به گزارش شهرآرانیوز، امشب، جمعه ۴ مهر ۱۴۰۴، نگارخانه رادین میزبان جمعی از شاعران، منتقدان و علاقهمندان ادبیات بود؛ محفلی صمیمی، اما جدی برای رونمایی از مجموعه شعر «اسبسالگی»، تازهترین اثر حیدر کاسبی. صندلیها یکییکی پر شد و فضای نشست حالوهوای خاصی پیدا کرد؛ همه چشمانتظار بودند تا درباره کتابی بشنوند که حاصل سالها تجربه زیسته و دغدغههای شاعر است.
در کنار نویسنده، چهرههایی، چون محمدباقر کلاهیاهری، جواد گنجعلی و علیرضا جهانشاهی، سهیلا دیزگلی و جواد کلیدری نیز حضور داشتند. هر یک در نوبت خود پشت تریبون رفتند و از منظر خود به بررسی و تحلیل این کتاب پرداختند؛ سخنانی که در ادامه میخوانید.
محمدباقر کلاهیاهری در مراسم رونمایی این کتاب بیان کرد: من این اثر را شمعی در تاریکی میدانم؛ هرکس انرژی و تواناییای که دارد به این دنیا میآورد. خود من نیز با اسب خاطره دارم، با سالی که هفتاد و پنج را پشت سر گذاشتم و همچنین با حیدر کاسبی. به باور من، حرف مقدس "سین" در این سه حضور دارد و این را یک تصادف خوشایند میدانم.
وی افزود: زمان، انرژی و نیت خیر در کنار هم نتیجهای نیکو به همراه دارند. در مراسم رونمایی کتاب پیشین این شاعر گفتم. او در آثارش همان است که هست؛ بینقاب، صادق و بیدروغ. وقتی میگویم بیدروغ، منظورم این است که شعرش گرفتار سبکهای تحمیلی و تصنعی نیست؛ او با کفشهای خودش راه میرود.
این شاعر پیشکسوت در پایان خاطرنشان کرد: من دوست دارم مراسم رونمایی کتاب حالتی جشنگونه داشته باشد؛ فرصتی برای تبریک و شادمانی جمعی.
در ادامه حیدر کاسبی، شاعر کتاب «اسبسالگی» در بیان نکتهای گفت: میان چاپ کتاب و برگزاری مراسم رونمایی، در واقع شور و حال روزهای اول کتاب برای من فروکش کرد. اما فکر میکنم ارزشش را داشت که این اتفاق دیرتر بیفتد تا دستکم از روزهای نهچندان شاعرانه تابستان به پاییز برسیم. اگر غیر از این بود، حقیقتاً عذاب وجدان میگرفتم؛ چراکه رونمایی برای من قابل حذف نبود.
جواد گنجعلی درادامه این نشست بیان کرد: میان این همه جدیت و شاید بیاعتنایی جهان امروز به شعر، انتشار چنین کتابی اتفاق ارزشمندی است. من نخستین بار سال ۱۳۸۲ با حیدر کاسبی آشنا شدم و خوشبختانه او طی این سالها از نظر منش و شخصیت هیچ تغییری نکرده؛ جز اینکه امروز در زمینه شعر جدیتر و پُر دغدغهتر شده است.
وی افزود: در شعر نخست کتاب با عنوان برگردم قبل از چراغ زرد، کاسبی مرز میان واقعیت و رویا را میشکند و فضایی سورئال خلق میکند. این نگاه، یادآور قلم بسیاری از شاعران معاصر است که فاصلهگیری از عینیت را راهی برای ورود به جهان شخصی و منحصربهفرد خود میدانند. او در این اثر نشان میدهد که کلمات چگونه میتوانند فاصله بگیرند و به فضای سورئال و ذهنی راه پیدا کنند.
گنجعلی در ادامه تأکید کرد: شعر کاسبی به ناخودآگاه و زیست شاعرانه او متکی است و همین امر موجب میشود خلاق و قابل توجه جلوه کند. ساختار زبانی او نیز با ایماژها و گزارههای شاعرانهاش همسویی آشکاری دارد. نشان میدهد او بدون گرفتار شدن در تکنیکهای تصنعی، تجربههای زیسته را با زبانی ساده و در عین حال تأثیرگذار بیان میکند.
