انتخابی درست با آگاهی و آموزش در کنار مشاوره قبل از ازدواج

جعفری| شهرآرانیوز؛ ازدواج یکی از مهم‌ترین تصمیم‌های زندگی هر فرد به‌ویژه برای دختران است. تصمیمی که نه تنها آینده فردی، بلکه روانی، اجتماعی و حتی اقتصادی یک دختر را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. به همین دلیل آگاهی کامل از شرایط ازدواج برای یک دختر، ضروری است تا انتخابی هوشمندانه و آگاهانه داشته باشد. قطعا برای چنین تصمیم مهمی باید آگاهی خود و خانواده‌مان را تقویت کنیم تا انتخاب درستی داشته باشیم و بتوانیم به همه جوانب دقت کنیم. با دکتر الناز علوی، متخصص روان‌شناسی و روان‌درمانگر، به گفت‌وگو نشستیم تا با نکات مهم و کاربردی برای ازدواج دختران دهه هشتادی بیشتر و دقیق‌تر آشنا شویم.

اول از همه بگویید چرا برخی دختران دهه هشتادی از ازدواج می‌ترسند؟

یکی از دلایلی که دختران ترس و نگرانی نسبت به ازدواج دارند، دیدن و شنیدن تجربه‌های تلخ اطرافیان از ازدواج است. به عنوان مثال والدین، یکی از ترس‌ها و فوبیاهای قبل از ازدواج است؛ یعنی دخترهایی که پدر و مادرهایی با رابطه آسیب‌زا داشتند و فرزند نیز درون آن رابطه آسیب دیده و معتقدند اگر ازدواج پدر و مادرم این است، من هم به هیچ عنوان ازدواج نمی‌کنم! بعضی مواقع نیز همان شناخت نداشتن و ناآگاهی در انتخاب دلیل بر ترس می‌شود؛ چرا که مهم‌ترین تصمیم زندگی خود را قرار است بگیرند. یکی دیگر از مواردی که دلیل ترس محسوب می‌شود، کمال‌گرایی است؛ یعنی همه چیز باید در حد عالی باشد، ترس افراطی از شکست و طلاق دارند، در واقع هیچ‌کسی به امید جدایی ازدواج نمی‌کند اما افرادی هستند که به صورت بیمارگونه از شکست می‌ترسند و در نهایت ترجیح می‌دهند وارد رابطه نشوند که مبادا به جدایی ختم شود. ترس از مسئولیت و تعهد نیز یکی دیگر از ترس‌های مهم دختران در جامعه است، در خیلی از مواقع دختر‌خانم می‌بیند که مادرش خیلی بار زندگی را به دوش کشیده است و داشتن یک پدر بی‌مسئولیت باعث می‌شود چنین ترسی از تعهد و ازدواج سراغ دختر بیاید.

راه مقابله با این ترس چیست؟

ابتدا باید ریشه ترس خود را پیدا کنند، یعنی دلیل اینکه از ازدواج می‌ترسم چیست؟ به عنوان مثال شاید دلیل آن دیدن ازدواج تلخ دخترخاله‌اش یا ترس از مسئولیت باشد. قدم بعد درمانش است که بستگی به نوع دلیلی که شخص دارد باید درمان مربوط به آن را شروع کند.

درباره این دلایل صحبت می‌کنید؟

دلایل ازدواج برای هر فرد متفاوت است. بعضی، ازدواج را این‌طور معنا می‌کنند که قرار است با یک ناجی ازدواج کنند و تمام نیازهایی را که حتی پدر و مادرشان برآورده نکرده‌اند، همسر آینده‌ برطرف کند. اما واقعیت چنین نیست؛ پای صحبت بسیاری از پسران هم که نشسته‌ایم، آن‌ها نیز معتقدند همسر آینده باید نجاتشان دهد.

به دخترخانم‌ها باید گفت: در ازدواج واقع‌بین باشید. هدف‌تان چیست؟ آیا می‌خواهید از خانواده فرار کنید یا به دنبال آزادی‌های خاصی هستید؟ مثلا در نسل ما، دختران برای آرایش‌کردن یا پوشیدن لباسی مرتب ازدواج می‌کردند و بعد از ازدواج تازه متوجه می‌شدند که اصلا نمی‌دانستند از ازدواج چه می‌خواهند. وقتی وارد رابطه می‌شویم، تازه به نیازهای واقعی خود پی می‌بریم؛ پیش از آن، دیدگاه یک دختر به ازدواج متفاوت است.

