به گزارش شهرآرانیوز، چند روزی است که نام «نامه تغییر مدیریت تئاتر شهر مشهد» سر زبانها افتاده است؛ نامهای که کیوان صباغ پیگیریاش را آغاز کرد و خبر امضای آن در محافل تئاتری دهانبهدهان میچرخید. نخستین بار مسعود حکمآبادی در برنامه «پلاتو پلاس» به این موضوع پرداخت و در برابر دوربین گفتنیهایی را مطرح کرد. اما ماجرا زمانی جدیتر شد که صباغ تصویر متن نامه را در استوری خود منتشر کرد؛ اقدامی که بهجای همصدایی، موجی از حاشیه و اختلاف را به فضای تئاتر مشهد وارد کرد.
اصل ماجرا اینجاست که تئاتر مشهد سالهاست فاقد سازوکار مشخص برای هماندیشی صنفی است. نه انجمن صنفی فعالی وجود دارد، نه نشستهای دورهایای که هنرمندان بتوانند نقدها و دغدغههایشان را در آن بیان کنند. به همین دلیل، هر مطالبهای که میتوانست در یک گفتوگوی جمعی و شفاف مطرح شود، به شکل نامهای غیررسمی و پراکنده بروز میکند؛ نامهای که نه پشتوانهی نهادی دارد و نه فرایند امضاگیری آن روشن است. نتیجه این است که بهجای حل مسئله، خودِ نامه به مسئله بدل میشود.
این شیوه اقدام، آسیبهای جدی به پیکره تئاتر مشهد وارد میکند، اعتماد جمعی را سست میسازد، ابزار مطالبهگری هنرمندان را بیاعتبار میکند، اختلافنظرهای طبیعی را به شکافهای شخصی بدل میسازد و تصویر بیرونی تئاتر شهر را از «مرکز تولید و اجرا» به «محل نزاع و حاشیه» تغییر میدهد. در حالیکه آنچه بیش از هرچیز نیاز است، تقویم اجرایی روشن، آییننامه شفاف برای واگذاری سالنها و امکان هماندیشی صنفی واقعی است، چنین نامهای فقط حساسیتها را بیشتر کرده و بلاتکلیفی گروهها را افزایش داده است.
در حاشیه این اتفاق، با چند تن از هنرمندانی که نامشان پای نامه آمده گفتوگو کردیم. برخی از آنها اذعان کردند که متن نامه را بهدقت نخوانده بودند و تصورشان این بود که موضوع صرفاً بازسازی سالن است، نه تغییر مدیریت. گروهی دیگر هم هرچند با اصل دغدغه موافق بودند، اما با شیوه انتشار مخالفت داشتند و معتقد بودند ورود به چنین حاشیهای به صلاح تئاتر مشهد نیست.
حالا در ادامه، روایت هنرمندان و پاسخ کیوان صباغ نویسنده نامه که آن را پیگیری کرده است، میخوانید.
عباس جانفدا با اشاره به متن نامه ارسال شده توضیح میدهد: متن نامه کامل و روشن است؛ در آن پیشنهاد شده بود که مدیریت تئاتر شهر به نیرویی جوانتر و باانگیزهتر سپرده شود. من به متن نامه نقدها و پیشنهادهایی داشتم. از نظر من بهتر بود به جای تعیینتکلیف، از مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی میخواستیم جلسهای با حضور آقای حسینی، آقای مسگرانی و جمعی از هنرمندانی که در ماههای اخیر در سالن تئاتر شهر اجرا داشتند برگزار شود. در آن جلسه حرفها و نقدهای خود را بیان میکردیم و تصمیمگیری نهایی را بر عهده مدیرکل میگذاشتیم. ما نمیتوانیم برای یک مجموعه اداری تعیینتکلیف کنیم، اما میتوانیم نقدهای خود را مطرح کنیم.
