ضرورت روایت درست از دفاع مقدس برای نوجوانان و جوانان | روایت نو برای نسل نو

به گزارش شهرآرانیوز؛ دنیا برای بعضی‌ها هیچ وقت معمولی و عادی نمی‌شود. ما امسال مهر را مثل همیشه شروع کردیم؛ بچه‌ها شب را زودتر خوابیدند و صبح کیف و کوله شان را برداشتند. مادر‌ها قربان صدقه قدوبالایشان رفتند، صدقه برایشان کنار گذاشتند و از زیر قرآن ردشان کردند، چندبار تنگ توی آغوششان گرفتند و ذوق بزرگ شدن آن ها، بغضشان را ترکاند.

 اما ماه مهر برای برخی مادر‌ها جور دیگری شروع شد؛ بچه‌ای وجود نداشت که مادر بخواهد تصدقش برود و دیگر نه مهر برای آن‌ها مهر می‌شود و نه فروردین رنگ بهار دارد؛ برای آن‌ها دنیا به خط آخر رسیده است و مجبورند روزهایش را تاب بیاورند.  

 جنگ دوازده روزه، معادله زندگی خیلی از خانواده‌ها را به هم ریخت؛ شبیه واقعه شهریور۵۹ که رژیم بعث همه چیز را به خاک وخون کشید؛ مدرسه، خانه، کوچه، بازار، حتی حجله تازه عروس و داماد را... امسال مهر، مهر دیگری است؛ نشان به این نشان که حالا هر وقت اسم جنگ، دفاع و پیشروی می‌آید، آدم‌ها از مواجهه با آن تصویر ملموس تری دارند، با این همه یک مناسبت تقویمی با نام «دفاع مقدس» بهانه‌ای شد تا برویم سراغ برخی فعالان فرهنگی و نظامی و گپ بزنیم درباره اینکه چطور می‌شود آن روز‌ها را برای نسل جدید روایت کرد تا هم بزرگی اش حفظ شود و هم باور پذیرتر باشد.

نگذاریم بین اتفاق و روایت، فاصله بیفتد

دکتر مجتبی همتی فر، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد

تاریخ نه تنها باید به عنوان مجموعه‌ای از وقایع ثبت شود، بلکه باید به عنوان منبعی الهام بخش برای نسل آینده عمل کند.   اگر تاریخ به درستی روایت نشود، ممکن است نسل‌های جدید از واقعیت‌ها و درس‌های آن دور بمانند. اهمیت این موضوع به ویژه در مورد جنگ‌ها و مقاومت‌ها بیشتر می‌شود، آن هم درحالی که تجربیات می‌توانند به عنوان الگویی برای ایستادگی و ایثار در برابر چالش‌ها عمل کنند. دنیای ما دنیای رویداد‌ها و رخدادهاست؛ رخداد‌هایی که گاه با موفقیت همراه است و گاه شکست و از همه آن‌ها می‌توانیم درس بگیریم.  

ببینید؛ انقلاب ما حاصل مبارزه و مقاومت است و از پس فرازونشیب‌های زیادی به بار نشسته است. عده زیادی به خاطر اینکه این انقلاب خلاف منافع آن هاست، همیشه برای زمین زدنش تلاش می‌کنند. نتیجه اش این می‌شود که همسایه‌ها طمع تصاحب ایران را‌ می‌کنند و حمله و جنگی به ما تحمیل می‌شود.

اما موضوع این است که ما التفات درستی به این موضوع نداشته‌ایم. به واقع، نتوانسته‌ایم آن چنان که باید و شاید، فرهنگ ایثار و روحیه جهادی را منتقل کنیم. غالبا از این منظر نگاه می‌کنیم که این موضوع به ما ربطی ندارد. اما نمی‌دانیم این «به ما ربطی ندارد»‌ها در انقطاع نسلی که ناگزیر پیش خواهد آمد، از یاد آیندگان خواهد رفت و فراموش خواهد شد که دقیقا در مقطعی از تاریخ چه اتفاقی افتاده است و این نقد بر ما وارد است.

بعد از جریان پیروزی انقلاب اسلامی، ما موضوع دفاع مقدس و جنگ را داریم که عرصه وسیعی را شامل می‌شود و دربرگیری فراوانی دارد؛ از ماجرای قهرمانان، فرماندهان، سربازان و جنگجویانی که کف میدان بودند تا مردمی که پشت صحنه کمک می‌کردند.

