به گزارش شهرآرانیوز؛ منطقه غرب آسیا در سالهای اخیر شاهد تحولات گستردهای بوده که نقش بازیگران مختلف منطقهای و فرامنطقهای را پررنگ کرده است. در این میان، رژیم صهیونی به عنوان یکی از بازیگران اصلی، با اقدامات تهاجمی خود علیه کشورهای مختلف از جمله غزه، لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران، موجب تشدید تنشها شده است.
سؤال اصلی این است که آیا اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو به این روند ادامه خواهد داد و چه عواملی در تصمیمگیریهای او مؤثر هستند؟ این مقاله با بررسی انگیزههای داخلی و خارجی نتانیاهو، به تحلیل این مسئله میپردازد.
{$sepehr_key_157232}
روابط اسرائیل و ترکیه از بدو تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تاکنون فراز و نشیبهای بسیاری داشته است. این روابط در ابتدا بر پایه همکاریهای استراتژیک شکل گرفت و در سال ۱۹۹۶ با امضای توافقنامه نظامی دوجانبه به اوج خود رسید.
این همکاری شامل تبادل تسلیحات، تمرینات مشترک و تبادل اطلاعات بود و تحت حمایت آمریکا تقویت شد.
با قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه در سال ۲۰۰۲، سیاست خارجی این کشور تغییر یافت. آنکارا با تأثیرپذیری از اخوانالمسلمین، از جنبشهایی مانند حماس حمایت کرد و سیاستهای اسرائیل علیه فلسطینیها را مورد انتقاد قرار داد. حادثه کشتی مرمره در سال ۲۰۱۰ که منجر به کشته شدن ۹ شهروند ترکیهای توسط نیروهای اسرائیلی شد، نقطه عطفی در تنشهای بین دو کشور بود.
تلاشهای بعدی برای عادیسازی روابط تحت فشار آمریکا انجام شد، اما به دلیل تعارضات عمیق ساختاری شکننده باقی ماند. افزایش تنشها در سوریه و مدیترانه شرقی نیز بر ناپایداری این عادیسازی افزود
بر اساس گزارشهای موجود، اسرائیل پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به هشت کشور و منطقه شامل غزه، کرانه باختری، لبنان، سوریه، عراق، یمن، ایران، تونس و قطر حمله کرده است. همچنین کشورهایی مانند لیبی، الجزایر، نیجر، سودان، سومالی، عربستان سعودی، کویت، عمان و قبرس شمالی در صف حملات احتمالی اسرائیل قرار دارند.
وزیر انرژی اسرائیل، «الی کوهن»، هدف قرار دادن رهبران حماس در استانبول ترکیه را محتمل دانسته است. برخی تحلیلها نیز ترکیه را به عنوان هدف بعدی اسرائیل پیشبینی کردهاند و پیامدهای چنین درگیریای را فاجعهبار توصیف میکنند.
نتانیاهو برای حفظ انسجام کابینه ائتلافی خود نیاز به ادامه جنگ دارد. منابع آگاه در ساختار نظامی اسرائیل معتقدند که نتانیاهو قصدی برای پایان دادن به جنگ ندارد، زیرا بدون جنگ، ائتلاف او دچار فروپاشی خواهد شد. ادامه جنگ به نتانیاهو امکان میدهد تا با تمرکز بر مسائل امنیتی، از پرداختن به پروندههای فساد مالی و اختلافات داخلی اجتناب کند.
از سوی دیگر، جنگ با ایران به طور موقت محبوبیت نتانیاهو را افزایش داده است. نظرسنجیها نشان میدهند که برای اولین بار پس از بیش از یک سال، نتانیاهو به عنوان گزینه مناسب برای نخستوزیری مطرح شده است.
او از ادعای "پیروزی بزرگ در برابر ایران"، که با سانسور شدید نظامی علیه افشای تلفات سنگین رژیم در واکنش انتقامی ایران و البته همراهی امپراتوری رسانهای غرب در این زمینه همراه بود، برای ارائه تصویری قدرتمند از خود استفاده میکند و این موج محبوبیت را برای برگزاری انتخابات زودهنگام به کار میگیرد..