وی ادامه میدهد: دو نکته در این ماجرا اهمیت دارد. نخست، شأن و شخصیت مدیر تئاتر شهر و پیشکسوت تئاتر مشهد باید حفظ شود و نباید خدشهای به جایگاه ایشان وارد شود. دوم، نباید نادیده گرفت که مجموعه تئاتر شهر به مکانی متروکه بدل شده بود. بازسازی این مجموعه به پیگیریهای آقای حسینی انجام شد؛ مطالبهای که سالها از سوی اهالی تئاتر مطرح بود، اما متوقف مانده بود. اگر آن پیگیریها نبود، امروز نه از این ظاهر آبرومند خبری بود و نه از سامان پشتصحنه. مدیران بسیاری پیش از آقای حسینی آمدند و کاری از پیش نبردند. باید قدردان تلاشهایی بود که امروز به چشم میآید.
این هنرمند تأکید میکند: از سوی دیگر، مشکلاتی هم وجود دارد. در روند واگذاری سالن، رابطه بیش از نوبت و قاعده اثر دارد. منِ متقاضی نمیدانم درخواستی که برای اجرا دادهام چه زمانی محقق میشود. هنرمندان خواهان اجرا در تئاتر شهر سردرگماند و نمیتوانند برای آینده خود، از دریافت مجوز تا تبلیغات، برنامهریزی کنند. لازم است آییننامهای مشخص تدوین شود و جدول زمانی شفافی در اختیار همه کارگردانان قرار بگیرد تا امکان برنامهریزی فراهم شود. در وضعیت کنونی، مدیریت تئاتر شهر آشفته به نظر میرسد.
جانفدا بیان میکند: به همین دلایل من با انتشار نامه به این شکل موافق نبودم. این حاشیهها به صلاح تئاتر مشهد نیست. نیازی به شلوغکاری وجود ندارد. نیت امضاکنندگان تنها خیر و صلاح برای تئاتر مشهد بود. اگر مدیرکل به سخنان ما توجه کند، سپاسگزار او خواهیم بود و اگر هم توجهی نکند، اتفاق خاصی رخ نمیدهد. ما حرفمان را زدهایم و آنچه درست میدانستیم، انجام دادهایم؛ باقی ماجرا اضافهکاری است.
حمیدرضا آزادفر تصریح میکند: من با شیوه فعلی واگذاری سالنها کاملاً مخالفم. روند موجود بر اساس اساسنامهای پیش میرود که ایرادهای جدی دارد و تا زمانی که اصلاح نشود، این مشکلات تکرار خواهد شد. نگاه من این است که مشکل در خود سازوکار است، نه در اشخاص.
وی تأکید میکند: نقد خود را مستقیماً با آقای حسینی در میان گذاشتم و بهروشنی گفتم که این شیوه، پاسخگوی نیاز هنرمندان نیست. هرچند پاسخی شفاف دریافت نکردم، اما همچنان بر این باورم که اگر قرار است تغییر مثبتی رخ دهد، باید از بازنگری در اساسنامه آغاز شود.
این کارگردان بیان میکند: من در این ماجرا طرف هیچکس نیستم؛ نه در کنار آقای صباغ میایستم و نه در صف آقای حسینی. آنچه برای من اهمیت دارد، این است که روند واگذاری و مدیریت سالنها شفاف، عادلانه و بر اساس آییننامهای اصلاحشده باشد. تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود مشکلات هنرمندان برای دریافت سالن و برنامهریزی دقیق برطرف شود.
مبین قهرمانی در توضیح نام خود در میان امضاکنندگان نامه میگوید: من هیچوقت وارد اینگونه حاشیهها نمیشوم. در مشهد مشغول کار هستم و هر دو شخصیت، آقای صباغ و آقای حسینی، برای من بزرگوار و عزیزند. خدا را شکر پرکار هستم و ترجیح میدهم در چنین فضایی برای خودم مسیر مشخصی تعیین کنم و درگیر این بازیها نشوم.
احسان خزاعی درباره حاشیههای اخیر میگوید: من اهل جبههبندی در تئاتر مشهد نیستم. اختلافنظر طبیعی است، اما مسئله اصلی این ماجرا تعیینتکلیف سالن اصلی تئاتر شهر است. این سالن تنها فضای استاندارد قاب صحنه در مشهد است و همه گروهها ناچارند به آن فکر کنند. در حال حاضر صف طولانی برای نوبت ایجاد شده و همین شفافنبودن باعث سوءتفاهم و نارضایتی میشود.