در کشور‌های دیگر، فیلم‌ها و مستند‌های جنگی به صورت مداوم تولید می‌شود و به نسل‌های جدید این امکان را‌ می‌دهد که با فرهنگ خود آشنا شوند. در اروپایی که از جنگ آن حدود هفتاد سال می‌گذرد، جنگ همچنان یکی از ژانر‌های اصلی تولیدات سینماست. در هند، چین و شرق آسیا هم مدام برای اتفاق‌های ویژه و جریان ساز فیلم می‌سازند و چیز‌هایی را از دل جریان‌ها بیرون می‌کشند و تبدیل به فیلم می‌کنند که شگفت انگیز است و این قهرمانی را به دیگران نشان می‌دهند.

رسانه‌ها و تولیدات هنری، نقش کلیدی در انتقال مفاهیم و ارزش‌ها دارند. آثار هنری می‌توانند داستان‌های قهرمانانه و تجربیات انسانی را به تصویر بکشند و احساسات و ارزش‌های فرهنگی را منتقل کنند و علاوه بر آن به یادآوری و حفظ تاریخ کمک کنند.

ما موضوع دفاع مقدس را داریم با دنیایی از رشادت‌ها و قهرمانی‌ها و درحالی که چهل واندی سال از آن جریان می‌گذرد، می‌توانیم بپرسیم سهم رسانه و تولیدات هنری از این جریان چقدر است؟ ما چه تعداد فیلم خوب ساختیم و دفاع مقدس در ادبیات ما چه سهمی دارد؟

نسل جدید با چالش‌های خاص

نسل جدید با چالش‌های خاص این روزگار روبه روست؛ نسلی که بیشتر به محتوا‌های دیجیتال و رسانه‌های اجتماعی وابسته است و این موضوع می‌تواند کار را برای انتقال مفاهیم فرهنگی و تاریخی سخت‌تر کند. تغییرات در رسانه‌ها و شیوه‌های ارتباطی، نیاز به رویکرد‌های جدید در انتقال مفاهیم دفاع مقدس را ایجاد کرده است.

استفاده از فیلم ها، رمان‌ها و مستندات می‌تواند به انتقال احساسات و واقعیت‌های تاریخی کمک کند. این قالب‌ها می‌توانند داستان‌های انسانی را در پس زمینه وقایع تاریخی قرار دهند و به درک عمیق تری از آن‌ها منجر شوند.

البته بیان وقایع تاریخی باید به دور از تحریف و جانبداری باشد. نسل جدید نیاز دارد که واقعیت‌ها را به صورت دقیق و منصفانه بشناسد. این امر به آن‌ها کمک می‌کند بتوانند تحلیل‌های خود را براساس اطلاعات صحیح، بنا و از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کنند.  

نسل جدید ما، حاج قاسم سلیمانی را‌ می‌شناسد و روایت زندگی و فداکاری او را تقریبا می‌داند و این شخصیت‌های معاصر، احساس هویت و افتخار بیشتری را در این نسل زنده می‌کند. این الگو‌ها در جنگ اخیر رژیم صهیونیستی با ایران، فراوان‌تر است. شهدای دانشمند و شهدای دانش آموز و... می‌توانند به عنوان نماد‌هایی از استقامت و فداکاری دربرابر چالش‌ها معرفی شوند.   بیان وقایع تاریخی برای نسل جدید همان طوری که اتفاق افتاده است و بی کم وکاست، مسئولیتی بزرگ است.

 اگر حالا این کار را نکنیم و بین اتفاق و روایت ما فاصله بیفتد، امکان تحریف هست و اینکه جای مظلوم و ظالم عوض شود و هدف و نیت تحریف شود و هزار نکته دیگر که با گذر زمان اتفاق می‌افتد و فرصت روایت درست را از ما می‌گیرد.   حالا وقت آن است که داستان زندگی شهید طهرانچی و دیگر شهدایی که این نسل می‌شناسند، با جزئیات ساخته شود و دانش آموزان ببینند و هم علقه‌ای بین این آدم‌ها پیدا شود و هم باعث افتخار است.

{$sepehr_key_154082}

باید درست روایت کنیم

امیر سرتیپ رضا آذریان، فرمانده سابق قرارگاه منطقه‌ای شمال شرق نزاجا

دفاع مقدس به عنوان یک دوره تاریخی و فرهنگی، مجموعه‌ای از رشادت‌ها و دلاوری‌های رزمندگان دربرابر تجاوز یک کشور همسایه به خاک ایران است.   این جنگ که به مدت ۲ هزارو۸۸۷روز طول کشید، نه تنها به عنوان یک نبرد نظامی، بلکه به عنوان یک گنجینه فرهنگی و اجتماعی قابل طرح است.

