تاریخ مبارزات ملتها مملو از رهبرانی است که قدرت را در انباشت ثروت و پناهگرفتن در پشت دیوارهای امنیتی جستوجو کردهاند؛ اما شهید یحیی سنوار، رهبر افسانهای حماس، با زندگی و شهادت خود، این منطق رایج را زیر پا گذاشت. او نه در امنیت قصرهای بسته، بلکه در دل سنگرهای غزه و در کنار مردم خود زیست و سپر ملت خویش شد تا دربرابر نظام سلطه قرار گیرد.
در سالروز شهادت یحیی سنوار، پرسش بنیادین «راز مقاومت» زنده میشود؛ مقاومتی که توانست هیبت یک ابرقدرت منطقهای و حامیان جهانیاش را به چالش بکشد. عملیات تاریخی «طوفانالاقصی» که به دست او طراحی شد، نه صرفا یک عملیات نظامی، بلکه یک زلزله استراتژیک بود که غرور نظام سلطه را در هم شکست و اثبات کرد که میتوان با ارادهای آهنین، موازنه قوا را به نفع ملتی بهمحاصرهدرآمده تغییر داد. میراث او امروز در تظاهرات میلیونی جهان و تغییر لحن بازیگران بینالمللی متجلی است؛ حماس را از گروهی حاشیهای به یک بازیگر تعیینکننده در معادلات فلسطین تبدیل کرد.
راز این پیروزی استراتژیک در تلفیق سه معیار کلیدی نهفته است که سنوار در زندگی خود نماد تحقق آنها بود:
۱. شرایط عینی (بستر مادی قدرت): این معیار شامل جغرافیا، منابع و قدرت نظامی است. کشورهایی با ثروت فراوان گاه در برابر زورگویی مجبور به مماشات میشوند، زیرا شرایط مادی لازمه مقاومت است، اما شرط کافی نیست. فلسطین در این بخش در محرومیت کامل بود، اما سنوار ثابت کرد که اراده میتواند این کمبود را جبران کند؛
۲. شرایط ذهنی و بینش رهبران (روحمقاومت):این مهمترین معیار است. یحیی سنوار نشان داد که چگونه «اراده» و «بینش» میتواند کمبودهای مادی را پوشش دهد. او با تکیه بر فرهنگ اسلامی و با پذیرش حتمیبودن مرگ شرافتمندانه، سربازان خود را به مردان شکستناپذیر تبدیل کرد. این آمادگی ذهنی، ترس را در دل دشمن کاشت؛
۳. استقلال نظام سیاسی:یک نظام سیاسی وابسته، محکوم به تبعیت است. تضاد میان تشکیلات خودگردان راما... که در مسیر اسلو سلاحها را جمع کرد و حماس که با رأی مردم به قدرت رسید و دست به تولید موشک زد، گویای این واقعیت است. استقلال سیاسی است که اجازه میدهد منابع، در خدمت منافع ملی و مقاومت قرار گیرند، نه در خدمت اربابان خارجی.
یحیی سنوار نماد نهایی این سه رکن بود؛ رهبری که در مضیقه مادی، با بینشی پولادین و با تکیه بر استقلال یک نظام ایدئولوژیک، بزرگترین نبرد تاریخ فلسطین را به پیروزی استراتژیک نزدیک ساخت.
سالگرد شهادت او، درسنامهای زنده است: گاهی یک مرد با ارادهای پولادین، بزرگترین سپر ملت خود میشود، حتی اگر خود، سپری نداشته باشد.
یحیی سنوار در روایت مقاومت، تجسم نسلی بود که میان زندگی در اشغال و مرگ در آزادی، دومی را برگزید. رژیم اسرائیل همهچیز را ویران کرد؛ اما نتوانست روایت سنوار را ویران سازد. شهادت او، اگرچه ضربهای به ساختار نظامی بود، اما در بعد نمادین، همانجاییست که مقاومت از آن تغذیه میشود: از خون، از یاد، از تصویر قهرمانی که در ذهنها جاودانه میشود.
{$sepehr_key_159863}
اکنون که سالروز شهادتش فرارسیده، غزه دوباره نام او را در کوچهها، دیوارها، خانهها و قلبها میخواند و نامش ما را به یاد آیه شریفه میاندازد: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
یحیی سنوار شاید دیگر در میان فلسطینیان نیست، اما راهی که گشود، به وسعت تمام غرب آسیا ادامه دارد. در نبض جوانان، در اشک مادران و در کلماتی که نگاشته میشود، این حقیقت تکرار میشود: «سنوار رفت، اما مقاومت زنده است.»