کمکم به عید نوروز نزدیک میشدیم. باوجود موشکباران و بمباران و سرمای طاقتفرسای هوای اسفندماه در آن سالها، مردم دلزندهتر از امروز بودند. بازارها شلوغ بود و خانوادهها برای خرید کفش و لباس نو برای سال جدید دستشان بازتر بود.
فقط چهار روز به نوروز و آغاز سال ۱۳۶۷ باقی مانده بود که با صدای آژیر قرمز، خانوادههای کرمانشاهی دستهدسته روانه پناهگاههای شهر شدند. در این میان، پناهگاه مرکزی پارک شیرین در برابر بمباران هواپیماهای متجاوز رژیم بعثی امنتر بهنظر میرسید و فضای بیشتری برای پناهدادن به رهگذران و ساکنان محله داشت، اما ناگهان موشکی از هواکش پناهگاه فرود آمد و با انفجارش بیش از پانصد شهید را که بیشترشان زن و کودک بودند، در یک لحظه به خاک و خون کشید.
آن روز من و برادرم همراه مادر و پدر در بازار مشغول خرید عید بودیم. به خانه که رسیدیم، عمویم با اضطراب تلفن کرد و شهیدشدن سه نفر از اقوام را در جریان این حمله ناجوانمردانه به بابا خبر داد.
غم، خانه را در سکوتی عجیب فرو برد و رنگ روشن عید را خاکستری کرد. آن روزها کمتر مراسم تعزیه را داخل شهر برگزار میکردند که مبادا حمله هوایی رخ دهد. مسجد نوسازی در حاشیه شهر بود که معمولا برای همین منظور استفاده میشد. تا شب عید درگیر مراسم و تعزیه بودیم. ظهر روز بعد، سال نو میشد.
مادرم بهخاطر ما با وجود دل غمگین و اضطرابی که در وجودش داشت، لباس نو بر تنمان کرد و سفره هفتسین را چید. خانواده دایی مادرم و خاله و عمویم هم برای تحویل سال به خانه ما آمدند. کمتر از یکساعت به سال نو باقی مانده بود که آژیر قرمز به صدا درآمد.
{$sepehr_key_154534}
همه به زیرزمین رفتیم. سفید که شد برگشتیم. دوباره و دوباره و دوباره تا یازدهبار در آن یکساعت حمله هوایی رخ داد و آژیر قرمز سبزی بهار شهرمان را از خون شهدایی که هریک منتظر آغاز سالی جدید و امیدی تازه بودند، سرخ کرد. عکسی از آن لحظات باقی مانده است که نمیدانم کدامیک از اقوام آن را برای ثبت در تاریخ گرفته است. دیگر کسی به زیرزمین نرفته است و بازتاب طنین شلیک ضدهواییها و انفجارها و لرزش زمین در چهره حاضران دیده میشود.
فقط شوهرخالهام کنار سفره هفتسینی که انگار فقط برای آژیر قرمز پهن شده بود، قرآن به دست دارد. مادرم و خانمدایی دورتر با چهرهای مضطرب که حتی در عکس دیده میشود، به اخبار پر از پارازیت و خشخش رادیو خاکستری کوچک آیوا گوش تیز کردهاند. بچهها لباس نو بر تن، نگران و سرگردان به رفتار بزرگترها چشم دوختهاند. «آغاز سال ۱۳۶۷» و آژیر همچنان قرمز است.