تقویم تازه تیم ملی ایران برای فیفادی پیشرو منتشر شد؛ روسیه و تانزانیا! همین دو نام کافی است تا بفهمیم فوتبال ملی ما همچنان در همان دایره بسته و بیهیجان میچرخد. انگار نه انگار که چند ماه دیگر جامجهانی ۲۰۲۶ در پیش است و دیگر تیمهای آسیایی دارند با قدرتهای فوتبال دنیا روبهرو میشوند تا پوست بیندازند، تجربه جمع کنند و از حالا بوی رقابت جهانی بگیرند.
در همان روزهایی که ژاپن آماده میشود تا مقابل برزیل و آرژانتین صفآرایی کند و کرهجنوبی با مکزیک و پاراگوئه هماوردی داشته باشد، ما قرار است با روسیهای بازی کنیم که خودش سالهاست از فوتبال بینالمللی کنار گذاشته شده و تانزانیایی که رتبهاش در ردهبندی فیفا جایی حوالی صدوبیست است! تفاوت سطح را میشود از همین اعداد فهمید، اما گویا برای فدراسیون ما، فقط پرشدن تقویم کافی است؛ مهم نیست با چه کسی، کجا و برای چه هدفی.
در چنین شرایطی، حرف از «توسعه فوتبال» یا «آزمون بازیکنان جوان» بیشتر شبیه شوخی است. اگر قرار است تیم ملی پوست بیندازد و چهرههای تازهای را وارد میدان کند، این کار باید در مسابقاتی انجام شود که واقعاً آزمون باشند، نه بازیهای بیخاصیتی که در آن نه فشاری وجود دارد، نه تاکتیکی، نه تجربهای ارزشمند. جوانی که قرار است آینده تیم ملی را بسازد، باید در زمین روبهروی ستارههایی بازی کند که از او بهتر، سریعتر و باهوشترند. نه در مقابل تانزانیا که تنها آوردهاش شاید چند کارت زرد بیدلیل و چند پاس اشتباه باشد.
روسها هم دیگر آن روسیه قدیمی نیستند. تیمی نیمهخاموش که از نبود رقابت بینالمللی آسیب دیده و ستارههایش پراکندهاند. چنین حریفی چه درسی برای ما دارد؟ هیچ. فقط فرصتی است برای ثبت چند بازی ملی دیگر در کارنامه، چند گل احتمالی برای مهاجمان و چند عکس تمرینی برای صفحات اینستاگرام فدراسیون.
در مقابل، نگاهی به برنامه ژاپن و کره نشان میدهد چرا آنها در هر تورنمنت جهانی یک گام جلوتر از ما هستند. وقتی بازیکنانشان مقابل برزیل یا آرژانتین بازی میکنند، حتی اگر ببازند، یاد میگیرند چطور با فشار بالا، سرعت تصمیمگیری و دقت تاکتیکی در سطح جهانی کنار بیایند. آنها شکست میخورند تا در جامجهانی نترسند، اما ما میبریم تا خیال کنیم آمادهایم!
واقعیت تلخ این است که بازی با روسیه و تانزانیا بیشتر از آنکه تدارک جامجهانی باشد، یک رفعتکلیف اداری است؛ برنامهای که روی کاغذ تیک میخورد تا منتقدان ساکت شوند. اما فوتبال ملی با تیکخوردن جلو نمیرود. تیمی که رؤیای جهانی دارد، باید در برابر غولها بایستد، نه سایهها و باز هم همان داستان تکراری؛ وقتی فیفادی تمام شود، بازیکنان به باشگاهها برمیگردند، مدیران از «تجربه خوب» حرف میزنند و ما روی سکوها مینشینیم، به تماشای پیشرفت دیگران، با لبخندی تلخ زیر لب زمزمه میکنیم: ما هیچ، ما نگاه!