بهار حسینی | شهرآرانیوز؛ در حاشیه پرجنب وجوش شهر مشهد، جایی که زندگی با همه هیاهوی خود جریان دارد، ساکنان محله حجت سال هاست با پدیدهای غریب دست وپنجه نرم میکنند؛ آرامستانی قدیمی که هر روز پیکر بی جانی را در دل خود میپذیرد.
این آرامستان که به گفته اهالی محله حجت، زمانی در حاشیه و دور از بافت مسکونی بود، اکنون در محاصره خانههایی قرار گرفته است که صدای زندگی و بازی کودکانشان، با نوای حزن انگیز مراسم ترحیم درهم میآمیزد. از غبار ناشی از کنده کاری قبرها و هجوم موشهای بزرگ به خانهها گرفته تا ازدحام روزهای پنجشنبه و صدای مداحیهایی که حریم خصوصی خانهها را میشکند، سبب شده است این آرامستان به جای آرامش، منبعی از دغدغهها و گلایههای بی پایان برای ساکنانش باشد.
وارد محله حجت که میشویم، کمترکسی است که آرامستان را نشناسد. گویا شکل گیری و مسکونی شدن خیابان «قبرستان» در نخستین سالهای دهه ۶۰ اتفاق افتاده است. این موقوفه که به اذعان اهالی، قدمتی شصت ساله دارد، سبب شده راسته خیابان خدابنده امروزی، جایی که موقوفه در آن واقع است، به کوچه قبرستان معروف شود.
به گفته قدیمیهای محله، اولین کسی که در این گورستان دفن شده، کارگر غریبی بوده که برای کار به مشهد آمده و در زمینهای کشاورزی ارباب بحرآباد کار میکرده است. این کارگر که از دنیا رفته، به دستور بی بی بیگم حبیب اللهی، همسر ارباب بحرآباد، در زمین کشاورزی (قبرستان کنونی) دفن شده است.
از حدود سال ۱۳۹۱ دفن غیربومیها در این قبرستان ممنوع شده، اما هنوز هم مشکلات ناشی از دفن اموات سبب شده است تا اهالی هر روز با چالشهای دفن و مرگ زندگی کنند. این گزارش، روایتی از بازدید میدانی گزارشگر ما در این محله و گپ وگفتی با شهروندان ساکن در این منطقه است که گلایههایی از جنس زندگی در همسایگی مرگ و چالشهای آن را منعکس میکند.
یکی از شهروندان در این بازدید با بیان اینکه از ۲۴ سال پیش ساکن این محله است، بیان میکند: منزل پدری من داخل کوچه پشت آرامگاه است. از چه چیز برایتان بگویم؟ از گردوخاک و کثیفی یا از کنده کاری برای قبور؟
او ادامه میدهد: به ما گفته بودند اینجا دیگر کسی دفن نخواهد شد و این یک قبرستان قدیمی است، ولی هنوز تعداد زیادی از اموات بحرآبادیها و مهدی آبادیها و تعدادی از اتباع در این محل دفن میشوند.
شهروند دیگری با بیان اینکه این آرامستان مکانی برای مصرف موادمخدر معتادان شده است، میگوید: اینجا معتادان جمع میشوند و موادمخدر مصرف میکنند. به همین دلیل، آب سردکنها قطع است. با این وضعیت، تعداد زیادی از فامیل و آشنایان اموات که برای دفن میآیند، هنگام برگشت از کسبه و مغازه دارها آب آشامیدنی طلب میکنند.
او تأکید میکند: مشکل دیگر این است که در این محل خانواده متوفیان روضه و مراسم دفن میگیرند. روز اول بعد از فوت، صبح زود به محل قبر فرد فوت شده میآیند تا مراسم «سلام صبح» را به جای آورند. از طرف دیگر، مداح میآورند و سروصدا میکنند. یکی از کسبه در این محله بیان میکند: پنجشـــنبه هـــا این قبرستان به قدری شلوغ است که ترافیک ایجاد میکند.
برخی مواقع خانواده اموات برای زیارت اهل قبور میآیند، درحالی که صبح زود است و در ورودی موقوفه بسته است. آن قدر سروصدا میکنند و در میزنند تا سرایدار داخل آرامستان در را برایشان باز کند. خـــانـــوادهها گاهی از صبح زود برای دفن متوفی مراجعه میکنند؛ با سروصدا و نالههای ناشی از فوت ازدست دادن عزیزشان.
