به گزارش شهرآرانیوز؛ مرد سالخورده و نحیفی که حالا دلش میخواهد به روی عالموآدم چنگ بیندازد تا رنج نامعلومش را سبک کند، روزگاری نهچندان دور، پایه جمعهای خانوادگی و دوستانه بوده و همهچیز بر محور حرفهای او میچرخیده است. حالا، اما از سرکیفی همه آن روزها، دستهای نحیفی مانده است که گاه از غیظ تنهایی چنگ میاندازد به پنجره، و دو چشم کمسو که خیره میشود به نقطهای نامعلوم و رگبار میزند و میبارد.
گاهی که حالش باشد، نی را گوشه لبش میگذارد و با تمام نفس در آن میدمد. نواختن، آخرین چشمه هنرنمایی اوست که حالا به مرز هشتادسالگی رسیده و تنها مانده است. دنیا زنان و مردان رنجدیده مثل او کم ندارد؛ آنهایی که زندگی را شرمسار صبوریشان کردهاند و زخمهای روحشان را سالهای سال پنهان نگاه داشته و حالا تنها ماندهاند. گفتوگو با افرادی که مرز شصتسالگی را پشتسر گذاشتهاند، نشان از این دارد که سالمندان از حس تنهایی در امان نیستند.
بازنشستگی و ناتوانی جسمی و... معادلات روزمرهشان را بههم میزند و حس تنها ماندن آزارشان میدهد. شاید برای همین سیدجواد حسینی، رئیس سازمان بهزیستی کشور، بهتازگی گفته است که برای حل مشکل تنهایی سالمندان باید به فکر توسعه پاتوقها باشیم. او بخشی از حال خوب آنها را بسته به تعاملاتشان در پاتوقها دانسته است.
اواخر فروردین۱۴۰۰ بود که سازمان برنامه وبودجه کشور، از انتشار کتاب «سند ملی سالمندی» که هفده دستگاه عضو شورای ملی سالمندان کشور و ۲۳دستگاه دیگر در آن مشارکت داشتند، خبر داد.
در این سند، تمهیدات مختلفی برای سالمندان در اسناد بالادستی جمهوری اسلامی ایران (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سند چشم انداز۱۴۰۴، سیاستهای ابلاغی رهبر معظم انقلاب در حوزه سلامت و سیاستهای کلی «جمعیت») لحاظ شده است و در چشم انداز آینده، به دنبال جامعهای با نگاه مثبت و براساس اهمیت دادن، برابری، استقلال، مشارکت، حمایت، امنیت و سلامت جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی سالمندان است و این سند به همراه آمار جمعیتی نشان از آن دارد که ما زمان لازم را برای تبدیل چالش سالمندی به فرصت نداریم.
«خیلی فرصت نداریم»؛ این عبارت در ذهن خیلی از متولیان حوزههای مختلف چرخیده است؛ اینکه جامعه ما در شکل وسیعی نیازمند داشتن زیرساختهای بهداشتی و افزایش امید به زندگی است که هرکدام سعی کردهاند برای سالهای پیش رو نیازهای زندگی سالمند در اولویت برنامهها و تصمیم گیری هایشان باشد.
بهبود شاخصهای سلامت و تغذیه، شانس رسیدن به کهنسالی را به اجتماع ما داده است. طبق گزارش سازمان بهداشت، جمعیت سالمندی پدیدهای است که در قرن بیست ویکم بسیاری از کشورها با آن مواجه هستند. ما در حالی به سمت سالمندی پیش میرویم که نه تجربه آن را داریم نه آمادهایم.
این گفته ما نیست؛ روایت همه کسانی است که این روزها به فکر تدوین برنامه برای فصل سوم زندگی آدمها هستند. ایجاد پاتوقهای سالمندان در مدارس مشهد که در طرح «سلام» دنبال میشود، اگرچه نیت خیر متولیان را به دنبال دارد، به نظر برای رسیدن به نتیجه مطلوب، نیازمند برنامههای سنجیده تری است. به قول خیلی از فعالان حوزه سالمندان، نباید به اجرای یک طرح اکتفا کرد و چگونگی مهمتر از اجراست.
{$sepehr_key_162314}
محسن بذرافشان که عمری هجده ساله با سالمندان دمخور بوده و آسیب پذیری این قشر را از نزدیک دیده و لمس کرده است، جزو گزینههایی است که به نظر میتواند از راهکارهای کاهش حس تنهایی در سالمندان بگوید.
