر متقارب

-که فردوسی در بیان اندیشه‌های حکیمانه و حماسی به کار از آن سود جسته است- همراه با تلاش او برای بیان مفاهیم حکیمانه پیوندی دیگر میان شاعر تبریز و سخن سرای توس را آشکار می‌کند. هرچند شهریار در القای شکوه و عظمت پهلوانی به فردوسی نمی‌رسد، با این روش توانسته قدری از هنر او را در آینه شعر خود بازتاب دهد.