برای نسل‌های جدید، درک مفهوم دفاع مقدس ضروری است. این مفهوم نه تنها به جنگ و نبرد محدود نمی‌شود، بلکه شامل ارزش ها، ایثار‌ها و فداکاری‌هایی است که در این دوران به وقوع پیوسته است.   من به عنوان کسی که حالا افتخار تدریس در دانشگاه را دارم و از آن طرف سال‌ها فرمانده بوده‌ام و تجربه حضور در جنگ را دارم، تقریبا دستم آمده است که این مفاهیم را چطور باید مطابق با ذائقه جوان امروز مطرح کنم تا قابل درک باشد.

یکی از نکات کلیدی که باید به نسل جدید منتقل شود، اهداف دشمن و دلایل آغاز جنگ است؛ اینکه رژیم بعث عراق به دلیل ترس از نفوذ انقلاب اسلامی به کشور‌های منطقه، به ایران حمله کرد و جنگ به ما تحمیل شد. این موضوع باید به وضوح برای آن‌ها تعریف و ترسیم می‌شد.

البته حمله اخیر اسرائیل به ایران و به عبارت دیگر جنگ دوازده روزه به ما در بیان واقعیت‌ها کمک می‌کند که در مواقع خطر، همه درکنار هم از اصالت‌ها دفاع می‌کنیم و اولویت اصلی ما ایران، خاک آن و مردمانش است.

اما نباید از این نکته غافل باشیم که دشمن با تکیه بر تکرار، به روایتگری غلط خود ادامه می‌دهد. در این شرایط ما باید روایت درست را تکرار کنیم. وقتی هر سال معاندان برای افراد در موضوعات مختلف شبهه پیش می‌آورند، چاره‌ای جز تکرار نیست. تکرار، راهبرد مهمی است و باید آن قدر تکرار شود که مطلب، ملکه ذهن شود و جا بیفتد؛ مثلا درباره شبهه علت ادامه جنگ و پایان آن، باید حتی به تکرار هم روایت کرد؛ چون در سمت مقابل، روایت نادرست را مدام در ذهن مخاطب تکرار می‌کنند.

ما راوی و روایتگریم و شما، رسانه و منتقل کننده هستید و این وظیفه شما و تیم تولید محتواست که بتواند هنرمندانه در انتقال و نشر این مفاهیم کمک کند.

دفاع مقدس؛ درگیر کلیشه‌ها

رقیه فاضل، عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان

دفاع مقدس و جنگ، درگیر یک کلیشه شده است و همین است که تا اسم دفاع مقدس می‌آید، ذهن درگیر کلیشه‌ها می‌شود. ما با انبوهی از روایت‌ها روبه رو هستیم که عجولانه منتشر شده و وارد جزئیات زندگی افراد نشده است، درحالی که روایت‌ها وقتی جزئی نگر باشد، همذات پنداری با آن‌ها بیشتر است.

در بیان زندگی رزمندگان غالبا کلیات را گفته‌ایم و خیلی زود به نقطه آخر روایت که شهادت است رسیده‌ایم، درحالی که گفتن از پیشینه اجتماعی، تحصیلات، خانواده و حتی چالش‌های زندگی آن ها، روایت را شنیدنی‌تر می‌کند؛ فرضا اگر ببینیم کسی که رزمنده است، هم زمان دانشجو، کارگر و... بوده است، با او همذات پنداری بیشتری می‌کنیم.  

 معمولا ماجرای پیروزی را بدون تعریف جزء به جزء زندگی قهرمانان، روایت می‌کنیم. برای هیچ قهرمانی نباید این کار را کرد. اگر این اتفاق بیفتد، هیچ کس همذات پنداری نمی‌کند. چرا؟ چون دانستن جزئیات، طعم دلنشین تری به روایت می‌دهد؛ اینکه او چه کاره بود؟ مسیر رشدش چطور بوده است؟ آیا فرود نداشته است؟

 قطعا روایت پیروزی کنار شکست‌ها معنی پیدا می‌کند.   به تنوع در روایت‌ها توجه کنیم. این تنوع می‌تواند به غنای روایت‌ها کمک کند. روایت‌ها متعدد و بی شمارند؛ از دانش آموزان، کارگران و هنرمندان گرفته تا مخترعان، رتبه‌های برتر کنکور و دیگر اقشاری که در جنگ نقش داشتند و‌ می‌توانند تصویر جامع تری از دفاع مقدس به ما بدهند. در جنگ ما تنوعی از الگو‌ها را داریم که هرکدامشان یک ظرفیت ویژه برای معرفی هستند.  