او درحال حاضر مدیر یک مجموعه نگهداری از سالمندان است و صحبتش را با این عبارت شروع میکند: «بحران پیری در پیش است و تقریبا رد هیچ برنامهای درباره این موضوع به چشم نمیخورد، یا اینکه برنامههای موجود چندان هدفمند و مطالعه شده نیست.» او گفتههای رئیس سازمان بهزیستی کشور درباره لزوم توسعه پاتوقهای سالمندان را مثبت ارزیابی میکند و میگوید: افرادی که روزی اهل دورهمی و گردش و مسافرت بودند، حالا تنها شدهاند و این دورهمی ها، تأمین کننده نیازهای عاطفی شان است.
بذرافشان بر این باور است که رفتن به بوستانها و فضاهای سبز که حالا محلی برای وقت گذرانی و سرگرمی است، در آیندهای نه چندان دور یک فعالیت جانبی و حاشیهای نخواهد بود، بلکه ضرورتی اجتماعی به شمار میآید؛ مکانی برای احیای امید و تمرین شادی و بازسازی پیوندهای عاطفی و انسانی؛ جایی که تنهایی جای خود را به هم نشینی میدهد.
اما برای مدیریت کردن این پاتوقها هم باید مطالعه دقیق و نیازسنجی شود تا برنامهای عملیاتی و هدفمند فراهم شود. وی از متولیان همه مجموعههایی که قرار است کاری برای حوزه سالمندان انجام بدهند، میخواهد قبل از طراحی هر برنامه، فراخوانی برای هم اندیشی با متخصصان و فعالان حوزه سالمندی منتشر کنند تا وقت و هزینهای که صرف و خرج میشود، به نتیجه مطلوب برسد.
«تنهایی ناشی از فوت همسر، یکی از اتفاقهای استرس زایی است که میتواند در دوران زندگی یک فرد پیش آید؛ همسری که بازمانده یک زندگی مشترک چندین و چندساله است، تنها زندگی کردن بعد از این برایش بسیار سخت خواهد شد.» این دیدگاه سپیده نظری، مشاور روان شناسی توان بخشی است که صحبتش را این طور ادامه میدهد: متأسفانه آمادگی رویارویی با این پدیده نوظهور را نداریم و در آیندهای نزدیک با یک بحران روبه رو هستیم. او میگوید: سالمندی بخشی از زندگی است و خواه ناخواه پیش میآید. تلاشی که مسئولان میکنند تا با رفع موانع موجود، پنجره جمعیتی کشور را از ابتلا به پدیده سالمندی نجات دهد، باید چندبرابرش متمرکز بر توانمندسازی آنها شود.
«پیشگیری مقدم بر درمان است.» این جمله طلایی و کلیدی، چکیده صحبتهای اوست و تأکید میکند: از همین حالا پیش بینی سالهای آینده زندگی مان را بکنیم. از همان ابتدای دوره میان سالی باید به فکر باشیم که چالش دوره سالمندی را به فرصت تبدیل کنیم. این موضوع، تنها در سایه برنامه ریزی مناسب و تهیه و تدارک زیرساختهای لازم رقم میخورد. بیشتر ما عادت داریم در لحظه حال زندگی کنیم و برای چند سال آینده برنامهای نداریم.
دوران میان سالی، خیلی به ما کمک میکند تا به قول معروف، سنگها را با خودمان وا بکنیم و ببینیم در رابطه با من واقعی، چند چند هستیم. درحقیقت از آغاز این دوران باید خودمان را برای پیش آمدن هر جریانی آماده کنیم؛ اینکه بدانیم هدف و معنای واقعی زندگی چیست و اگر یک روز همسر، فرزندان و اطرافیان ترکمان کنند، چه اتفاقی پیش خواهد آمد. باید مهارت خوب زندگی کردن در تنهایی را یاد بگیریم؛ اینکه حتی در هفتادوچندسالگی هر روزمان سرشار از حس اشتیاق به آینده باشد.