شهروند دیگری در این باره بیان میکند: با توجه به اینکه زمین سمت چپ ورودی آرامستان زمین خاکی خالی است، بیشتر بچهها این زمین را برای فوتبال انتخاب میکنند و در اینجا بازی میکنند.
وی با بیان اینکه تعداد زیادی از گلایههای شهروندان مربوط به شهروندانی است که با آرامستان دیواربه دیوار هستند، ادامه میدهد: همه همسایههایی که درست دیواربه دیوار قبرستان هستند، از شر موشهای بزرگ داخل آرامستان در امان نیستند. خیلی از این موشها حتی دیوار منازل را سوراخ کرده و وارد خانههای مردم شدهاند.
شهروند دیگری میگوید: وجود این آرامستان در محدوده شهری از نظر اقتصادی نیز برای مالکان ضررآفرین شده است. هیچ شهروندی حاضر نمیشود در دوسه قدمی قبرستان خانه بخرد. کاش شهرداری پای کار بیاید و این موقوفه را بازپیرایی کند. درست است که این قبرستان وقفی است، اما میتوان راه حلی برای سامان دهی آن پیدا کرد.
اوپیشنهاد میکند: کاش دست کم آن طرف آرامستان که دفنی صورت نگرفته و زمین خاکی است، به بوستان تبدیل شود یا کتابخانه و فضای عمومی شود. یکی از قدیمیهای این محله نیز بیان میکند: دورتادور این قبرستان منزل مسکونی است. با وجود اینکه مسئولان اعلام کردهاند دفن اموات در این آرامستان ممنوع است، هر چند روز یک بار صدای شیون و فریاد برای عزیز ازدست رفته و دفن اموات به گوش میرسد.
این ساکن محله میافزاید: مداحان نیز ملاحظه ساکنان را ندارند و با بلندگو در این آرامستان عزاداری میکنند. بنده با چشم خود دیدم که درختهای کاج قدیمی و بلند داخل این آرامستان را قطع کردند تا بتوانند قبر جدیدی حفر کنند و فضا برای دفن آماده شود.
شهروند دیگری در این باره بیان میکند: منزل من در خیابان خدابنده است. چرا باید در وضعیت کنونی که قبرستان در دل محله قرار گرفته است، هنوز اموات دفن شوند؟ در یک منطقه مسکونی وجود قبرستان فعال چه معنایی دارد؟
وی ادامه می دهد: همه خانه های اطراف آرامستان، پر از سوسک و مارمولک و موشهای صحرایی شده است. درخواست ما این است که قبرستان را سامان دهی کنند و دیگر اجازه دفن اموات صادر نشود.
{$sepehr_key_154543}
این شهروند بیان میکند: گلزار شهدا را جداسازی کنند و بقیه قبور را هم مطابق همان قانونی که اجازه میدهد، تغییرکاربری دهند. میتوانند این مکان را به فضای سبز تبدیل کنند، بوستان بسازند یا کتابخانه و سالن ورزشی احداث کنند.
این شهروند با بیان اینکه در این قبرستان برای دفن اموات برخی شهروندان بحرآبادی و مهدی آبادی اجازه صادر میشود، میافزاید: چطور ممکن است در دل یک محله مسکونی اجازه دفن صادر شود؟ چرا هیچ کدام از مسئولان این موضوع را رسیدگی نمیکنند؟
این گزارش نمونهای از دغدغهها و گلایههای شهروندانی است که سال هاست زندگی روزمره شان را در همسایگی با یک آرامستان فعال میگذرانند؛ از آلودگیهای زیست محیطی و بهداشتی گرفته تا تداخلات فرهنگی و اجتماعی که با این هم جواری، هر روز با چالشهایی متفاوت دست وپنجه نرم میکنند. مطالبه اصلی ساکنان این روزها نه حذف تاریخ، بلکه سامان دهی و بازآفرینی فضایی است که امروز به جای آرامش، منبع نارضایتی شده است.
زمان آن فرارسیده است که مسئولان شهری و متولیان موقوفه، با درک عمیق این معضلات، راه حلهای پایدار و عملی را در دستورکار قرار دهند که هم به قدمت و جایگاه موقوفه احترام بگذارد و هم زندگی، سلامت و آرامش شهروندان را اولویت قرار دهد. شاید تبدیل بخشی از این زمین به فضاهای عمومی سبز یا فرهنگی، گامی برای بازگرداندن آرامش و حیات به محلهای باشد که سال هاست با مرگ زندگی میکند.