به گزارش شهرآرانیوز؛ هنوز به کوچه مدرسه نرسیدهام، دخترانی را میبینم که مقنعه سفید بر سر دارند و با کولهای بر پشت، دست در دست مادرانشان بهسوی مقصدی مشترک گام برمیدارند. صدای ترانه معروف «باز آمد بوی ماه مدرسه» تمام کوچه را پر کرده است. احتمالا تمام همسایهها و کسبه نیز با این نوا، یاد اولین روز مدرسهشان میافتند و روزهای پرشور و نشاط اول مهر در ذهنشان تداعی میشود.
پدرها و بیشتر مادران جلوی در، صف کشیدهاند تا دخترانشان را بدرقه کنند. برخی از آنها بهویژه مادرانی که دانشآموز کلاساولی دارند، در عین اینکه نگرانی در نگاهشان موج میزند، از بزرگ شدن فرزندشان که به مرحله جدیدی از زندگیاش پا گذاشته است، خوشحالاند و با لبخند، دخترانشان را در آغوش میگیرند و او را راهی میکنند.
دست برخی دانشآموزان پایههای بالاتر نیز شاخه یا دستهگلی دیده میشود که قرار است به پاس فرارسیدن روز اول مهر، تقدیم معلمشان کنند. کادر مدرسه در حال نظمبخشی اولین صف در سال تحصیلی ۱۴۰۵-۱۴۰۴ است. این وسط، نسیم ملایم صبحگاهی در اولین روز پاییز هم صورتها را نوازش میکند تا فرارسیدن پاییز و اول مهر را بیش از پیش بر صفحه تقویم فریاد بزند.
ساعت ۷:۳۰ صبح است و خودمان را به یک مدرسه ابتدایی دخترانه رساندهایم تا بوی ماه مهر، ماه مدرسه، را با تمام وجود استشمام کنیم. صدای سرودهای شادی که برای چنین روزی سروده شده است، از پشت دیوار مدرسه به خوبی به گوش میرسد. جلوی در ورودی، همهمه والدین نگرانی را میشنویم که بنا به قانون مدرسه اجازه ندارند بیش از این در مدرسه بمانند و داخل حیاط، پر از همهمه و شادی دخترانی است که لباسهای اتوکشیدهای را برای هم نوردی تحصیل و دانش به تن کردهاند.
کف حیاط، دایرههایی کوچک و رنگی با فاصله مناسب که برای هر پایه، متفاوت است، به منظور صف چینی دانش آموزان رنگ آمیزی شده است. دیوارهای مدرسه آغشته به رنگهای شادی از تصاویر بازیهای نوستالژیک ماروپله، طبیعت، پرچم و نقشه ایران است. نیمکتهای چوبی حیاط، رنگ آمیزی شده است و هنوز بوی تازگی رنگ آن را میتوان حس کرد. در بخش دیگری از این حیاط دوست داشتنی، بازیهای ماروپله، خط بازی و چند بازی دیگر طراحی شده است که به نظر میآید قرار است معلم، از طریق آن ها، نظم و ریاضی را به دانش آموزان آموزش بدهد.
دانش آموزان کلاس اول تا ششم با نظم و ترتیب در اولین صف سال تحصیلی جدید ایستادهاند. نفر اول هر صف، پلاکاردی که نشان دهنده عنوان کلاس و معلم است، در دست دارد. کلاس اولیهایی که قرار است تازه به سرزمین علم و دانایی پا بگذارند، یک طرف ایستادهاند و انتهای صف بندی، کلاس ششمیهایی هستند که قرار است آخرین سال دوران ابتدایی را بگذرانند.
بزرگ ترهای مدرسه که دیگر معنای دوستی و دوست داشتن برایشان پررنگتر شده است، با دیدن دوستانشان، دستانشان را باز میکنند و با لبخند و مهر، یکدیگر را بغل میکنند تا کمی از دلتنگی سه ماهه شان رفع شود. مادران از همان جا که ایستادهاند، برای دخترانشان دست تکان میدهند و لبخندی نثار فرزندشان میکنند. برخی از آنها که بیشتر ذوق دارند، یواشکی و به بهانه جا گذاشتن چاشت، خود را به صف دخترشان میرسانند و از او عکس یادگاری میگیرند.
{$sepehr_key_153770}
برخی والدین هنوز نرفتهاند و یک چشمشان به ساعت است تا خود را به ادامه زندگی روزمره برسانند و یک چشمشان به حیاط مدرسه است تا دخترشان بی تابی نکند؛ مثل محبوبه خانم که مادر یک دانش آموز کلاس اولی است و در چشمانش میشود کمی نگرانی دید. او میگوید: با وجود آنکه دو پسرم این دوران را گذراندهاند، به خاطر فاصله تولد آنها با دخترم، کمی نگرانم؛ چراکه تا همین چند دقیقه پیش گریه میکرد و تازه آرام شده است.