او ادامه میدهد:، اما معمولا روال به این شکل است که افراد تا قبل از دوران بازنشستگی، به دنبال آموختن حرفهای برای کسب درآمد هستند و مجبورند آن را انجام دهند؛ هرچند آن را دوست نداشته باشند. غالبا یا به دنبال هویت فردی نیستیم یا فرصتش را نداریم که به دنبال علائقمان برویم. زمانی که به مرحله سالمندی میرسیم، دورانی است که موقعیت اجتماعی و شغلی مان کمرنگ شده است. بحران دقیقا از همین نقطه شروع میشود؛ چون مهارت لذت بردن از زندگی را یاد نگرفتهایم.
روان شناس کشورمان ادامه میدهد: برای جلوگیری از این اتفاق، باید قبل از شروع دوره سالمندی، سراغ یاد گرفتن چیزهایی برویم که حس خوبی به آنها داریم و از انجام دادنشان لذت میبریم. به هرحال سالمندی هم فصلی از زندگی مان است و باید برای ورود به این مرحله آماده باشیم و به این نتیجه برسیم که «خودم برای خودم کافی هستم و خودم با خودم حالم خوب میشود.»
نظری این نکته را هم یادآوری میکند که خانواده، کلیدیترین نقش را در ساختن یک کهنسالی شیرین و باکیفیت دارد. یک ازدواج خوب و درست، آینده هر فردی را تضمین میکند. وقتی پایههای خانواده براساس روابط درست و سالم شکل گرفته باشد که افراد شاکله آن، رسم روزی و همدلی را یاد گرفته باشند، دوره میان سالی و سالمندی خوبی در پیش خواهد بود.
او به عنوان کسی که سالها تجربه کار مشاوره را دارد، میگوید: سالمندان تمایل چندانی به مشاوره ندارند؛ زیرا حضور در مراکز مربوط را انگی به خودشان میدانند. به همین خاطر تدوین برنامه در قالب دورههای مشاوره، کارساز نیست و اگر طرح و برنامهای هم هست، باید مدبرانه باشد و جذابیت داشته باشد.
مطمئنا از فرد سالخورد های که حوصله حضور در مراکز مشاوره را ندارد، نمیتوان انتظار داشت از طرح حضور در مدارس استقبال کند. به نظر من چراغ را باید از همان ابتدای دوره میان سالی روشن کرد و مهارت حضور مؤثر در جمعها و پاتوقها را درقالب کارگاههای آموزشی برای کارکنان ادارات گنجاند؛ چراکه در این دوره، انعطاف پذیری مغز بیشتر است تا خودبه خود فرد برای ورود به این دوره آماده شود.
مشاور روان شناسی توان بخشی، صحبتش را با شکاف دیجیتالی موجود بین سالمندان و دیگر نسلها ادامه میدهد: «امروزه خدمات ضروری مانند نوبت دهی پزشکی، مشاوره آنلاین سلامت، بانکداری اینترنتی و خدمات دولتی به صورت دیجیتال انجام میشود. سالمندانی که این سواد را نداشته باشند، از دسترسی به این خدمات محروم میمانند و وابستگی شان به دیگران زیاد میشود. بهتر است در چالشهای مربوط به دوره سالمندی، این موضوع گنجانده شود. نگاه به سالمندان باید از گروهی ناکارآمد به منابعی ارزشمند و باتجربه تغییر کند. محقق شدن این موضوع، بر کاهش حس انزوا تأثیرگذار است».

همچنین مدیرکل سازمان بهزیستی استان به عنوان مدیر یکی از مجموعههای متولی سالمندان میگوید: درحال حاضر از مجموع جمعیت ۷میلیون و۱۷۹هزار نفری استان، بیش از ۵۲۵هزار نفر سالمند هستند؛ یعنی حدود ۱۰ درصد از جمعیت استان را سالمندان تشکیل میدهند. پیش بینیها نشان میدهد تا سال۱۴۲۰، سهم سالمندان استان از جمعیت کشور به بیش از ۲۰درصد برسد.
مهدی برجی با پیش کشیدن آماری مربوط به مراکز نگهداری سالمندان بی سرپرست، کم بضاعت و مجهول الهویه توضیح میدهد: ۵۳مرکز شبانه روزی در استان فعال هستند و از ۱۷۶۱سالمند نگهداری میکنند. اما نگهداری یک سالمند در مراکز شبانه، بسیار پرهزینه است؛ به همین دلیل تلاش میکنیم روی توسعه مراکز روزانه تمرکز کنیم. او از اجرای یک طرح شهری به نام «مهر و گفتوگو» یاد میکند که با تمرکز بر توان بخشی محلی محور سالمندان کلید خورده است. نقطه آغاز خدمت رسانی گسترده از بستر مدارس است تا سایر خدمات درمانی، توان بخشی، فکری و فرهنگی بر آن سوار شود.