به علاوه، تحلیلهای روانشناختی نشان میدهد که نتانیاهو دارای سطح پایین پیچیدگی مفهومی و رویکرد سیاه و سفید به مسائل سیاست خارجی است. همچنین او دارای باور بالایی به توانایی کنترل رویدادها، تمایل زیاد به قدرت و بیاعتمادی شدید به دیگران است. این ویژگیها به رویکرد تهاجمی و چنگانداز او در سیاست خارجی شکل دادهاند.
البته، همراهی تقریبا بیقید و شرط رییسجمهور آمریکا (که خود دلایل این همراهی محل گمانهزنیهای بسیاری شده است) به توهمات شخصیتی و برنامهای نتانیاهو به شدت دامن زده است.
اسرائیل پیش و بیش از هر چیز، به دنبال تضعیف محور مقاومت شامل ایران، حماس، حزبالله و دیگر گروهها است. حمله به قطر و ترور رهبران حماس بخشی از این استراتژی است. اسرائیل قصد دارد با حمله به کشورهایی مانند قطر و ترکیه، که در سطوح مختلف از حماس حمایت میکنند، توانایی این گروهها را برای مقابله کاهش دهد.
وزیر انرژی اسرائیل ادعا کرده که اسرائیل و آمریکا کاملاً هماهنگ عمل میکنند و دونالد ترامپ نقش مهمی در حمایت از ثبات خاورمیانه دارد.
با این حال، گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد آمریکا ممکن است از برخی حملات اسرائیل (مانند حمله به قطر) بیاطلاع بوده یا با آن مخالف باشد، گرچه برخی از ناظران، خود این «گزارشها» را هم بخشی از پروژهی مشترک ترامپ-نتانیاهو میدانند، چرا که با القای سطحی از «اختلاف» میان این دو، ممکن است در دیگر طرفها سومحاسبه و سوءبرداشتهایی ایجاد کند که به نفع اهداف شوم این اتحاد شوم تمام شود.
برای نمونه، حملهی تروریستی مافیای حاکم بر تلآویو به دوحه قطر، در کلیت به واسطهی همین سوءمحاسبه ایجاد شده بود که ترامپ با نتانیاهو «فرق» دارد و واقعا به دنبال آتشبس در غزه است..
این را هم باید افزود که رقابت اسرائیل و ترکیه بر سر منابع انرژی در مدیترانه شرقی یکی از عوامل تنش بین دو کشور است. اسرائیل با همکاری یونان و قبرس به دنبال اجرای پروژه خط لوله EastMed برای صادرات گاز به اروپا است، در حالی که ترکیه این پروژه را تهدیدی برای منافع خود میداند
در صورت حمله اسرائیل به ترکیه، پیامدهای فاجعهباری برای منطقه و جهان به دنبال خواهد داشت. این درگیری میتواند به مدیترانه کشیده شده و نیروی دریایی ترکیه به زیرساختهای انرژی فراساحلی اسرائیل حمله کند. همچنین بازیگران منطقهای مانند مصر، یونان و کشورهای خلیج فارس مجبور به جانبداری خواهند شد و قدرتهای جهانی مانند ایالات متحده، روسیه و چین درگیر این جنگ شوند.
به نظر میرسد اسرائیل تحت رهبری بنیامین نتانیاهو، روند حمله به کشورهای غرب آسیا از جمله ترکیه را ادامه خواهد داد. انگیزههای او ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی است که شامل حفظ قدرت، افزایش محبوبیت، مقابله با محور مقاومت و توسعه نفوذ ژئوپلیتیک میشود. ویژگیهای شخصیتی نتانیاهو نیز نقش مهمی در این تصمیمگیریها ایفا میکند. ادامه این روند میتواند موجب تشدید تنشها و درگیریهای گستردهتر در منطقه شود.
منبع: فارس
{$sepehr_key_157230}