نوازنده نوای ناب | یادی از حبیب‌الله بدیعی، نوازنده و موسیقی‌دان شهیر کشورمان

مریم شیعه | شهرآرانیوز؛  سالن رادیو تهران در دهه ۳۰ حال‌وهوای دیگری دارد. نفس کشیدن لابه‌لای امواج رادیو، حال شنوندگان را بهتر می‌کند. غلامحسین بنان با آن صدای مه‌آلود مخصوص، شعر محمدعلی شیرازی را زمزمه می‌کند و «بهار دل‌انگیر» می‌خواند. کنار او، جوانی ایستاده با قامتی بلند و چهره‌ای کاریزماتیک که ویولن فرانسوی‌اش را روی شانه می‌گذارد و آرام آرشه را روی زه به حرکت در می‌آورد. از میان مویال‌های زه می‌گذرد و با نفس بنان هماهنگ می‌شود.

 او هوش موسیقایی عجیبی دارد و تسلطش بر سازها، شگفت‌انگیز است. گوش‌هایش بیش از هر چیز به ظرافت آوا حساس است. حسین قوامی هم به آنها اضافه می‌شود. او هم آماده است تا بخش دیگری از همان شعر را بخواند. حضور این سه نفر در یک قاب، ترکیبی استثنائی می‌سازد که دهه‌۳۰ و ۴۰ رادیو تهران را از تمام سال‌های قبل و بعد، متمایز می‌کند. بنان، قوامی، بدیعی؛ زبان موسیقی را می‌دانند. آنها با ساز، گفت‌و‌گو می‌سازند، کلمات را روشن می‌کنند.

وقتی بدیعی از میان دو بیت بنان، یک پاساژ کوتاه می‌زند، نگاه تحسین‌آمیز بنان را می‌گیرد و در همان لحظه‌هاست که می‌فهمد این همکاری می‌تواند به روز‌های کم‌نظیری ختم شود که حنجره بنان، دستان هنرمند او را هم بالا می‌کشد. آنها مبدع یک سبک‌اند. همکاری او با بنان در سراسر دهه‌۳۰ نور و روشنایی است و تا سال‌ها بعد و اواخر دهه‌۴۰، همچنان در پس‌زمینه صدای قوامی می‌نوازد. آن روز‌های رادیو پر است از آزمون و بداهه که حبیب‌ا... در همه‌اش حضور دارد. 

از همراهی با قوامی در تصنیف «سرو خرامان» تا تنظیم جملات لطیف. در سکوت بعد از ضبط، وقتی چراغ قرمز خاموش می‌شود، حبیب‌ا... آرشه را پایین می‌آورد، لبخند بنان را می‌بیند و می‌داند که از این پس، صدای ویولن او، گوش مردم را بدون خودنمایی و بدون سروصدا، تربیت خواهد کرد.

ساز کلاسیک با ریشه‌های فولکلور

زاده ۱۳۱۲ در سوادکوه مازندران است. کودکی‌اش را در هوای نمناک و با صدای نی چوپانان می‌گذراند. همان‌جا که ریشه‌های فولکلور موسیقی در جانش ریشه می‌دواند. پدرش دوتار می‌زند. در ده‌سالگی به تهران می‌آید و شاگرد ابوالحسن صبا می‌شود.

بعد‌ها از علی تجویدی و حسین یاحقی هم درس می‌گیرد. استعدادش زود شکوفا می‌شود. حبیب‌ا... فقط نوزده سال دارد که وارد ارکستر گل‌ها می‌شود. جایی که بزرگ‌ترین‌های موسیقی ایرانی جمع‌اند. روح‌ا... خالقی، پرویز یاحقی، جلیل شهناز و محمد اسماعیلی و... همه‌وهمه را در این ارکستر ملاقات می‌کند.

به‌زودی به عنوان نوازنده سولیست و آهنگ‌ساز شناخته می‌شود. با ویولنش، صدایی می‌سازد که نه غربی است، نه سنتی، نه خشک است و نه بسیار ریتمیک؛ امتداد آوا‌های کویر و لهجه مردم خانه‌اش است. در برنامه‌های «گل‌های جاویدان» و «گل‌های رنگارنگ» نامش در کنار استادان تثبیت می‌شود. او دیگر پای ثابت هر شاهکاری است که به گوش مردم می‌رسد. بدیعی آهنگ‌هایی برای خوانندگان بزرگ می‌نویسد. 

«تا بهار دلنشین» با بنان، «در کوچه‌سار شب» با قوامی و ... از کار‌های اوست. صدایش، صدای سازی است که می‌تواند جای آواز را پر کند. قابلیت‌های ظریفی دارد که باعث می‌شود در سال‌های بعد به تنظیم و آهنگ‌سازی روی آورد و چند اثر ارکسترال با محور ویولن خلق کند؛ آثاری که انقضا ندارند و هنوز هم از جمله شاهکار‌های موسیقی ایرا‌ن‌اند. او شاگردانی تربیت می‌کند که هرکدام، گوشه‌ای از لطافت کار او را حفظ می‌کنند. 

در محافل هنری، او را نوازنده‌ای دقیق می‌خوانند که نه برای پیچیدگی تکنیکی، بلکه برای پاکیزگی صدا احترام قائل است. هنوز وقتی صدای ویولنش از بلندگو‌ها پخش می‌شود، آن صدای نرم و دقیق، مثل نسیمی از میان خاک خشک ایران عبور می‌کند و یادآور نسلی می‌شود که ساز را زبان احترام می‌دانست، نه پلی به دنیای ثروت و شهرت.

{$sepehr_key_160109}

تلفیق علم و ذوق

«استاد حبیب‌ا... بدیعی» در ۲۷ مهرماه ۱۳۷۱ چشم از جهان بست. او در تهران و پس از تحمل دوره‌ای بیماری به دیار حق شتافت. روز خاک‌سپاری‌اش، نوازنده‌ای ویولن‌به‌دست ایستاده بود و آرام قطعه‌ای از او می‌نواخت. در میان حلقه شاگردان و دوستدارانش، سکوتی بود شبیه لحظه توقف آرشه.

از او ده‌ها اثر ماند، آلبوم‌هایی، چون «گلبانگ»، «بوی بهار»، «نغمه‌های بدیعی» و صد‌ها ساعت ضبط در آرشیو رادیو، اما آنچه نامش را زنده نگه داشت، نه فقط آهنگ، بلکه درک عمیق او از موسیقی بود. او موسیقی را زبان احساس انسان می‌دانست که نباید به دست فراموشی سپرده شود. 

استاد بدیعی میان «هنر» و «فرهنگ عامه» پلی ساخت که هنوز هم پس از گذر سال‌ها، تماشایی است. فولکلور برای او معدن زندگی بود؛ آواز چوپان، لالایی مادر و نغمه‌های محلی دریا و جنگل را در جمله‌های ویولنش جای می‌داد. آثار او، ثبت تجربه زیستن مردمی است که در موسیقی‌شان نفس می‌کشند. 

در دهه‌های بعد، بسیاری از پژوهشگران موسیقی او را نمونه‌ای عالی از تلفیق علم و ذوق دانستند؛ نوازنده‌ای که از دل مردم برآمد و صدای خاک ایران را جهانی‌تر کرد. امروز، در دوره‌ای که صدا‌ها در ازدحام دیجیتال گم می‌شوند، یاد بدیعی، یادآور دوران شکوه موسیقی ایران است؛ دورانی که موسیقی، هنوز زبان پیوند بود نه پس‌زمینه‌ای از جنس هیاهو.