ترانه می تواند حافظِ زبان فارسی باشد

محبی | شهرآرانیوز؛ به همت کانون شعر و ادب دانشگاه فردوسی مشهد، آیین رونمایی از کتاب تازه امید روزبه با عنوان «من باید می‌رفتم»، با حضور ناصر فیض، شامگاه شنبه، بیست وششم مهر، در تالار «رودکی» این دانشگاه برگزار شد. رونمایی از این اثر -که سومین کتاب منتشرشده از این شاعر و ترانه سرای جوان است- با استقبال علاقه‌مندان شعر و موسیقی همراه شد، به ویژه آنکه بسیاری از ترانه‌های روزبه با صدای محسن چاوشی در سال‌های اخیر موردتوجه گسترده مخاطبان قرار گرفته است.

این مراسم، با اجرای امیر الهامی و شعرخوانی جمعی از شاعران جوان، فضایی صمیمی ایجاد کرد و فرصتی فراهم آورد برای مرور یک جهان شاعرانه در کنار دوستداران کلمه و احساس.

شعر چیزی جز هوشمندی نیست

ناصر فیض در آغاز صحبت هایش درباره امید روزبه و ویژگی‌های کار و ترانه‌های او چنین سخن گفت: من اعتقاد دارم -و اجازه بدهید که با جرئت بگویم- امید روزبه کسی است که الان دارد زکات علمش را می‌دهد، یعنی دارد نشرش می‌دهد. همیشه از گذشته به ما گفته‌اند کسی که چیزی یاد می‌گیرد و آن را بسط می‌دهد و به دیگران منتقل می‌کند -به نوعی- دارد زکات می‌دهد.

امید دارد این کار را می‌کند. راهی است که خودش رفته و پستی وبلندی هایش را دیده است. ممکن است جایی زمین خورده باشد، اما خوب بلند شده. راهش را قشنگ ادامه داده و حواسش به همه چیز بوده است. به اعتقاد من، شعر جز هوشمندی چیزی نیست: شاعر با هوشمندی کلمات را انتخاب می‌کند، به سراغ مضامین می‌رود، قالب انتخاب می‌کند، مخاطب انتخاب می‌کند و هرکدام از این‌ها اگر لنگ بزند شعر مشکل دارد.

شاعر باید مخاطبش را بشناسد

او به اهمیت آگاهی شاعر از مخاطبش هم اشاره کرد و افزود: من قصیده‌ای دارم به اسم «کلید» که وقتی این را با نشناختن مخاطب در جایی ارائه کردم هیچ عکس العملی ندیدم. در جمعی آن را خواندم که اصلا این کاره نبودند. در یک جمع دیگر هم که این کاره بودند و ظرافت‌های شعر را دریافت کردند خواندم.

در این شعر با ردیف «کلید» - «کلید» نماد مرد است و «قفل» نماد زن- بسیاری از حرف‌هایی را که نمی‌شود زد با زبان شعر گفتم و زدم، بدون اینکه یک کلمه ناخوشایند و غیراخلاقی در آن باشد. این را در جایی که متوجه این ظرافت نبودند خواندم و سنگ روی یخ شدم. این برمی گردد به نشناختن مخاطب؛ یعنی من نفهمیدم برای چه کسی باید شعر بخوانم. شاعر، همین طور، گاهی نمی‌داند برای چه کسی باید شعر بگوید.

امید این‌ها را می‌داند؛ یعنی می‌داند دارد برای نسلی شعر می‌گوید که دوست دارد صدای او باشد و آنچه را که او نمی‌تواند بگوید، بگوید و فریاد بزند. شاید خیلی ادعای بزرگی باشد که الان اینجا، مثل بعضی‌ها که می‌گویند ترانه تقسیم می‌شود به قبل از امید و بعد از امید، حرف بزنم، اما بدم نمی‌آید این را یک جوری بگویم.

من وقتی با امید آشنا شدم که خودش شاعر بود. خودش می‌توانست جلسه شعر اداره کند و به دیگران یاد بدهد. به خیلی چیز‌ها توجه می‌کرد و نیازی نبود یک چیز را دو مرتبه بگوییم و این هم باز به هوشمندی خود شاعر برمی گردد.

ترانه جای سهل انگاری نیست

فیض، در ادامه صحبت هایش، با اشاره به شعرخوانی شاعران مشهدی و دانشجویان حاضر در جلسه گفت: در میان شعر‌هایی که اینجا شنیدیم -برخلاف بسیاری از دانشگاه‌ها که به آن دعوت می‌شویم و هرکس هرچه دلش می‌خواهد می‌خواند- می‌شود گفت تقریبا اینجا حتی یک شعر ضعیف خوانده نشد. نه که بد، تقریبا شعر‌ها یکی از دیگری بهتر بود.