برجی میگوید: طرح کشوری «سلام» که ایجاد مراکز «مهر و گفتوگو» زیرمجموعه آن هستند، با دو هدف اصلی دردسترس بودن خدمات و مشارکت غالب افراد جامعه کلید خورده و درحال اجراست. یکی از مؤلفههای کلیدی آن، استفاده از ظرفیت مردم محله است. در مورد سالمندان ما تصمیم گرفتهایم در هر ناحیه یک مدرسه را انتخاب کنیم. البته باید ویژگیهای خاصی مانند فضای ورزشی و مکانهای مناسب برای گفتوگو داشته باشند.
این مدارس در نوبت غیرآموزشی، میزبان سالمندان همان محله خواهند بود. برنامه این است تا پایان سال، ۴۷مرکز مهر و گفت وگو در استان و هفت مرکز در مشهد داشته باشیم تا محیطی گرم، دوستانه و حمایتی برای سالمندان و بازنشستگان فراهم شود. این محیط نه تنها امکان گذران اوقات فراغت را مهیا میکند، بلکه با ایجاد برنامههای فرهنگی، ورزشی و آموزشی، به افزایش اعتمادبه نفس و نشاط این قشر از جامعه کمک خواهد کرد.
{$sepehr_key_162313}
مدیر جوانی جمعیت، سلامت خانواده و مدارس دانشگاه علوم پزشکی مشهد، هم در همان آغاز صحبت میگوید: در سالهای آینده، ما با موج تازهای از نیازهای درمانی این جمعیت روبه رو خواهیم شد، بنابراین از همین حالا خدمات آموزشی و مراقبتی را شروع کردهایم. دکتر محمد احمدیان با توجه به آمار استخراج شده در دو سال گذشته، صحبت را پیش میبرد: «خراسان رضوی در بین ۳۱استان کشور، رتبه۱۱ جمعیت سالمند را دارد و شهر مشهد به لحاظ این جمعیت، رتبه دهم را در بین هفده شهرستان زیرپوشش دانشگاه علوم پزشکی مشهد داراست.»
او درباره رسالت متولیان حوزه بهداشت دانشگاه علوم پزشکی مشهد برای افزایش سواد سلامت و خدمات سلامت توضیح میدهد: این رسالت با ارائه خدمات آموزشی و مراقبتی برای گروه شصت سال به بالا شروع میشود که شامل تَن سنجی، ارزیابی الگوی تغذیه و غربالگری سلامت روان، غربالگری قلبی و عروقی (فشارخون، چربی خون و قندخون) است.
احمدیان از خدمات آموزشی و مراقبتی یاد میکند که شامل آموزشهای حضوری و مجازی ویژه این گروه بوده و سعی شده است محتواهای ساده، آسان و کاربردی زندگی سالم دراختیار خودشان، خانوادهها و مراقبان آنها قرار گیرد. مهدی ابراهیمی، معاون اجتماعی و مشارکتهای سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد، هم از برنامه ریزی برای این طیف وسیع از اجتماع حرف میزند و میگوید که از سالمندان غافل نیستیم و نخواهیم بود.
طرحهای «مهر و گفتوگو» و «سلام» بدون شک گامهای مثبتی هستند. نفس توجه به پاتوقهای سالمندی و اختصاص فضاهای عمومی مانند مدارس به این قشر، حرکتی روبه جلوست. اما آیا این طرحها میتوانند ریشههای عمیق بحران تنهایی سالمندان را درمان کنند؟ در جامعهای که شکاف نسلی عمیق شده است و نظام حمایتی جامعی برای سالمندان وجود ندارد، ایجاد پاتوق، تنها بخش کوچکی از راه حل است. پاتوقها میتوانند مسکنی موقت باشند، اما درمانگر دردهای مزمن جامعه سالمندی نیستند. آنچه جامعه سالمندی ایران نیاز دارد، نه صرفا پاتوق، بلکه «تحول نگرش» است.