رادمنش | شهرآرانیوز؛ طولانیترین محاصره یک شهر در تاریخ جنگهای مدرن ۱۴۲۵ روز بوده که برای سارایوو اتفاق افتاده است. پس از فروپاشی یوگسلاوی و اعلام استقلال بوسنی وهرزگوین، نیروهای صرب این شهر را -که پایتخت کشور جدید بود- محاصره کردند، محاصرهای که ۵ آوریل ۱۹۹۲ آغاز شد و ۲۹ فوریه ۱۹۹۶ به پایان رسید و تقریبا یک سال طولانیتر از محاصره لنینگراد در جنگ جهانی دوم بود.
این محاصره یک فاجعه انسانی بود که درنهایت با دخالت نیروهای نظامی خارجی، به ویژه ناتو، به پایان رسید. براساس برآوردها، در طول مدت محاصره، حدود ۱۰هزار نفر جانشان را از دست دادند.
در طول ۱۴۲۵ روز محاصره، دسترسی اهالی سارایوو به آب و برق و تلفن قطع شد و، چون از پست و پیک هم خبری نبود، مردم این شهر هیچ راه ارتباطی با جهان بیرون نداشتند. در این مدت، فقط تعداد کمی نامه از محاصره خارج شد، آن هم به صورت قاچاقی و مخفیانه. خطرِ دَربُردن نامهها را روزنامه نگاران خارجی به جان میخریدند. یکی از آنها آنا کاتالدی ایتالیایی بود. او به عنوان یکی از اعضای هیئت انسان دوستانه سازمان ملل وارد سارایوو شده بود.
از بزرگترین خواستههای مردم در محاصره این بود که بتوانند -به هر نحوی شده- خبر زنده بودنشان را به عزیزانشان که خارج از کشور بودند برسانند و آنها را از احوال و روزگار خود باخبر کنند. آنها از آنا کاتالدی میخواستند که «در صورت زنده ماندن» نامههای آنها را به جهان آزاد برساند. کاتالدی هم آنها را در لباس، کفش و لای صفحات کتابها مخفی میکرد و از محاصره نجات میداد. از آن میان، او هشتاد نامه را برگزید و سال ۱۹۹۳ در پاریس منتشر کرد.
این نامهها تصویری تکان دهنده از شهری در حصری طولانی و سخت و در آستانه نابودی کامل ارائه میدهند. بیشتر نامهها با این عبارت شروع میشوند: «عزیزم! اگر این نامه به دستت رسید ...» و همین آغاز به تنهایی برملاکننده زندگیای به شدت شکننده و بی اعتبار است.
درون مایه نامهها نیز گزارشهایی است از وضعیت زندگی روزمره (مانند تشکیل صفهای نان و کمبود کبریت و قطع آب)، احساسات لحظهای (مانند ترس از صدای خمپاره و اندوه برای همسایهای که دیگر نیست) و تأملات اخلاقی (مانند این پرسش که «چرا جهان سکوت کرده؟»).
آنا کاتالدی نویسنده، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر ایتالیایی است. او در سال ۱۹۹۸ به عنوان پیام آور صلح سازمان ملل منصوب شد. کاتالدی، روزنامه نگار آزاد و متخصص اوضاع و موقعیتهای بحرانی، است و از چچن، افغانستان، پاکستان، بوسنی، کرواسی، کوزوو، آنگولا، الجزایر، رواندا، بوروندی، سودان و اندونزی گزارش تهیه کرده است.
{$sepehr_key_155098}
«من اینجا هستم. آنها مشغول جنگیدناند و جانهای کوچک ما مطلقا هیچ ارزشی برایشان ندارد. من خوبم، هنوز سرپا هستم و زنده؛ همین طور خانوادهام. کمی عصبیام و کمی پریشان، اما این حالتم چندان دور از انتظار نیست. حالا چهار روز است که در راهروِ ورودی جلوِ آسانسورم، با این امید که این جنگ لعنتی تمام شود، درحالی که دارم ضعیف و ضعیفتر میشوم. دیروز، آنها به ساختمان کناری حمله کردند. تانکها به ساختمان ما هم شلیک کردند. میتوانید تصور کنید که اینها چقدر سخت و ناراحت کننده است؟
اگر مقابل یکی از این «ماشینهای جهنمی» قرار بگیرید، کارتان ساخته است. من یکی از آنها را دیدم که از یک طرف ساختمان وارد شد و از طرف دیگر آن خارج، درحالی که پنجرهها، قابهای عکس و پردهها را دنبال خود روی زمین میکشید. حالا شما میتوانید یک پنجره تنها را ببینید که بیست متر دورتر از ساختمان روی زمین افتاده. فوق العاده ناراحت کننده است!»
«نامههایی از سارایوو: صداهایی از شهری فراموش شده»، گردآورنده آنا کاتالدی، ترجمه صادق عباسی ولدی، نشر ثالث، ۲۸۸ صفحه، ۳۲۰هزار تومان.