پس دختران نباید نگاهشان به رمان‌ها و خیال‌پردازی‌ها یا فضای مجازی باشد، چون زندگی‌هایی که ما در فضای مجازی می‌بینیم خیلی‌هایشان در اتاق مشاوره مقابل من نشستند و داستان‌هایی از زندگی‌شان گفتند که اصلا شما باور نمی‌کنید! که شاید یک خانم برای خودش کیک می‌گیرد، طلا قرض می‌کند، یک خانه لوکس اجاره می‌کند که نشان دهند این سبک زندگی من است و هستند کسانی در بین این افراد که ثروت دارند، اما باید گفت خوشبختی واقعی درون گوشی یا مقابل دوربین نیست.

پس باید واقع‌بین باشیم؟

معمولا افرادی که برای مشاوره پیش از ازدواج به ما مراجعه می‌کنند حتی مادرانشان دنبال یک مورد دختر خوب یا پسر خوب می‌گردند و هیچ‌وقت از خود نمی‌پرسند آیا بچه من خوب است؟ بچه من مناسب ازدواج است؟ همیشه منتظر هستیم که طرف مقابل خوب باشد. خیلی مواقع ملاک خوب بودن نیست، گاهی اوقات دو نفر که متوسط ولی با هم نیز هماهنگ هستند زندگی پایدارتری دارند تا یک نفر که خوب است، اما طرف مقابلش خوب نیست. در نهایت دوباره به شناخت از خود می‌رسیم و باید از خودمان بپرسیم چرا می‌خواهم ازدواج کنم؟ چه نیازهایی دارم؟ چه ترس‌هایی دارم؟ براساس نیازهای واقع‌بینانه‌ام فرد مقابل را انتخاب کنم. معمولا در جلسات مشاوره از دخترخانم‌ها و آقا پسرها می‌پرسم بدترین اخلاقت چیست؟ به عنوان مثال اغلب دخترخانم‌ها می‌گویند حساس هستم! و فکر می‌کنند گفتن این جمله شیک است، اما در مقابل به آن‌ها می‌گویم اتفاقا صفت بدی است چرا که همه باید مراقب باشند که یک وقت شما ناراحت نشوید و باید این ویژگی را چه برای این فرد یا فرد دیگر تغییر دهید. مسائل خود را بشناسید، آیا من آسیب‌هایی داشتم که به درمان نیاز داشته باشد؟ آیا من اختلال شایعی دارم؟ به عنوان مثال وسواس یک نوع اختلال محسوب می‌شود یا شخصیتی اضطرابی هستید قطعا در ازدواج تأثیر می‌گذارد و باید ابتدا خودتان را درمان کنید بعد وارد یک رابطه بشوید. متأسفانه یک عده می‌گویند حالا ازدواج کند خوب می‌شود! یعنی برای فرار از یک چیزی می‌خواهند ازدواج کنند و به جای اینکه صورت مسئله را حل کنند آن را به طور کلی پاک می‌کنند.

{$sepehr_key_159178}

نقش والدین در این انتخاب چگونه است؟

ابتدا باید بگویم والدین می‌توانند در بحث ازدواج فقط آگاهی دهند. من همیشه یک جمله به والدین می‌گویم: من و شما دوره جوانی را گذرانده‌ایم، من و شما تجربه کرده‌ایم و می‌توانیم از زاویه دید فرزندمان به داستان نگاه کنیم. دختر جوان تجربه و نگرانی شما را ندارد و نمی‌تواند درک کند و شما باید به‌عنوان یک والد، در این شرایط با فرزند خود همسو‌تر باشید.

قطعا اگر رابطه پدر و مادر با جوان خود خوب باشد، جوانشان پذیرش بیشتری دارد؛ یعنی اگر با کسی آشنا شود، ابتدا به پدر و مادرش اطلاع می‌دهد. اما اگر رابطه با پدر و مادر خوب نباشد و دائم بحث و مخالفت داشته باشند، جوان نسبت به پدر و مادر گارد می‌گیرد. پدر و مادر باید در کنار فرزندشان بنشینند و ویژگی‌های شخص مقابل را بررسی کنند و از همان ابتدا نباید نسبت به انتخاب جوان خود گارد بگیرند.

اگر بدترین حالت را در نظر بگیریم، دختر شما به پسری علاقه‌مند می‌شود که هیچ ویژگی مثبتی ندارد؛ اما باید این را در نظر بگیرید که درون آن فرد چیزی بوده که دخترتان را جذب کرده است. شاید یک خلأ درون دختر شما وجود دارد. اگر دخترخانم جذب پسری شده که از نظر ما رفتارهای هشدارگونه دارد ـ مثلاً تتوهای عجیب‌وغریب، اعتیاد به برخی مواد، یا مشکل و قطع رابطه با خانواده‌اش ـ باید بدانیم خلأیی در دختر وجود دارد که جذب این پسر شده است. در چنین شرایطی باید درمان آغاز شود و به دختر آگاهی داد؛ یعنی مزایا و معایب این ازدواج را به او گفت.

