کلاسهای پرجمعیت سال هاست یکی از معضلات نظام آموزشی ماست. دانش آموزان در فضایی شلوغ و پرهیاهو، نه تنها فرصت یادگیری عمیق پیدا نمیکنند، بلکه معلم نیز توانایی رسیدگی به تفاوتهای فردی و نیازهای آموزشی هر کودک را از دست میدهد. این مشکل اگر جدی گرفته نشود، میتواند بر آینده تحصیلی و حتی شخصیت نسلهای بعدی تأثیر منفی بگذارد.
در چنین شرایطی، آموزش که باید بستری برای شکوفایی استعدادها باشد، به میدان بقا تبدیل میشود؛ جایی که دانش آموزان به جای لذت بردن از یادگیری، تنها برای شنیده شدن در ازدحام، تلاش میکنند. اگر نظام آموزشی به اهمیت این مسئله توجه نکند، بی تردید شاهد نسلی خواهیم بود که نه انگیزه تحصیل دارد نه مهارت کافی برای زندگی در جامعه آینده.
در کلاسهای شلوغ، اولین چیزی که از بین میرود، «تمرکز» است. دانش آموزی که درکنار دهها نفر دیگر نشسته است، مدام در معرض حواس پرتی قرار دارد. معلم برای کنترل کلاس ناچار است صدای خود را بالا ببرد، درحالی که تعداد زیادی از دانش آموزان در گوشه وکنار کلاس هیچ گاه صدای او را به طور کامل نمیشنوند.
نتیجه این وضعیت، افت کیفیت یادگیری است. پژوهشها نشان دادهاند که در کلاسهایی با جمعیت فراوان، میزان درک مطلب و مشارکت فعال، بی رویه کاهش مییابد. در چنین شرایطی، استعدادهای پنهان دانش آموزان مجال شکوفایی پیدا نمیکند و بسیاری از آنان به جای رشد، احساس بی انگیزگی و دل زدگی از مدرسه پیدا میکنند.
نباید فراموش کرد که فشار اصلی کلاسهای شلوغ بر دوش معلم است. او باید به ده هادانش آموز با سطح یادگیری و نیازهای متفاوت رسیدگی کند، درحالی که وقت و انرژی کافی برای هرکدام ندارد. این فشار باعث خستگی زودهنگام، فرسودگی شغلی و حتی افت انگیزه معلمان میشود. معلمی که نتواند به تک تک دانش آموزان بازخورد دهد، ناخواسته به سمت روشهای یک طرفه و کلیشهای میرود.
در چنین وضعیتی، آموزش از «تعامل» تهی میشود و به «انتقال یک سویه اطلاعات» تقلیل مییابد. این یعنی نادیده گرفتن اصل عدالت آموزشی؛ چراکه دانش آموزان ضعیفتر بیشتر از همه متضرر میشوند و عملا فرصت یادگیری برابر از دست میرود.
کلاسهای شلوغ تنها یک مشکل آموزشی نیست، بلکه به مسئلهای اجتماعی تبدیل میشود. وقتی تعداد زیادی دانش آموز در یک کلاس حضور دارند، فرصت توجه برابر از بین میرود. دانش آموزان با استعدادهای ویژه یا مشکلات یادگیری، معمولا در ازدحام دیده نمیشوند. این یعنی شکاف آموزشی بین دانش آموزان قوی و ضعیف، عمیقتر میشود و اصل «عدالت آموزشی» زیر سؤال میرود.
مدارس پرجمعیت عملا بستری برای بازتولید نابرابری فراهم میکنند؛ جایی که گروهی از دانش آموزان، فرصت رشد کامل مییابند و گروه دیگر در سایه بی توجهی گم میشوند. برای شکستن این چرخه، سیاست گذاران باید عدالت آموزشی را در رأس تصمیمها قرار دهند و به طور جدی روی کاهش تراکم کلاسها سرمایه گذاری کنند.
{$sepehr_key_153644}
بحران کلاسهای پرجمعیت، اگرچه عمیق است، راه حل دارد. نخستین گام، برنامه ریزی برای کاهش تعداد دانش آموزان در هر کلاس است، حتی اگر به صورت تدریجی باشد. ساخت مدارس جدید، استفاده از نیروهای آموزشی جوان و به کارگیری فناوریهای نوین، میتواند بخشی از این مشکل را حل کند.
در کوتاه مدت نیز میتوان با بهره گیری از روشهای آموزشی مشارکتی، تقسیم کلاس به گروههای کوچک و استفاده از دستیار آموزشی، فشار را از دوش معلمان برداشت. همچنین سیاست گذاران باید به اهمیت «کیفیت»، بیش از «کمیت» توجه کنند؛ چراکه کلاس خلوت تر، نه تنها یادگیری بهتر را تضمین میکند، بلکه اعتمادبه نفس و انگیزه دانش آموزان را نیز افزایش میدهد.
کلاسهای شلوغ، آینده آموزش را به خطر میاندازد. در چنین فضایی، هم دانش آموزان یادگیری واقعی را تجربه نمیکنند و هم معلمان، فرصت آموزش مؤثر را از دست میدهند. اگر امروز برای این بحران چاره اندیشی نشود، فردا باید تاوان نسلی را بپردازیم که در ازدحام مدرسه، فرصت رشد و خلاقیت را از دست داده است. آینده یک ملت در دست کودکانش است، پس شایسته نیست که صدای آنها در شلوغی کلاسها گم شود.
همچنین باید دانست که حل این مسئله صرفا وظیفه وزارت آموزش وپرورش نیست، بلکه تمام جامعه در قبال آن مسئول است؛ خانواده ها، رسانه ها، خیران مدرسه ساز و... میتوانند نقشی کلیدی در کاهش تراکم و بهبود کیفیت آموزش داشته باشند.