به گزارش شهرآرانیوز؛ در روزهای آخر مهر ماه ۱۴۰۴ خبری مبنی بر بازداشت یک بازیگر مشهور به اتهام تجاوز به عنف منتشر شد. پس از گذشت مدت کوتاهی، نام پژمان جمشیدی به عنوان متهم این پرونده در فضای مجازی اعلام شد. با اینکه این موضوع هنوز توسط مقامات قضائی تأیید نشده است.
زن جوانی که شاکی این پرونده است به همراه مادرش، برای نخستینبار جزئیات روند شکایتشان از او و اتفاقاتی را که افتاده، براساس مستندات موجود در پرونده اعلام کردهاند. شاکی پرونده که ادعا میکند متهم این پرونده همان پژمان جمشیدی است و نمیخواهد ناماش در گزارش بیاید از روزی میگوید که برای امضای قرارداد همکاری با این بازیگر، از دفترش به خانه او رفته و آنجا مورد تجاوز قرار گرفته است، همچنین یک زن هم در این ماجرا دخیل بوده و شاکی بهواسطه اعتماد به او به خانه جمشیدی رفته است.
این زن جوان و مادرش میگویند همان شب با شکایت و گرفتن دستور قاضی، آزمایش پزشکی قانونی انجام داده و در گزارش این سازمان، تجاوز تایید شده است. به گفته آنها بعد از اینکه از او شکایت کردند، دوباره دادگاه از پزشکی قانونی استعلام خواست و اینبار از جمشیدی هم تست DNA گرفتند و وقتی با آزمایش قبلی تطابق دادند، باز هم تجاوز را تایید کردند. آنها از همراهی خوب قضات دادگاه بدوی در روند رسیدگی به پرونده میگویند و حالا منتظر صدور رأی نهاییاند. زن جوان شاکی مدعی است که بارها از سمت پژمان جمشیدی و اطرافیاناش به او پیشنهاد ۵۰ میلیارد تومانی داده شده تا از شکایت خود صرفنظر کند، اما قبول نکرده است.
این روایت شاکی پرونده است؛ جمشیدی هفته گذشته بازداشت شد؛ بازداشتی که سروصدای زیادی بهراه انداخت تا اینکه شنبه همین هفته بعد از چند روز بازداشت، آزاد شد. حالا زن جوانی که شاکی این پرونده است و مادرش، سکوتشان را شکستهاند، از این اتفاق و روند شکایتشان و مستندات پرونده در دادگاه میگویند.
این زن جوان که نمیخواهد ناماش فاش شود، میگوید در سالهای اخیر برای حضور در سینما تلاش کرده، چند نقش کوتاه هم بازی کرده و رزومهاش را برای کارگردانان و بازیگران شناخته شده میفرستاده است: برای آقای جمشیدی هم رزومهام را فرستاده بودم. یکروز با من تماس گرفت و دعوتم کرد که بروم سر صحنه سریال «محکوم». من هم رفتم و آنجا کلی از من تعریف کرد و گفت که خیلی بااستعدادم. گفت کمکت میکنم که بازیگر بزرگی بشوی. من از اینکه رزومهام مورد توجه قرار گرفته بود، خوشحال بودم. بعد از چند روز دوباره تماس گرفت و گفت، بیا سر یک فیلمنامه حرف بزنیم و قرارداد ببندیم. من هم رفتم سر صحنه سریال.
متهم این پرونده به این زن جوان میگوید، قرارداد در جای دیگری است و باید با او به آنجا برود: من هم اعتماد کردم و با او رفتم. وارد خانه که شدیم، در را قفل و شروع به کشیدن مواد کرد و دود آن را روی صورتم فوت میکرد. دستوپایم را بست و بعد بهزور با من رابطه جنسی برقرار کرد. من میخکوب شده بودم و از پساش برنمیآمدم. بعد نشئه شد و به کناری افتاد. من هم دنبال کلید گشتم و پیدایش کردم. آرام در را باز کردم و به کوچه رفتم، شروع کردم به داد و بیداد و گریه، حالم خیلی بد بود.
بعد از داد و بیداد او، چندنفر از اهالی آنجا نزد او میروند و از ماجرا میپرسند: دو نفرشان گفتند، باید به پزشکی قانونی برویم و سریع من را به آنجا بردند. همان شب، پزشکی قانونی تجاوز را تایید کرد. بعد از اینکه شکایت کردیم دوباره دادگاه از پزشکی قانونی استعلام خواست. اینبار از جمشیدی هم تست DNA گرفتند و وقتی با آزمایش قبلی تطابق دادند، باز هم تجاوز را تایید کردند. تا همین جواب بیاید، دو ماه طول کشید و چقدر مادرم دوندگی کرد. همه این مستندات در پرونده موجود است.