او ادامه میدهد: تجربه نشان داده زمان اجرا هم اهمیت دارد؛ پاییز و زمستان فروش بهتری دارد، درحالیکه تابستان امسال اغلب اجراها شکست خوردند. راهحل روشن است: باید ابتدای هر سال کنداکتور کامل منتشر شود تا گروهها بدانند چه زمانی نوبتشان است و جایگزینها هم مشخص باشد.
این هنرمند همچنین با اشاره به نقش شورای فنی تأکید میکند: بهتر است این شورا همزمان با بازبینی متن کارها را بررسی کند تا گروهها بعد از ماهها تمرین ناگهان با ردشدن مواجه نشوند.
خزاعی اضافه میکند: دعوایی وجود ندارد؛ آقای حسینی پیشکسوت محترم ماست. بحث اصلی فقط شفافیت در واگذاری سالن است تا سوءتفاهمها برطرف شود.
چند تن از امضاکنندگان نامه توضیح دادهاند که برداشت اولیهشان از محتوای نامه متفاوت بوده است.
در همین باره الهه پژوهی میگوید: زمانی که پای نامه را امضا کردم، کل متن را نخوانده بودم. تصورم این بود که موضوع مربوط به تغییرکاربری و بازسازی سالن قاب صحنه است، نه تغییر مدیریت مجموعه. همان روز از آقای صباغ عذرخواهی کردم و توضیح دادم که منظور او را درست متوجه نشده بودم. هیچوقت با شخص آقای رضا حسینی مشکلی نداشتم و نخواهم داشت. دغدغه من صرفاً تغییرات لازم در سالن و ارتقای کاربری آن است.
سمیه ارقبایی نیز تأکید میکند: ماجرا کمی پیچیده شد. من فکر میکردم موضوع نامه درباره بازسازی سالن تئاتر شهر است و نه تغییر مدیریت این مکان.
همچنین دبیر توضیح میدهد: نامه را برایم ارسال کردند و من فکر کردم مربوط به بازسازی سالن است. بعداً که متوجه شدم موضوع تغییر مدیریت مطرح است، به آقای صباغ گفتم نامم را از پای نامه بردارند، اما گفتند چون دیر شده دیگر امکانش نیست. من در جریان تغییر مدیریت نبودم و اگر مکانش فراهم شود، امضایم را پس میگیرم.
حسام انوشیروانی میگوید: من در جریان این نامه بودم، اما هنوز آن را امضا نکردهام و باید درباره آن از آقای صباغ بپرسم.
{$sepehr_key_153499}
کیوان صباغ، نویسنده نامه، میگوید: تلاش کردم در این نامه اسامی متنوعی حضور داشته باشند؛ از پیشکسوتان گرفته تا نسل جوان، از روابطعمومی تئاترها تا نویسندگان و هنرمندانی که در تئاتر شهر روی صحنه رفتهاند. نمیخواستم فقط کارگردان یا بازیگر باشند. اگر هدفم جمعآوری امضاهای سطحی بود، میتوانستم تنها از گروه خودم صد نفر امضا بگیرم.
وی در پاسخ به این پرسش که برخی هنرمندان تصور میکردند موضوع نامه بازسازی تئاتر شهر است نه تغییر مدیریت، توضیح میدهد: نامه از ابتدا یک متن بوده و هیچ تغییری نکرده است. بازسازی در انتهای متن آمده، اما در ابتدای آن بهوضوح موضوع تغییر مدیریت مطرح شده است. اگر امروز برخی دوستان نظر دیگری بیان میکنند، بهگمانم بیشتر برای حفظ منافع شخصیشان است. من میتوانم پیامهایشان را نشان دهم که خودشان تأیید کردهاند اسمشان پای نامه باشد.
