مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ آخرین روزهای شهریور است. شهر بوی پاییز میدهد. خیابانهای شطرنجی محله وزیر اکبرخان، مملو از آدمهایی است که در قلب دیپلماتیک شمال کابل در ترددند. خیابان در محاصره درختهای کهنسال و دیوار بلند خانههای ویلایی است. بسیاری از سفارتها همینجا هستند. این محله، حس امنیت دارد. محدودهای است که با دهها ایست بازرسی و دیوار بتنی، سروکار دارد و تا فرودگاه اصلی کابل، فقط چند دقیقه فاصله است. پیرمرد سپیدریش، خودش را به خانه برهانالدین میرساند.
وقتی به پشت در خانه میرسد، خدمه او را به اتاق مهمان هدایت میکنند. پیرمرد هنوز نفسنفس میزند. منتظر رسیدن برهانالدین، روی کاناپه مینشیند. اتاق مهمان روشن است، پردهها را کنار زدهاند، چای روی میز هنوز داغ است و بالاخره برهانالدین از در وارد میشود. پیرمرد دوباره میگوید: پیام بسیار مهمی از سوی طالبان آوردهام و برهانالدین به امید باز شدن گره کور صلح در افغانستان نیمخیز میشود تا پیرمرد خسته و خمیده را در آغوش بگیرد که یکباره زمان میایستد.
دستهایشان که باز میشود و سرهایشان که کمی به پایین خم میشود، نور زردی اتاق را پر میکند. موج داغی به راه میافتد که همهچیز را در آتش خود ذوب میکند و انفجار، اتاق و آدمهایش را در کسری از ثانیه میبلعد. بمب درست زیر عمامه پیرمرد جایگذاری شده بود.
وقتی خبر حمله انتحاری به برهانالدین ربانی، رئیس شورای عالی صلح در افغانستان به بیرون درز پیدا میکند، همهچیز ترسناکتر میشود. کسی که سالها جنگید تا صلح میان دولت افغانستان و نیروهای طالبان را برقرار کند، قربانی این مسیر شد. قلبها هم از داغ رفتن او مچاله بود و هم از آینده تاریکی که امید به بهبود اوضاع را سلاخی میکرد. آغوش مرگ نماد تلخ راه صعبالعبور آشتی، در خاک قهرآمیز و بایر کابل بود.
ربانی پیش از آنکه اولین قربانی صلح لقب بگیرد، سالها رهبر جمعیت اسلامی و رئیسجمهور دوران دشوار دهه ۹۰ میلادی در افغانستان بود که در واپسین فصل زندگیاش، تصمیم گرفت بهجای فرماندهی، مسئولیت گفتوگو را بر عهده بگیرد. شورای عالی صلح در ۲۰۱۰ به ابتکار دولت کابل شکل گرفت تا مجالی رسمی برای تماس با طالبان و دیگر گروههای مسلح فراهم کند. ربانی ریاست این شورا را پذیرفت، با این باور که بیگفتوگو، جنگ تنها چهره عوض میکند.
کار شورا در هیچ برههای آسان نبود؛ خطوط تماس بیثبات، میانجیهای گهگاه و سایهروشن و اراده سیاسی متغیر در پایتخت کار را برای برهانی سخت میکرد. با اینهمه، او در نقش پیر میانجی میکوشید منش سیاسی تازهای را جا بیندازد. او باور داشت که امنیت از دهانه تفنگ بیرون نمیریزد و از میز مذاکره برمیآید. حتی اگر میز بارها واژگون شود. ایده اصلی او ادغام دوباره بود.
تلاش میکرد تا مسیر بازگشت برای آدمهایی تعریف کند که حاضر به ترک خشونتاند. میخواست برای باز کردن درهای بسته، پیشقدم باشد. ربانی بهخوبی میدانست که بحران افغانستان فقط جنگی داخلی نیست؛ میدان تداخل منافع است. از همین رو، همزمان که در کابل بر ضرورت آشتی میگفت، چشم از پایتختهای پیرامونی برنمیداشت.
ترور او، در همان خانهای که به امید آشتی درهایش گشوده بود، شوک بزرگی به روند صلح وارد کرد. چنانکه تحلیلگران آن را تلاشی برای تضعیف انسجام ملی و برهمزدن زمین گفتوگو خواندند. یک روز بعد، جهان سوگوار سیاستمدار کهنهکاری بود که بهجای «استراتژی حذف»، «سیاست گفتوگو» را امتحان کرد و بهایش را با جان پرداخت.
{$sepehr_key_152683}
ربانی با ایران رابطهای نزدیک و قدیمی داشت. همان پیوند تاریخی جبهه شمال با تهران که از دهه ۹۰ به بعد در قالب همکاریهای سیاسی و فرهنگی ادامه یافت. چند روز پیش از ترورش، میانه سپتامبر ۲۰۱۱ در تهران بود. او در کنفرانس بیداری اسلامی کنار صدها چهره سیاسی و دینی منطقه ایستاد و عکس یادگاری گرفت. حتی در حاشیه آن نشستها نیز، برهانی بهدنبال مجالی برای گفتوگو با نمایندگان طالبان، خارج از مرزهای افغانستان بود.
او تا آخرین روزها در پی گشودن مسیرهای تازه بود. بازگشتش به کابل کوتاه بود و مرگ، شتابان. او ایستادگی در برابر ظلم و زورگویی را با دو محور پیش میبرد نخست استقلالخواهی و جلوگیری از مداخلهگری بیگانگانی نظیر شوروی و دوم، تلاش برای آشتی افغانمحور. از سوی دیگر، او با وجود مخالفت اصولی با قیمومت خارجی، واقعگرا بود.
میدانست بدون گفتوگو با طرفهای مسلط (از طالبان تا ایالات متحده) صلح پیش نمیرود. با این حال هیچگاه در محاسباتش، رأی و عاملیت افغان را در وهله دوم تعریف نکرد. جمع استقلالخواهی صریح و عملگراییاش در پیشبرد مذاکره، تصویر ربانی را بهعنوان سیاستمداری ضدسلطه، اما گفتوگومحور، در حافظه سیاسی افغانستان نگه میدارد.
***
سال۱۳۷۶ رهبر معظم انقلاب در ادامه دیدارهای جداگانه رؤسای جمهور کشورهای اسلامی شرکتکننده در اجلاس تهران، برهانالدین ربانی، رئیس جمهور افغانستان را نیز به حضور پذیرفتند. رهبری در این دیدار، اقدام اساسی و مؤثر دنیای اسلام را برای کاهش آلام و مصائب مردم افغانستان ضروری دانستند و فرمودند: مسئولیت این کار مهم، متوجه تمامی دولتهای مسلمان و مجموعه بزرگی مانند کنفرانس اسلامی است؛ زیرا تکتک دولتها به تنهایی قادر به انجام کارهایی از این دست نیستند.