به گزارش شهرآرانیوز؛ محسن بابایی، مشاور مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در دوره آموزشی تخصصی «الگوی حکمرانی شهری زیارتمحور» در حرم رضوی، بر لزوم بازاندیشی در مبانی نظری حکمرانی شهری تأکید کرد و گفت: تا زمانیکه مدیران نسبت به پیشفرضها و جهانبینیهای خود آگاه نباشند، تصمیمگیریها از واقعیتهای اجتماعی فاصله خواهد داشت.
او هدف از این گفتوگو را شکلدادن به تفکر جمعی درباره بنیانهای حکمرانی و تبیین نسبت حکومت، مردم و نهادهای محلی عنوان کرد و افزود: ورود به عرصه حکمرانی بدون شناخت از مبانی فکری و معرفتی، باعث میشود تصمیمات اجرایی از روح جامعه و نیازهای واقعی مردم جدا شود.
بابایی در توضیح اهمیت «پیشفرضها» و «جهانبینی» گفت: هر مدیر پیش از ورود به ساختار رسمی، مجموعهای از باورها درباره انسان، جامعه و خدا دارد که این باورها رفتار مدیریتی او را شکل میدهد. اگر مدیری مردم را مطیع و منفعل ببیند، رویکردی آمرانه و کنترلی خواهد داشت؛ اما اگر مردم را آگاه، مختار و نقاد بداند، سیاستگذاریاش مشارکتمحور و گفتوگویی خواهد بود. به گفته او، در جامعه امروز که سطح آگاهی شهروندان افزایش یافته است، حکمرانی دستوری دیگر کارآمد نیست و باید جای خود را به حکمرانی مشارکتی دهد.
وی در ادامه درباره مفهوم «تصدیگری اداری» اظهار کرد: مسئولیت، نوعی مأموریت موقتی است، نه مالکیت شخصی. اگر مدیران مسئولیت را طعمه یا فرصت شخصی ببینند، بهجای تحول ساختاری به بهرهبرداری کوتاهمدت از قدرت گرایش مییابند؛ بنابراین باید نسبت فرد و منصب بازتعریف شود تا حس پاسخگویی و تعهد بلندمدت جایگزین نگاه ابزاری گردد.
مشاور مرکز پژوهشهای مجلس در ادامه به تبیین تفاوت میان «مدیریت» و «حکمرانی» پرداخت و گفت: حکمرانی صرفاً اداره و اجرا نیست، بلکه شبکهای از تصمیمگیری، سیاستگذاری، اجرا و تأمین مالی است که وجوه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را دربرمیگیرد. او سه محور تصمیمگیری، اجرا و تأمین منابع را ارکان اصلی حکمرانی دانست و افزود: همه امور عمومی ـ از نظم شهری تا عدالت اجتماعی ـ ذیل حکمرانی معنا پیدا میکنند.
{$sepehr_key_159573}
بابایی نسبت به تعریف صرفاً کنترلی از حکمرانی هشدار داد و گفت: حکمرانی به معنای کنترل همهجانبه نیست؛ بلکه به معنای ایجاد هماهنگی، مشروعیت و همراهی در جامعه است. در دوران اطلاعاتی کنونی، مردم تنها فرمان نمیپذیرند؛ بلکه میپرسند، نقد میکنند و خواهان مشارکت در تصمیماتاند.
وی در بخش دیگری از سخنانش به تعارض میان «جمهوریت» و «اسلامیت» در برخی عرصهها ازجمله حجاب اشاره کرد و افزود: در موضوعاتی که هم جنبه دینی و هم اجتماعی دارند، حکمرانی باید بتواند میان اراده مردم و ارزشهای دینی توازن ایجاد کند. این مسئله مستلزم درک عمیق از هویت، فرهنگ عمومی و واقعیتهای اجتماعی است.
او نقش سازمانهای مردمنهاد را در حکمرانی نوین حیاتی دانست و با اشاره به ویژگیهای بخش سوم (NGO ها) گفت: مشارکت جامعه مدنی در تصمیمسازیها، نه تهدید بلکه فرصت است؛ به شرط آنکه حدود و مأموریتهای آنها روشن و هماهنگ با اصول حکمرانی تعریف شود. به گفته او، دوران فرمان از بالا به پایان رسیده و ساختارهای جدید حکمرانی باید بر گفتوگو، اقناع و همکاری استوار شوند.
بابایی همچنین به اهمیت «قدرت نرم» در سیاست و حکمرانی اشاره کرد و گفت: امروز اقتدار کشورها بر پایه اقناع و نفوذ فرهنگی است نه اجبار. همانگونه که در روابط بینالملل قدرت نرم تعیینکننده است، در حکمرانی داخلی نیز باید بر جذب، اعتمادسازی و اقناع مردم تکیه کرد.
او بخش پایانی سخنان خود را به موضوع «ثبات سیاستها» اختصاص داد و با اشاره به ناپایداری تصمیمات اقتصادی و مدیریتی در کشور گفت: تغییر مداوم سیاستها، پیشبینیپذیری را از بین میبرد، رفتارهای بیاعتمادانه را تقویت میکند و موجب سردرگمی در جامعه میشود.
وی تأکید کرد: حکمرانی مؤثر نیازمند مقررات شفاف، سیاستهای پایدار و نظام نظارتی قابل اعتماد است. تا زمانیکه تصمیمات روزمره و ناپایدار باشند، نه مردم میتوانند برای آینده برنامهریزی کنند و نه مدیران شهری قادر به ایجاد ثبات و نظم اجتماعی خواهند بود.
بابایی در جمعبندی سخنان خود تصریح کرد: بدون بازنگری در مبانی فکری و جهانبینی مدیران، حکمرانی شهری و ملی در مسیر بنبست قرار میگیرد. تحول در رفتار مدیریتی تنها با تحول در نگرش و باور ممکن است؛ چراکه ریشه همه تصمیمها در نحوه نگاه انسان به خود، جامعه و جهان نهفته است.