او سخنانش را درباره جایگاه ترانه و شعر طنز چنین ادامه داد: ترانه اصلا جای سهل انگاری نیست. بعضی‌ها تا به ترانه می‌رسند، فکر می‌کنند که دون از شأن شعر است و درجه آن پایین‌تر از شعر است، اصلا برعکس این است. آن‌هایی که طنز را اشتباه می‌گیرند هم این طور قضاوت می‌کنند.

به قول یکی از دوستان، اگر شعر تخصص است و شاعر متخصص، پس توانایی گفتن شعر طنز فوق تخصص است. اصلا این گونه نیست که فکر کنیم سطح شعر طنز پایین‌تر از شعر‌های دیگر است -البته طنز به معنای واقعی و نه لودگی. یک بار آماری می‌گیرند -توهین به مجری‌ها نشود- مشخص می‌شود که مجریان رسانه، به جز یکی دو نفر، تمام حرف‌هایی که در محافل می‌زنند فقط با ۵۰۰ کلمه است. این خیلی فاجعه است.

زبان اسپرانتو که نیست، زبان فارسی است. ما «دهخدا» را داریم و «عمید» را و «معین» را. این همه لغت داریم. امید یکی از آن‌هایی است که این فقر واژگانی را ندارد. کلماتی در ترانه هایش به کار می‌برد که مردم خیلی در ترانه‌ها نمی‌بینند.

ترانه سرا‌ها می‌توانند به حفظ زبان فارسی کمک کنند

بخش دیگری از صحبت‌های فیض معطوف به ماندگاری زبان فارسی بود: دیده‌اید خیلی‌ها می‌گویند یک کلمه اجازه ورود به شعر را ندارد. به زبان فارسی بد حرف زدن ماست که لطمه می‌زند. ما اگر همینی که هست را حفظ کنیم، خیلی زرنگ هستیم. در ترکیه، آتاتورک وقتی آمد، دستور داد که زبان ترکی را از زبان بیگانه بری کنند و مؤسسه‌ای هم متشکل از زبان شناسان و شرق شناسان به راه انداخت.

حتی کار به جایی رسید که اذان را ترکی گفتند؛ بعد دیدند خنده دار شد و مضحک شد، جمعش کردند. این مؤسسه زبان ترکی به این نتیجه رسید که زبان ترکی را نمی‌توان از زیر هجوم زبان عربی درآورد، چون از عثمانی مانده بود که پر از واژگان عربی است. 

می‌خواهم بگویم این تلاش که زبان فارسی را از هجوم زبان‌های دیگر بری کنیم راه به جایی نمی‌برد. زبان این طوری شده فارسی. ترانه سرا‌ها می‌توانند این زبان را حفظ کنند، چون ترانه را مخاطب عام دارد می‌شنود؛ ترانه برای فرهیختگان نیست، مخاطب ترانه عام است. اینجاست که کار سخت می‌شود که وقتی می‌خواهی برای عام ترانه بگویی در دامن ابتذال نیفتی.

پایان بخش صحبت‌های این شاعر نیز اهمیت زبان محاوره و استفاده از اصطلاحات رایج در شعر بود. او گفت: ضرب المثل‌های رایج ما که در صحبت‌های روزانه بار‌ها و بار‌ها استفاده می‌شوند، باید به خوبی در زبان محاوره در ترانه پدیدار شوند. باید مرتب از این اصطلاح‌ها استفاده کنیم، حتی به زور، چون اگر چنین چیز‌هایی در ترانه وجود نداشته باشد، دیگر زبانش محاوره نیست. طرز محاوره یعنی همان طور که با هم حرف می‌زنیم و همان گونه که با بغل دستی مان حرف می‌زنیم، کاری که بسیاری از شاعر‌ها بلد هستند و در ترانه هایشان انجام می‌دهند.

{$sepehr_key_160384}

امید روزبه: من به ناصر فیض مدیونم

امید روزبه که در این محفل از سومین کتابش با عنوان «من باید می‌رفتم» رونمایی شد، در انتهای برنامه، ضمن خواندن چند ترانه، خطاب به ناصر فیض و مخاطبان گفت: هنگام صحبت کردن در خراسان، درباره شعر یا هر موضوع دیگری، همیشه نیاز به احتیاط است. شعر‌هایی که شنیدیم همه مؤید این نکته‌اند. درباره صحبت‌های آقای فیض هم می‌دانم که ایشان خیلی اهل تعارف نیست، ولی نمی‌دانم چقدر با من تعارف کرد. به هر حال، در کمال صداقت می‌گویم که من واقعا به او مدیون هستم.

مجموعه «من باید می‌رفتم» مجموعه‌ای از ترانه هاست که احتمالا تعدادی از آن‌ها را با صدای آقای محسن چاوشی شنیده‌اید. بخشی از این کتاب محصول چند سالی است که بعد از کتاب دوم طی شد. بخشی از کار‌های موجود در مجموعه‌های قبلی هم در این مجموعه آورده شده است، البته نیت کتاب سازی نبوده؛ چون متأسفانه آن دو مجموعه به دلایلی در دسترس نیستند، این اتفاق افتاده است.