 یکی از دلایل موفقیت مسعود ده نمکی در ساخت فیلم «اخراجی ها»، این است که تیپ‌های مختلف را کنار هم نشان می‌دهد.   ما نمونه نثری هم داریم؛ کتاب «عباس دست طلا»، از بی تعارف‌ترین کتاب‌ها در حوزه دفاع مقدس است و راوی حرفه‌ها و شغل‌های مختلف است که هرکدام در جبهه کاری انجام می‌دادند؛ یکی مکانیک بوده، یکی کارگر و یکی مهندس و... کسانی که از موقعیت‌های مختلفی آغاز کردند و به یک نقطه

رسیدند.   البته ما همیشه از زبان خودمان روایت کردیم و نتوانستیم زوایای مختلف تحلیلی را نشان دهیم؛ چه در پیروزی انقلاب اسلامی و چه در حوزه دفاع مقدس، درحالی که تحلیلگران غیرایرانی از این حماسه‌ها و حرکت‌ها در گیجی و بهت هستند.   چارلز کورزمن، استاد جامعه شناسی و نویسنده کتاب «ناگهان انقلاب»، می‌گوید که در بیرون از ایران هیچ فردی تصور نمی‌کرد همه چیز منتهی به انقلاب شود و تا ۱۰۰ روز قبل از پیروزی انقلاب، گویا همه چیز آرام بود.

{$sepehr_key_154083}

از ظرفیت تاریخ شفاهی نباید غافل بود

این نگاه تحلیلگران بیرون از ایران است که خیلی هایشان مسلمان هم نیستند. واقعیت این است که ما در این زمینه هم ضعف داریم. هر جامعه‌ای احتیاج دارد تاریخ خود را با تمام فرازوفرود‌ها بداند.   در این زمینه از ظرفیت تاریخ شفاهی نباید غافل بود. معلم‌ها می‌توانند قصه‌هایی را روایت کنند که در کف میدان شهر، ملموس باشد و روایتگران آن هنوز زنده‌اند و دردسترس.

البته نقدی بر این موضوع وارد است که ما همیشه تولیدکننده بوده‌ایم و دانش آموز مصرف کننده بوده است، درحالی که اگر به خود دانش آموز اجازه تولید بدهیم، بهتر به هدفمان می‌رسیم؛ اینکه جنس کار پژوهش باشد و خود او اقدام کند و از زبان دیگران نشنود؛ به فرض اگر عمو، دایی یا حتی اقوام دور، به منطقه رفته و جنگ را تجربه کرده‌اند، دانش آموز برود رودررو بنشیند و مصاحبه کند.

به نظر من، شیوه روایت کردن ما از دفاع مقدس مشکل دارد. ایثار و عدالت باید در زندگی روزمره ما دیده شود نه فقط در زمان جنگ. این ارزش‌ها در تعاملات روزمره و رفتار‌های اجتماعی هم هست.

ما فکر می‌کنیم ارزش‌های اساسی در زندگی روزمره ما جایی ندارد و آن‌ها را محدود به دفاع مقدس کرده‌ایم، درحالی که مصداق‌های آن را در همین اجتماع کوچک خودمان می‌توان دید. زندگی روزمره ما سراسر عرصه ارزش‌های وابسته به دفاع مقدس است.   اصلا کسی هست که از ایثار استقبال نکند؟ کدام جامعه انسانی است که از عشق و محبت گریزان باشد و ایثار و عدالت، مؤلفه زندگی اش نباشد؟ اینکه وقتی سالمندی داخل اتوبوس است، فرد جوان بلند نشود؟ یا اگر کسی از همسایه‌ها نیاز به کمک دارد، افراد پیشقدم نشوند؟ و این‌ها همه در زندگی روزمره ما اتفاق می‌افتد.

 همین حالا هم اگر کسی به مظلومی زور بگوید، محال است ساکت بنشینیم و حمایتش نکنیم. ما ارزش‌ها را در زندگی روزمره ندیدیم و در موقعیت برایمان پررنگ شد؛ در جنگ، آن هم بیرون از شهر و لای سنگر و خاکریزها.   گذشته از این ها، جنگ فقر و غنا، به عنوان یک روایت مهم در تاریخ ایران باید محل توجه قرار گیرد. این روایت می‌تواند به ما کمک کند درک بهتری از چالش‌های اقتصادی و اجتماعی پس از انقلاب داشته باشیم؛ اینکه پابرهنه‌ها خودشان را باور کرده بودند و‌ می‌خواستند درمقابل قدرتمندان و زورگویان روی پای خودشان بایستند و توانستند پیروز شوند و موفق شدند.  

 البته در این میان، برخی‌ها دفاع مقدس را با مفاهیم ناپاک گره می‌زنند و اینکه فرضا گلایه دارند از گرانی، احتکار و زمین خواری و... این‌ها را به هم ربط می‌دهند. ما اگر بپذیریم همیشه آدم‌های خطاکار هستند که اشتباه می‌کنند، این سوءتفاهم هم حل می‌شود. نباید این‌ها را به هم گره زد، نباید خطای فلان مسئول و نهاد را به انقلاب نسبت داد.