بستر گفت‌وگو باید میان جوان و والدین باز باشد و گفت‌وگوی والدین در بحث ازدواج باید صادقانه، شفاف، منطقی و بدون توهین، تحقیر و تهدید باشد. اگر درون خانواده باب مهارت ارتباط باز باشد، قطعا مسیر ازدواج درست پیش می‌رود. کسانی به تله می‌افتند که قبلا هم ارتباطشان مخدوش بوده و اکنون، در این انتخاب مهم، فرزند حرف‌شنوی ندارد.

خیلی مواقع، والدین می‌خواهند بسیاری از چیزهایی که خودشان به آن نرسیده‌اند برای فرزندشان اتفاق بیفتد؛ به‌عنوان مثال، مادر می‌گوید: «تو فقط باید با یک کاسب ازدواج کنی؛ چون من با پدرت که یک کارمند بود، زیاد سختی کشیدم» یا «فقط باید خانه و ماشین داشته باشد» در حالی که پدر و مادر هنوز خودشان مستأجر هستند!

خودمان را باید جای طرف مقابل بگذاریم؛ قرار نیست فقط ما بپسندیم، بلکه طرف مقابل هم باید بپسندد. هرچه مشابهت‌ها میان دو فرد و خانواده بیشتر باشد، پایداری ازدواج نیز بیشتر است. هرچه فرهنگ‌ها شبیه‌تر باشد، بهتر است؛ اما تفاوت زیاد هم بد نیست، ولی دخترخانم مسیر سختی را در زندگی پیش رو دارد. باید در بحث ازدواج، گاهی بپذیریم که تفاوت وجود دارد و برای این تفاوت‌ها خودمان را آماده کنیم.

والدین نباید روبه‌روی فرزند قرار بگیرند، بلکه باید در کنارش باشند و جنگ نکنند. حرف و خواسته‌اش را بشنویم.

بعضی وقت‌ها پسرها شعارهایی می‌دهند و ادعاهایی می‌کنند، مثل اینکه به خاطر تو مثلا سیگار را ترک می‌کنم یا خودم را می‌کشم و از این حرف‌ها. آیا این افراد گزینه مناسبی می‌توانند باشند؟

اولین سؤال این است که اصلا چنین فردی عاشق است؟ به عنوان مثال مراجعه‌کننده‌ای پیش من آمده و می‌گوید: خواستگارم بنزین آورد جلوی خانه ما و به پدرم گفت: «اگر به دخترت نرسم خودم را می‌کشم!» باید بگویم این نشانه عشق نیست، بلکه نشانه این است که این فرد خودش را دوست ندارد بعد چطور می‌خواهد شما را دوست داشته باشد؟ چون از پدر شما جواب منفی شنیده، نباید خودش را بکشد. هنگامی که چنین کار حماقت‌آمیزی را انجام می‌دهد یعنی مهارت حل مسئله بلد نیست. در آینده هم هر مشکلی پیدا کنید سریع این آقا دبه بنزینش را به دست می‌گیرد!

چه رازها و حرف‌هایی را از گذشته‌مان به گزینه ازدواجمان باید بگوییم؟

براساس اصول روان‌شناسی ما موظفیم مواردی مانند نامزدی، بیماری‌‌های خاص، عمل‌‌های جراحی مهم، کوتاه‌تر بودن یک پا از پای دیگر، بیماری‌هایی که به درمان طولانی‌مدت نیاز دارد مثل ام‌اس، بیماری‌هایی که عواقب نازایی دارد و دیگر موارد را حتما به طرف مقابل بگوییم. اینکه کی و کجا بگوییم متفاوت است حتما هم لازم نیست در جلسه خواستگاری جلوی همه بگویید، می‌توانید جلسات دوم و سوم خواستگاری فقط به آن آقا پسر یا دختر خانم بگویید. اما مواردی مانند ازدواج مجدد پدر، طلاق خواهر یا برادر ربطی به طرف مقابل ندارد. اما سابقه اعتیاد، زندان، بیماری خاص و هرچیزی را باید خود دختر و پسر ابتدا بگویند. من همیشه می‌گویم جراحی‌هایی که در ظاهر شخص مؤثر است حتما باید به طرف مقابل بگوید حتی من به دخترخانم‌ها می‌گویم ظاهرتان از آن چیزی که هستید در جلسه خواستگاری ساده‌تر باشد. به عنوان مثال اگر قد شما کوتاه است چند جلسه بدون کفش پاشنه بلند باشید، چون بعضی‌ها روی یکسری چیزهایی حساسیت‌هایی دارند که ما نمی‌دانیم و باید تا جایی که می‌‌توانید صادقانه و شفاف با خانواده طرف مقابل رفتار کنید.