سمانه خانم که به همراه همسرش در گوشه حیاط ایستاده است، ظاهر آرام تری دارد: «امسال دخترم کلاس دوم است و من هم تا سال پیش، نگران آمادگی او برای ورود به مدرسه بودم، اما خدا را شکر، توانست با محیط کنار بیاید و الان مشکلی ندارد.» محبوبه و سمانه هر دو معتقدند نزدیکترین مدرسه، بهترین مدرسه است: «من شاغلم و زمان رفت وآمد به مدرسه برایم مهم است؛ به ویژه با شرایط اقتصادی فعلی، ترجیح میدهم نزدیکترین مدرسه را انتخاب کنم تا هزینه سرویس مدرسه به بار مالی زندگی اضافه نشود.»
از آنها میپرسم چرا فرزندتان را در مدرسه غیردولتی ثبت نام نکردید که پاسخ درخوری میدهند؛ سمانه میگوید: مدرسه دولتی با غیردولتی از نظر آموزش، فرق چندانی ندارد. من مدرسه غیرانتفاعی را برای پسرم تجربه کردم، اما دانش آموزی که درس خوان باشد و به درس و مدرسه علاقه داشته باشد، اینجا هم درس میخواند؛ مثل دختر من. محبوبه حرف او را تأیید میکند و ادامه میدهد: «مدارس غیردولتی فقط هزینه اضافی برای خانواده ایجاد میکنند و با تورم اقتصادی فعلی، برای ما به صرفه نیست.»
هنوز بچهها وارد کلاس نشدهاند و به انتظار ایستادهاند تا مراسم آیینی آغاز سال تحصیلی را از نظر بگذرانند. سردر سالن ورودی مدرسه با بادکنکهای رنگی رنگی تزیین شده است. تعدادی از دانش آموزان، در جایگاه صبحگاهی مدرسه ایستادهاند تا سرود ایران را اجرا کنند.
بعد از قرائت قرآن و اجرای هماهنگ سرود ملی ایران و کمی خوش وبش مدیر مدرسه با دانش آموزان، زنگ رسمی آغاز سال تحصیلی جدید در حیاط مدرسه نواخته میشود و دانش آموزان به ترتیب صف از پایه اول تا ششم وارد کلاس هایشان میشوند که هرکدام به نامی دخترانه، مزین شده است. کلاس درس و روز اول مدرسه برای هر دانش آموز، رنگ وبوی متفاوتی دارد.
فاطمه سادات که امسال در پایه ششم قرار است درس بخواند، میگوید: «بعد از سه ماه دوری از مدرسه، امروز وقتی دوستانم را دیدم، خیلی خوشحال شدم. وقتی فکر میکنم پنج سال گذشته خاطرات خوبی در این مدرسه داشتم، دیدن دوباره هم کلاسیها و دوستان و معلمان و مدیر مدرسه، آن روزها را به یادم میآورد و برایم زنده میشود، اما از اینکه امسال قرار است آخرین سال حضورم در این مدرسه باشد، برایم ناراحت کننده است.»
دقیقا این طرف ماجرا و برخلاف ششمی ها، کلاس اولیها با کولههایی که بزرگتر از جثه خودشان است، پشت میز و نیمکتهای صورتی نشستهاند و دارند دنیای جدیدی را شروع میکنند و هرکدامشان نگاه جالبی دارند.
مهرسانا که آخر کلاس نشسته است، با وجود اینکه از حضور در مدرسه خوشحال است و بازی در حیاط مدرسه را دوست دارد، میگوید: دوست ندارم خیلی زود بزرگ شوم؛ چون کمتر میتوانم بازی کنم. رها از دیگر دانش آموزان پایه اول که دو تا از دندانهای جلویی اش افتاده است و لبخند بانمکی بر لب دارد، هم مدرسه را دوست دارد، اما حوصله مشق نوشتن ندارد: «مدرسه خوب است، چون توی کلاس نقاشی میکشیم، بازی میکنیم، اما حوصله مشق نوشتن ندارم.» تا این جمله را میگوید، نمیتوانم جلوی خندهام را بگیرم. میپرسم: مگر معلم به شما امروز مشق گفته است؟ جواب میدهد: هنوز نه! ولی خب روزهای بعد که میگوید.