این شاعر خاطرنشان کرد: در بسیاری از آثار امروز، زبانگرایی افراطی و تکنیکهای تصنعی، شعر را از اصالت دور میکند. اما کاسبی کمتر درگیر این دام شده و به همین دلیل آثارش با وجود سادگی، ماندگار و قابل اعتناست. او شاعری است که در عین توجه به خلاقیت و جنبههای هنری، از تقلید فاصله میگیرد و به اصالت زبانی خود وفادار میماند.
گنجعلی در پایان گفت: اسبسالگی برای من نشان داد که حیدر کاسبی شاعری است جدی، خلاق و بیتکلف که میتواند تجربههای فردی را به زبان جمعی و قابل لمس تبدیل کند. این ویژگی، نقطه قوت او و دلیل توجه جامعه ادبی به آثارش است.
علیرضا جهانشاهی دیگر شاعر حاضر در این نشست اظهار کرد: من حیدر کاسبی را با همین نگاه شاعرانه میشناسم. طی سالها معاشرت با او دریافتهام که این شاعر در زیست و نوشتار خود صادقانه به جهان پیرامون مینگرد.
وی افزود: کمتر کسی درباره نقد زیستبومگرا در شعر کاسبی سخن گفته است. این رویکرد که از قرن بیستم وام گرفته شده، ادبیات را در پیوند با محیط فیزیکی و شرایط تاریخی میخواند.
این شاعر تصریح کرد: هر شاعری آنچه را که دیده و زیسته روایت میکند. کسی که در کنار دریا زندگی کرده با کسی که در کویر زیسته، برداشتهای متفاوتی از مفاهیم دارد. کاسبی نیز در شعرهایش دقیقاً آنچه را لمس کرده، به زبان آورده است. او از طبیعت و گذشته خود مینویسد و همین باعث میشود شعرهایش واقعی و روراست باشند. شعر واقعی آن است که شنونده مطمئن شود شاعر خلاف احساس و وجدان خود چیزی نگفته است.
کلیدری ادامه داد: کاسبی با نگاه موشکافانه به پدیدهها، تلاش میکند زبانی فراتر از زبان ارتباطی روزمره بیافریند. هرچند گاهی زبان او بهقدر کافی برجسته نمیشود، اما همین تلاش برای عبور از سطح زبان و رسیدن به بیان شاعرانه، ارزشمند است. تلاشهای اینچنینی اگر ادامه یابد، میتواند به شکلگیری شعری اصیل و ماندگار بینجامد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: شعرهای کاسبی بازتاب صادقانه زیست اوست. همین صداقت و پیوند با تجربههای واقعی، آنها را از بسیاری از آثار تصنعی امروز متمایز میکند.
اگر شعرهای کاسبی را در بازهای پانزدهساله ـ از اوایل دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ ـ بررسی کنیم، درمییابیم که رفتارها، اشیا، مکانها و حتی زبان او در همان دایره تاریخی شکل گرفته و بازتاب یافته است. نمونههایی همچون تصویر کارگران، پاسبان، بساط چاقوفروشان، تلفنهای خانگی یا دوچرخه پستچی، همه ریشه در زیست واقعی همان دوره دارند.
این شاعر تصریح کرد: در شعر کاسبی، جزئیات زندگی روزمره در کنار تعابیر فلسفی قرار میگیرند؛ برای مثال در سطرهایی میتوان هم ژرفای احساس را دید و هم تمایل به خوانشی فلسفی. این ترکیب موجب میشود آثار او نه صرفاً واقعگرا باشند و نه صرفاً انتزاعی، بلکه در مرز میان این دو حرکت کنند.
جهانشاهی ادامه داد: شعر کاسبی در بسیاری از موارد توانسته از دام زبانآرایی تصنعی بگریزد. او با زبان شخصی خود حرکت میکند و هرچند گاه خروجهای ناگهانی از این زبان دارد، اما در نهایت به اصالت خود وفادار است. این اصالت موجب میشود که حتی در مواجهه با مفاهیم تکرارشونده، شعر او تازگی و خلاقیت خود را حفظ کند.