پس گاهی هم باید حواسمان به سوء‌تفاهم‌ها باشد!

هیچ خانواده‌ای نمی‌گوید دختر من بی‌حجاب است، منتها یکسری بلوز و شلوار را حجاب می‌دانند و گروه دیگر مانتو و روسری یا چادر را حجاب می‌دانند. باید دختر و پسر تعریف خود را از حجاب بگویند حتی من برای مراجعم که برای پیش از ازدواج آمده مثال می‌زنم، مثلا عروسی خواهر این آقا است شما جلوی نامحرم که وارد تالار زنانه می‌شوند چگونه حجاب می‌کنید؟ دخترخانم گفت: با همان لباسی که تنم هست می‌مانم و آقا پسر تعجب کرد ولی دخترخانم گفت پیراهن از نظر من حجاب محسوب می‌شود در صورتی که آقا پسر گفت تو باید شال و مانتو بپوشی! حدود ۱۰ جلسه از خواستگاری‌شان گذشته بود، ولی هنوز تعریف دقیق حجاب را جلوی همدیگر نگفته بودند. تعریف از خیانت چیست؟ یک نفر می‌گوید گفت‌وگو راحت با همکار در محیط کار خیانت نیست، اما طرف مقابل می‎‌گوید لزومی ندارد به همکارت بگویی: سلام خوبی؟ باید بگویی: سلام خوبید؟ بعد طرف مقابل می‌گوید من با دخترخاله‌ام هم صمیمی هستم و مشکلی ندارم یا می‎گوید با پسرخاله‌ام هم راحت گفت‌وگو می‌کنم یا به هم دست می‌دهیم. باید بدانید در روند جلسات خواستگاری اطلاعات همدیگر را بگیرید به جای اینکه مدام اطلاعات بدهید. مثلا دخترخانم: گفته باشم من از سیگار خیلی بدم می‌آید، آقا پسر: من یک‌بار هم تا به حال سمت سیگار نرفتم. هیچ‌کس روز خواستگاری نمی‌گوید سیگار می‌کشم یا وقتی عصبانی می‌شوم یک سیلی هم می‌زنم، دو بار مادرم را هل دادم چهار بار هم خواهرم را کتک زدم! پس باید در شرایط و مکان‌های مختلف شخص را کامل بررسی کنیم.

پیش نیازهای جلسه خواستگاری برای یک دختر چیست؟

پیش از شروع جلسات خواستگاری دخترخانم ملاک‌های اصلی و فرعی خود را یادداشت کند. حتی می‌توانید با فرد مشاور و خانواده مشورت کنید و باید اولویت‌بندی کنید که هر کدام را طرف مقابل نداشت لزومی ندارد جلسات ادامه پیدا کند. مثلا اختلاف سنی برای یکسری مهم است که دختر نباید حتی یک روز از پسر بزرگ‌تر باشد. در جلسات خواستگاری خانواده دختر پذیرایی می‌کنند، اما باید نحوه خرج کردن پسر را هم دید یا مثلا در جلسه خواستگاری پسر برای پاسخ هر سؤال به مادرش نگاه می‌کند یا خیلی سر به زیر و مؤدب است اما در واقع باید جلساتی هم در بیرون برگزار شود که رفتار و خرج کردن آقا پسر را دید یا مثلا وقتی پشت فرمان می‌نشیند از آن دسته از افرادی است که شروع به فحش دادن می‌کنند. برگزاری این جلسات باید بنا بر چهارچوب خانواده باشد و نیاز است خارج از خانه مثلا در کافی‌شاپ، رستوران یا موارد دیگر برگزار شود.

{$sepehr_key_159179}

با این اوصاف مشاوره پیش از ازدواج خیلی می‌تواند کمک‌کننده باشد!

مشاوره پیش از ازدواج برای این است که فرد خودش و دلیل انتخابش را بشناسد و اگر خلأ‌هایی هست آن‌ها را درمان کند. مثلا فرد می‌گوید برای فرار از تنهایی می‌خواهم ازدواج کنم و باید این احساس درون شخص درمان شود. حتی در مناطق محروم بعضا شنیدم برای اینکه دختر خانم به گوشی برسد می‌خواهد ازدواج بکند که آقا پسر برایش بخرد یا نیازهای مالی‌اش برطرف شود.