این هنرمند تأکید میکند: تاکنون با آقای حسینی مشکلی شخصی نداشتهام؛ حتی زمانی که سالن خواستم، در اختیارم قرار داد. اگر این نامه را نوشتم، بهخاطر مشکلاتی است که در مدیریت تئاتر شهر وجود دارد. اعتقاد دارم تئاتر شهر، قلب تپنده و ویترین تئاتر مشهد است، اما بعد از گذشت یک سال هنوز مشخص نیست بعد از هر نمایش، کدام اثر قرار است روی صحنه برود. آقای حسینی میگوید تا پایان سال سالن پر است، اما حتی یکبار پیگیری نکرده که گروههایی که نوبت گرفتهاند تمریناتشان را آغاز کردهاند یا نه. این یعنی حتی کسانی که هنوز کاری شروع نکردهاند در نوبت باقی ماندهاند. نباید شخصی برخورد شود. مشکل من با شخصیت آقای حسینی نیست، بلکه با عملکرد ضعیف او در مدیریت تئاتر شهر و نبود برنامه مشخص است.
نامهای که قرار بود مطالبهای جمعی باشد، در عمل به یکی از پرحاشیهترین اتفاقهای سالهای اخیر تئاتر مشهد بدل شد. نبود سازوکار صنفی و غیبت یک میدان هماندیشی واقعی باعث شد نقدها و خواستهها بهجای طرح در یک جمع حرفهای، در قالب طوماری رسانهای منتشر شود؛ طوماری که نه تنها اصل مطالبه را کمرنگ کرد، بلکه بیاعتمادی و شکاف تازهای میان اهالی تئاتر ایجاد کرد.
بخش زیادی از نقدهای هنرمندان متوجه نویسنده نامه، کیوان صباغ، است؛ کسی که در یک سال گذشته با نمایش ملودیهای جاودانه، حدود ۶۰ اجرا در تئاتر شهر داشته و حالا که نوبت تازهای برای اجرا به او داده نشده، این نامه را پیگیری کرده است. همین سابقه، شائبه شخصیبودن ماجرا را پررنگتر کرد و مشروعیت نامه را در نگاه بسیاری زیر سؤال برد.
اما نکته مهم دیگر، وجود نام کریم جشنی، رئیس انجمن هنرهای نمایشی استان، پای این نامه است؛ فردی که انتظار میرفت بهعنوان پل ارتباطی میان هنرمندان و سیستم دولتی، مشکلات را مستقیم با مدیرکل مطرح کند، نه اینکه در کنار دیگران پای یک طومار پرحاشیه امضا بزند.
از سوی دیگر، غیبت نامهای اثرگذار هم چشمگیر است؛ چه از میان پیشکسوتان شناختهشدهای مثل آقایان آزادنیا، مینایی، لشکری و تمری، و چه از نسل جوانتر و پرکار امروزی مثل محمد نیازی که اکثر آثارش در سالن اصلی اجرا شده و حامد یزدی، تهیهکننده چند کار پرفروش که در این سالن اجرا رفته، یا حتی صابری، کارگردان باسابقهای که همواره آثارش در تئاتر شهر روی صحنه رفته است. نبود این چهرهها پرسش مهمی را پیش میکشد که اگر این نامه قرار بود مطالبهای صنفی و عمومی باشد، چرا بخش بزرگی از بدنه اثرگذار تئاتر مشهد پای آن نیستند؟
افزون بر این، تعدادی از هنرمندان هم در گفتوگوهای غیررسمی تأکید کردند که اساساً این نامه را امضا نکردهاند، اما ترجیح میدهند نامشان جایی مطرح نشود؛ چون باور دارند ادامهدادن این ماجرا فقط تئاتر مشهد را بیشتر درگیر حاشیه میکند.
این تجربه نشان داد تا زمانی که چارچوبی روشن برای هماندیشی و مطالبهگری وجود نداشته باشد، هر نامه و هر امضایی بهجای آنکه راهی برای اصلاح باشد، خود به بخشی از بحران بدل خواهد شد. تنها با شفافیت، تقویم اجرایی و گفتوگوی واقعی است که میتوان امیدوار بود تئاتر شهر از این چرخه فرساینده رها شود و دوباره به جایگاه اصلیاش، بهعنوان قلب تپنده هنر مشهد، بازگردد.