یکی از سختترین لحظات برای این زن جوان، لحظهای بود که متهم را بازداشت کردهاند و او میخواسته آن لحظه را خودش بهچشم ببیند: سهشنبه هفته پیش، میخواستم فقط یک لحظه کوتاه آن لحظه را که به او دستنبد میزنند، ببینم تا شاید کمی آرام شوم. اما اجازه ندادند. همان روز کلی سند آورده بودند که او بازداشت نشود، اما قاضی قبول نکرد. قاضی تلاش کرد عدالت را اجرا کند، گفت که ممکن است او از کشور خارج شود و باید در بازداشت بماند تا تحقیقات کامل شود. همه حرفم این است که چرا اجازه ندادند حداقل ۱۰ روز در زندان بماند، شاید کمی از رنج من کم شود؟
او میگوید شنبه همین هفته برایش پیامک ثنا آمده مبنی بر اینکه پرونده از دادگاه کیفری یک به شعبه یک دادگاه تجدیدنظر استان تهران رفته: دو ساعت بعد از ارسال این پیامک خبر آمد که آزادش کردهاند. در بخش دیگری از این گفتوگو، این زن جوان از فشارهای اجتماعی و رسانهای در این مدت میگوید: خواندن نظرات بعضی از مردم، بیشتر از هر چیز دیگری دردآور بود. وقتی کامنتها و نظرات عدهای را در این مدت خواندم، واقعاً رنجم صدبرابر شد. در این مدتی که بعضی از کارگردانها متوجه شدند من از متهم شکایت کردهام، بارها پیشنهاد کاری به من دادند که بتوانند ساکتم کنند؛ همان کسانی که قبلاً حتی به رزومهام نگاه هم نمیکردند.
مادر این زن جوان هم از اتفاقی روایت میکند که از ششماه پیش زندگی خودش و دخترش را متحول کرده؛ او در تمام طول این مصاحبه حضوری، با گریه از روندی که با دخترش در این ماهها طی کردهاند گفت و از آن روزی که این اتفاق برای دخترش افتاد: «من تهران نبودم، همان شب با من تماس گرفتند و گفتند دخترت تصادف کرده و خودت را به پزشکی قانونی برسان. خودم را به تهران رساندم و مستقیم رفتم آنجا و فهمیدم موضوع از چه قرار است. حال دخترم خیلی خیلی بد بود و پزشکی قانونی هم میگفت که باید دستور قاضی باشد تا بتوانند آزمایش بگیرند. آنقدر خودم را آنجا زدم، گریه کردم و گفتم آزمایش را انجام بدهید تا بالاخره دستور قاضی را گرفتیم و آزمایش انجام شد. همان موقع هم جواب پزشکی قانونی تایید میکرد که تجاوز صورت گرفته است.
به گفته مادر شاکی، آنها حتی همان اول برای شکایت کردن تردید داشتند، اما بعد از چندروز برای دخترش ابلاغیه میآید که پژمان جمشیدی از او بهجرم اخاذی شکایت کرده: دست پیش را گرفته بود؛ خیلی عصبانی شدم، خودم به او زنگ زدم و گفتم بهجای اینکه بگویی غلط کردم چنین کاری کردم، از دخترم شکایت کردی؟! حالا که این کار را کردی ما هم از تو شکایت میکنیم. شکایت کردیم و بعد از ۲۰ روز دستور بازبینی صحنه جرم داده شد.
این مادر از سختیهایی که در این ششماه از سر گذرانده میگوید؛ از زخم زبانهایی که به او زدند و میخواستند او را هم مثل دخترش از شکایت کردن منصرف کنند: چقدر در این شش ماه به من میگفتند تو مادر نبودی، اگر مادر خوبی بودی اجازه نمیدادی دخترت بازیگر شود! میگفتند تقصیر خودت است، پژمان جمشیدی حق داشته!
او از جلسه سهشنبه هفته پیش دادگاه میگوید که در آن پژمان جمشیدی به قاضی و مستشارانش گفته با دخترش صیغه محرمیت خوانده: قاضی همان لحظه به او گفته، خودت خواندی؟ گفته بله. قاضی گفته الان خطبه را بخوان ببینم بلدی؟ و او نتوانسته بخواند. دروغ گفته بود و دروغاش معلوم شد. آن روز از دخترم هم خیلی سوال پرسیدند. طبق جواب پزشکی قانونی و اظهارات دخترم، دادگاه تشخیص اولیه داد که این جرم اتفاق افتاده و بههمیندلیل قرار بازداشت صادر شد. قاضیها آدمهای خوبی بودند و حرفهای دخترم را شنیدند و قانع شدند.
منبع: هممیهن