خانم اهوازی که نزدیک به سیزده سال سابقه کار دارد و معلم کلاس اول است، از شنیدن حرف رها جا نمیخورد و معتقد است معلم پایه اول باید بچهها را بشناسد و بیش از هر چیزی، بتواند با این دخترهای شیرین و دوست داشتنی ارتباط برقرار کند؛ به ویژه آنکه دختر هستند و لطیف: «من سال هاست در این پایه تدریس میکنم. اگرچه پایه سختی است، حس وحال این بچهها را دوست دارم و حالم با آنها خوب است. دختران این کلاس را مثل دختر خودم دوست دارم. هرجا احساس کنم یکی از آنها بی قراری میکند، او را در آغوش میگیرم و سعی میکنم در آن لحظه، برایش مادری کنم.»
مرجان سادات رضازاده از دیگر معلمان این مدرسه است که با یکی از پایههای میانی، کلاس دارد و سی سال از شروع خدمتش در شغل معلمی میگذرد که به گفته خودش، ذوق و شوق اول مهرماه را همچون دانش آموزانش دارد: «بودن با بچهها به من انرژی فراوانی میدهد؛ گویی کودک درونت فعال شده است و این کودک نیز هم پای بچهها بازی میکند و خوشحال است.
یکی از دلایلی که همیشه سعی کردهام تدریس دوره اول ابتدایی را به عهده بگیرم، همین روحیه نشاط آوری است که از بچهها هدیه میگیرم.» او در یک کلام، معلمی را یک شغل عاشقانه تعریف میکند و به زعم او اگر چنین نگاهی وجود نداشته باشد، نمیتوان با دانش آموزان ارتباط خوبی برقرار کرد.
{$sepehr_key_153769}
به سراغ هسته مرکزی اداره مدرسه میرویم و با نرگس خراسانیان، مدیر این دبستان دخترانه، گپ وگفت میزنیم تا از منظر خود، حال وهوای مهرماه را برایمان ترسیم کند: «به گمانم اول مهر، فقط مختص والدین و مدرسه نیست و تمام ایران در جنب وجوش مهیای این مراسم است، حتی آنها که دانش آموز و محصل ندارند. اما تمام آدمها حس نوستالژیک و خاطره انگیزی نسبت به این تاریخ دارند و بوی دوست داشتنی ماه مهر را با خاطراتی که دارند، به خوبی حس میکنند.»
خراسانیان که ۲۴سال سابقه کار دارد و ۱۰سال از این زمان را در سمت مدیریت مدرسه ابتدایی سپری کرده است، میگوید: با وجود تمام خستگیهایی که من و همکارانم در تابستان به ویژه شهریور داشتیم، روز اول مهر با انرژی مضاعفی برایمان آغاز میشود؛ چراکه وجود بچهها را در مدرسه، نعمتی الهی میدانیم و به خاطر این حضور خدا را شاکریم.
این مدیر مدرسه اذعان میکند: مدیریت دوره ابتدایی با متوسطه متفاوت است و اولین چیزی که در مدرسه ابتدایی باید مدنظر قرار گیرد، ارتباط با دانش آموزانی است که تازه به محیط مدرسه پا گذاشتهاند. این جدایی، ممکن است آسیبهایی را برای کودک به همراه داشته باشد و تا جای ممکن باید جلوی آنها گرفته شود که در این زمینه، معلمان، دورههای ارتباطی، تقویتی، آموزشی و روش تدریس جدید را در طول تابستان میآموزند.
خراسانیان گام بعدی را حفظ امنیت دانش آموزان در اداره مدرسه میداند: «بررسی مسائل ایمنی در مدرسه ازجمله امنیت در و دیوار و ستون ها، توجه به اندازه و جثه دانش آموزان برای چیدمان کلاسها و سفارش میز و نیمکت ها، فضاسازی شاد حیاط و سالنهای مدرسه که متناسب با سنین ابتدایی و دختران باشد و منجر به شادابی دخترانمان شود، ازجمله کارهایی است که هر ساله در پروژه مهر انجام میدهیم و خود را برای شروع سال تحصیلی جدید آماده میکنیم.»
صدای زنگ مدرسه که آرام آرام در فضای آن محو میشود، سکوتی شیرین بر حیاط حکمفرما میشود؛ سکوتی که تنها ردپای شور و شوق صبحگاهی، قهقهههای کودکانه و نوای دلنشین سرود را در خود نگه داشته است. نیمکتهای رنگین، حالا منتظر فردایی هستند تا وزن خیال پردازیها و مشقهای تازه را بر دوش بکشند. اول مهر، تنها یک تاریخ در تقویم نیست؛ نفس تازه کشیدن آیندهای است که هر سال در مدرسه متولد میشود.