دوران حیات امام عسکری (ع) اگرچه بسیار کوتاه است، اما پر از آموزه و نکته و حکمت و عبرت است. ازجمله در شرایطی که خفقان فرهنگی و اختناق عقیدتی در جامعه به اوج خودش رسیده بود و حکام وقت در برابر هر نوع تحریف دین کاملاً بیتفاوت، اما در برابر ترویج آن مقاومت سرسختانه نشان میدادند، امام عسکری (ع) توانست به شکلی بیبدیل نسبتبه پدران بزرگوار خود و ائمه پیش از ایشان، ارکان دین را نهفقط حفظ، بلکه تثبیت کند؛ چگونه؟ در این باره صحبت خواهیم کرد.
این یک حقیقت است مردمی که امروز در دنیا میخواهند ببینند دینداری بهتر است یا بیدینی، شاید حتی فراتر از اصل دین ابتدا به سلوک و رفتار انسانهایی نگاه میکنند که بهعنوان «دیندار» شناخته میشوند. البته این فقط در حوزه شناخت دین هم مصداق پیدا نمیکند و در سایر عرصهها هم وقتی شما بخواهید عملکرد یک مجموعه مثلاً حوزه، دانشگاه یا هیئات را بررسی کنید، خواسته یا ناخواسته ابتدا به طلاب، جامعه دانشگاهیان و هیئتیها نگاه میکنید تا به طور کلی درک کنید محصولات آن مجموعه چگونه افرادی هستند.
شما امروز اهمیت این موضوع را در قضیه فلسطین میتوانید بهتر درک کنید. واقعاً چه شد که ملتهای دنیا از شرق تا غرب و از بودایی گرفته تا مسیحی و حتی یهودی، طرفدار مردم مظلوم غزه شدند و در برابر صهیونیستها ایستادند؟ چون تصویر صبر و مقاومت پدری با پیکر خونآلود فرزند خردسالش در رسانههای فردی و جمعی منتشر شد و از آن طرف، مردم دیدند صهیونیستها با چه توحشی دست به کشتار و جنایت و نسلکشی میزنند. مردم دنیا دیدند که دستپروردههای اسلام حتی اگر موردظلم قرار بگیرند، باز بر مدار انسانیت هستند درحالی که دستپروردههای استکبار در موضع قدرت دنیایی، به سادگی از مدار انسانیت و انصاف خارج میشوند. به همین دلیل، میگوییم هیئتی در طراز مکتب است که بتواند مخاطب خود را اهل قرآن و مسجد و دین کند. نمیگوییم اگر اینطور نشد، خدای ناکرده آن عزاداری بیاجر است، اما به هر حال، آن هیئت نیازمند اصلاحاتی است تا محصولاتش به الگوهای طراز دینداری تبدیل شوند.
اگرچه دوران امامت امام عسکری (ع) کوتاهترین زمان امامت در میان همه اهلبیت(ع) بود و از شش سال فراتر نرفت، اما حضرت به ما تعلیم داد که در دوران سختی، راست بگوییم و امانتداری کنیم حتی اگر نفع دنیایی ما در آن نیست تا مایه شگفتی مردم باشد و «قِیلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ لیَدْخُلُ عَلَیَّ مِنْهُ السُّرُورُ» یعنی مردم بگویند این اخلاق شیعه جعفری است. حضرت تصریح دارد که این مایه شادکامی قلب من است، زیرا زمینهساز ترویج و تبلیغ اصل دینداری میشود.
این مهمترین اصل و ضرورت ترویج دین در عصر آخرالزمان است؛ عصری که در آن گستردگی فرقهها و تضارب اندیشهها بهقدری است که نمیتوان قائل به یک فرد بود. مقصود ما این است که همچون کمونیسم و امپریالیسم با صاحبنظران و اندیشمندان و نظریهپردازان متعدد، شیعه نیز باید دهها و صدها چهره صاحباندیشه و صاحبنفوذ داشته باشد تا هرکدام، از جوانب مختلف، مکتب را تشریح و تبلیغ کنند. این رویه را اهلبیت(ع) از زمان امام صادق(ع) در دستورکار قرار دادند و در دوران حیات بابرکت امام عسکری (ع) به اوج خود رسید. افزون بر این، دستپروردههای مکتب یعنی همین دهها و صدها شخصیت صاحباندیشه نیز باید مظاهر عینی دینداری باشند تا مردم آنها را ببینند، تجسم دینداری را درک کنند و این، ابزار نشر دین در عصر آخرالزمان باشد.