این شاعر در پایان تأکید کرد: پیشنهاد میکنم پژوهشگران حوزههای دیگر همچون فلسفه، فیزیک یا ریاضیات به ادبیات نزدیک شوند و ارتباط بینارشتهای بسازند. شعر حیدر کاسبی ظرفیت آن را دارد که از چنین منظرهایی نیز خوانده و تحلیل شود. من لحظات بسیاری را با آثار او لذت بردهام و باور دارم که ارزش زمان و هزینهای که برای انتشار چنین کتابی صرف میشود، بهخوبی بازمیگردد.
سهیلا دیزگلی، بانوی شاعر و نقاش مشهدی، در آغاز صحبتهایش با اشاره به جایگاه آثار کاسبی اظهار کرد: اسب سالگی، کتابی که با اشتیاق منتظرش بودم. آثار قبلی او جوایزی به همراه داشت و این بار نیز توانست مرا شگفتزده کند. با این حال، باید بگویم طراحی جلد کتاب برایم سؤالبرانگیز بود. جلد کتاب، ویترین اثر است و اگر مخاطب نویسنده را نشناسد، انتخاب کتاب بهشدت به کیفیت طرح جلد وابسته خواهد بود.
وی افزود: شعرهای اسبسالگی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ دستهای که شاعر در آنها به تنهایی انسان در شهری بزرگ میپردازد، از درد، رنج و فراق میگوید، و دستهای دیگر که به نوستالژی، کودکی و ناخودآگاه شاعر بازمیگردند و عناصری روستایی و بومی را به متن میآورند. نمونههایی، چون شعرهای صفحات ۵۳، ۵۴، ۶۱ و ۷۶، از دسته دوم هستند که به زیبایی خاطره و اندوه را در قالبی شاعرانه بیان میکنند.
این نقاش ادامه داد: کاسبی با اشعارش خواننده را از آپارتمانهای شهر جدا میکند. او با تخیل، سکوتهای بهجا و پایانبندیهای غافلگیرکننده، دست مخاطب را میگیرد و به دنیای دیگری میبرد؛ به سیستان، صحرا، کاروانسرا یا رودخانههای مرزی. حتی در اشعاری، چون صفحه ۸۷، با تصاویری، ما را به فضایی میبرد که مرزهای جغرافیا و خیال در هم میآمیزند.
دیزگلی با خوانش بخشهایی از شعرهای کتاب تأکید کرد: شعرهایی مانند صفحات ۴۹ و ۶۱ نمونهای روشن از پایانبندیهای متفاوت و غیرمنتظره کاسبی هستند. او با بهرهگیری از ایجاز و تصاویر بدیع، موفق میشود شعر را تا آخرین لحظه زنده و پرکشش نگه دارد. همین ویژگی است که باعث میشود اسبسالگی اثری خواندنی و ماندگار باشد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: به همه توصیه میکنم این کتاب را تهیه و مطالعه کنند؛ چراکه نهتنها روایتگر دغدغههای شاعر است، بلکه با زبانی ساده و در عین حال عمیق، تجربههای انسانی مشترک را بازتاب میدهد.
جواد کلیدری نیز در آغاز صحبتهایش با اشاره به یادداشتی که پیشتر درباره کتاب نوشته بود، گفت: ده روز قبل نقدی کوتاه بر مجموعه اسبسالگی نوشتم که امیدوارم منتشر شود؛ بنابراین حرف تازهای ندارم جز تأکید بر اینکه نقد در ادبیات اشکال متفاوتی دارد؛ ساختارگرایانه، روانشناسانه، پدیدارشناسانه یا محتوایی. هرکدام بخشی از حقیقت را نشان میدهند، اما مهم این است که گفتوگو و یادداشتنویسی درباره کتابها استمرار یابد؛ چراکه نبود همین گفتوگوها بزرگترین خلأ ادبیات است.
وی افزود: با بخشی از صحبتهای آقای جهانشاهی موافقم؛ بهویژه درباره دورهای پانزدهساله که کاسبی در آن زیست و نوشت. اسبسالگی کتاب موفقی است؛ با شعرهای خوب، متوسط و حتی ضعیف. اما وجه متمایز آن، بازگشت شاعر به ناخودآگاه و تجربههای زیستیاش است. این تجربهها، از زیست نوجوانی در روستا تا مواجهه با طبیعت، به غنای شعرهایش افزوده و درخشانترین بخشهای کار او را ساخته است.
{$sepehr_key_154303}