مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ پیش از شروع کار، کف دست را روی گچ تازه میخواباند. دمای ملات را میسنجد که نه خیلی داغ باشد و نه سرد. دمای ملات باید بهاندازهای باشد که آینه جای بگیرد و خودش را رها نکند. پشت سرش چند شیشهبر دستی، خطکش فلزی، کیسه خردهآینه و یکی، دو کاسه ملات گچ و سریش را بساط کرده است.
گوشه صحن انقلاب، نور از دل پنجرهها توی رواق میریزد. قطعات لوزی شکل آینه را با وسواس زیادی برمیدارد، با خطکش دوباره اندازه میگیرد و لبهها را با سوهان، نرم میکند. نمیخواهد تکههای آینه، روی هم بیاید و طرح را بالا و پایین کند. طرح، از مرکز شمسه آغاز میشود و به حاشیه اسلیمی میرسد.
هر قطعه را سر جایش میگذارد و بعد با نوک ماله کمی فشار میدهد تا روی بستر بچسبد. او هر چند دقیقه یکبار از روی نردبان پایین میآید، انعکاس نور را چک میکند و دوباره به کارش بازمیگردد. حبیبا... بنای رضوی با قطعات کوچک آینه، نور صحن را مهار میکند. همراهش شاگردی جوان است که قطعات ریزتر را به او میسپارد تا خردهنورها، ضرباهنگ رواق را کامل کنند.
هر بار که سر برمیگرداند، تصویر خودش را در دهها تکه آینه تقسیم شده میبیند و غرق تماشای اثری میشود که کمکم سروشکل میگیرد. گاهی ساعتها وقتش را صرف جایگزین کردن آینههای شکسته میکند. شکستهای قدیمیتر را پیدا میکند و از اینکه بازآفرینی میکند، توی دلش قند آب میشود. سالهاست که کارش همین است. زخمهای تاریخی را مرمت میکند، نظم نقشها را برمیگرداند و آینههای ترک خورده و سرستونهای فرسوده را از نو طراحی میکند.
ساعتها روی پلههای باریک فلزی، قبهها و گنبدها را تعمیر میکند و در ساعتهای پر هیاهوی حرم مطهر و میان رفتوآمد زائران، بیهیاهو گوشهای از صحن کارش را میکند. زمان این بالا کند میشود. توی رواق دارالزهد و میان مرمرهای سبزرنگ و کاشیکاری منحنی، کندتر از این هم میشود. برای او، آینهکاری حرم ادامه سنتی طولانی است؛ از قاجار تا امروز که در دارالسیاده و رواقها اوج گرفته و هر نسل، تکهای نور به آن افزوده است.
حبیبالله بنای رضوی اصالتا کاشانی است؛ نوجوانیاش با معرقکاری و مقرنس در اصفهان میگذرد. آنقدر مشق میکند تا به «اوس حبیب» معروف شود. سفر زیارت، مسیر زندگیاش را عوض میکند. به مشهد میآید، هوای حرم میگیرد و سر سنگفرش نیمهتمام صحن، پیش کارگرها میایستد و میگوید «بلدم؛ بگذارید کمک کنم».
از کارگری ساده شروع میکند و خبر دست دقیقش زود به تولیت میرسد. همان معرقکار و مقرنسکاری است که میتواند خرابیها را از جاهای سخت جمع کند؛ آینههای شکسته، کاشیهای لبپر، سرستونهای رفته. از همینجا «اوس حبیب کاشانی» آرام آرام به «بنای رضوی» بدل میشود.
روزی یکی از مقامات دربار سراغ مرمتکار آینهها را میگیرد؛ انگشتها سمت او میرود و با توافق دربار، تولیت و ثبتاحوال «حبیبا... بنای کاشانی» رسما به «حبیبالله بنای رضوی» تبدیل میشود. نامی که سر انگشتهایش راستتر از هر سندی شهادت میدهد. کارش فقط درست کردن ترکها نیست؛ صحنه را از نو میچیند. پس از واقعه گوهرشاد و حتی در رد پا به توپ بستن حرم به دست روسها، به مرمت زخمها میایستد.
بالاتر میرود، نزدیک قبهها و ساعتها کار میکند. بعدتر، در توسعه رواقهای تازه هم نقش دارد. او دارالزهد با مرمرهای سبز و کاشیهای چشمنواز، گلدانهای معرق ورودی صحن انقلاب از سمت بست شیرازی و... را طراحی و اجرا میکند. مهمتر از همه، گسترش فضای اطراف ضریح بدون تخریب گنبد به دست او انجام میشود.
همراه با برادرزادهاش، پروژهای که معماران خارجی را هم متعجب میکند پیش میبرد. قصه زندگی حبیبا... بنای رضویساده و درخشان است. سرانجام هم در کنج ضلع شمالی صحن انقلاب، درست رو به پنجره فولاد، قبری برای خودش و همسرش، تاجخانم میسازد که وقتی رفت، باز پیکرش به بخشی از خاک این صحنوسرا تبدیل شود.
{$sepehr_key_157422}
معماری حرم رضوی ترکیبی کمنظیر از «ساختار آیینی» و «زبان تزیین» است. صحنها، رواقها، ایوانها و قبه، هرکدام با هندسه دقیق، مناسک حرکت را هدایت میکنند و تزیینات کاشی، مقرنس و آینه، زمان و نور را شکل میدهند. در دل این منظومه، نامهای بزرگی ایستادهاند.
نسلهای کاشیپز و معرقکار، مقرنسکاران رواقها، آینهکارانی که هر کدام به نوعی کمک کردند تا زائران، هر بار در انعکاس بینهایت آینهها، خود را سامان دهند. قلههایی، چون دارالسیاده قاجاری، آینهکاریهای بالاسر و پردههای کاشی بر سطوح منحنی، نشان میدهند که چگونه هنر ایرانی، زیباییشناسی را به تجربه زیارت پیوند میزند. در چنین بستری، امضای استادان معمولا امضای مبتنی بر نام نیست، امضای دقت و تبحر بدون زمان است. رد پای حبیبا... بنای رضوی هنوز هم در گوشهوکنار حرم رضوی دیده میشود.
پروژه گسترش اطراف ضریح بدون تخریب گنبد، بهواسطه وزن بالای گنبد و سستی دیوارهها، هنوز هم از شگفتانگیزترین رویدادها در صحن و سرای حرم است. وقتی امروز به صحن انقلاب پا میگذاریم و آینهها در چشممان هزاربار تکثیر میشوند، خاطره مردی مرور میشود که زندگی خود را صرف مرمت حرم مطهر رضوی کرد. او سرانجام در مهرماه ۱۳۵۵ از دنیا رفت و در صحن انقلاب و در جایی که خود انتخاب کرده بود، به خاک سپرده شد.