مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ جنگ جهانی اول بهطور رسمی، روز پنجم مردادماه سال ۱۲۹۳ خورشیدی، با ترور ولیعهد امپراتوری اتریش در «سارایوو» آغاز شد؛ جنگی طولانی که پنج قاره را درگیر خود کرد و بیش از ۱۳میلیون انسان قربانی آن شدند. بانیان جنگ و طرفهای دعوای آن، شامل اروپا و ایالات متحده میشد، اما تاوان این زیادهخواهی را دیگرملتها هم پرداخت کردند.
جنگ جهانی اول بیش از چهار سال بهطول انجامید و در اینمدت، ایران یکی از سختترین ادوار تاریخی خود را گذراند. حکومت عملا از هم پاشیده بود و هیچ سامانی در امور وجود نداشت. چندسال پیش از آغاز جنگ، روسیه تزاری و انگلیس، براساس پیمان سال ۱۹۰۷ میلادی که بخشی از آن مربوط به رفع تخاصم در ایران میشد، کشور ما را به دو محدوده نفوذ و یک منطقه بیطرف تقسیم کرده بودند؛ شمال ایران و از جمله شهر مشهد، به دست روسها افتاد و آنها بدونتوجه به اعتراض دولت ایران، این منطقه را به اشغال خود درآوردند و تا اصفهان پیش رفتند.
منطقه بیطرف نیز در ۱۹۱۴ میلادی، بین دو دولت استعماری تقسیم شد و ایران به کشوری اشغالشده و در دست بیگانه تبدیل گردید. بین سالهای ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۷ خورشیدی و در اوج جنگ جهانی اول، انگلیسیها برای مهار نفوذ نیروهای دول محور از مرزهای غربی و ممانعت از حرکت آنها به سوی هندوستان، در ایران قحطی هدفمند و مصنوعی ایجاد کردند که در خلال آن، جمعیت ایران تقریبا نصف شد و ۸ میلیون ایرانی به کام مرگ فرستاده شدند.
در این دوران مصیبتبار، مشهد نیز روزگاری همچون دیگر شهرهای ایران داشت؛ کنسولگریهای بیگانه بر امور مسلط بودند و برای مردم تکلیف تعیین میکردند و بحران عظیم اقتصادی و سیاسی، همهچیز را در این شهر مقدس با نقصان مواجه و فعالیتها را فلج کرده بود.
مشهدیها کمی پیش از آغاز جنگ جهانی اول، در نوروز سال ۱۲۹۱ خورشیدی، شاهد به توپ بسته شدن حرم رضوی توسط نیروهای نظامی روسیه تزاری بودند و با چنین خاطره دهشتناکی پای به دوران سراسر رنج جنگ جهانی اول گذاشتند. به بهانه فرارسیدن سالروز پایان جنگ جهانی اول در ۱۹ آبان سال ۱۲۹۷ خورشیدی، قصد داریم بهمرور شرایط مشهد در این دوره تاریک از تاریخ معاصر مشهد بپردازیم.
محمدتقی مدرسرضوی در «سالشمار وقایع مشهد»، اوضاع شهر را در بحبوحه جنگ جهانی اول، کوتاه و دقیق چنین توصیف کرده است: «مشهد در کمال اختلال و پریشانی بود».
ماجرای این اختلال، تقریبا همه ارکان زیستی مشهدیها را در بر میگرفت. در وهله نخست شهر فاقد امنیت بود و این مسئله باعث میشد که دغدغه جان بر دغدغه نان غلبه یابد. بسیاری از مشهدیها نمیدانستند که وقتی شب میخوابند، صبح روز بعد را میبینند یا نه. شهر در محاصره دزدان و یاغیها بود و هرکس هرچه میخواست، انجام میداد.
البته حاکم شهر نیز در بریدن امان مردم، دستکمی از اشرار نداشت. سلطانحسینمیرزا نیرالدوله که بعد از واقعه به توپ بستن حرمرضوی توسط روسها، جانشین علینقیمیرزا رکنالدوله شده بود، به جای برقراری امنیت و تمشیت امور، بهدنبال تسویهحساب با کسانی بود که باعث عزل وی در دوره قبل حکومتش بر خراسان شده بودند.
مشکل دیگر در آن شرایط، نزاع اتباع دولتهای متخاصم با یکدیگر در مشهد بود؛ چندروز قبل از آغاز رسمی جنگ جهانی اول، تعدادی سرباز روس وارد مغازه «هوفمان»، یک تبعه آلمانی مقیم مشهد، شدند و او را چنان مورد ضرب و شتم قرار دادند که درگذشت. سفارت آلمان در تهران به این موضوع اعتراض کرد، اما راه به جایی نبرد.
در بهمنماه سال ۱۲۹۳ خورشیدی، روسها مدعی شدند که سی نفر از اتباع عثمانی مشغول فعالیت علیه آنها در اطراف مشهد هستند و انکار این موضوع توسط دولت، محل توجه آنها قرار نگرفت. این بهانه، باعث آغاز تجاوز و تعدی به اتباع ایران در مشهد، قوچان، بجنورد و سبزوار شد.
با اوج گرفتن جنگ جهانی اول، نیروهای روسیه تزاری دوباره وارد مشهد شدند و تعداد سربازان آنها در این شهر افزایش چشمگیری یافت. «هیل» انگلیسی که در آن زمان از شهر عبور کرده است، در کتاب «نامههایی از قُهستان»، دراینباره مینویسد: «بسیاری از مغازهها تابلوی روسی دارد و زبان روسی را خیلیها یاد گرفتهاند و در معامله خود با روسهای ساکن شهر بهراحتی با آن تکلم میکنند... مصرف بالقوه روبل ادامه دارد و نمایش قدرت هنوز دیده میشود.»
بااینحال، اندکی بعد از عبور هیل و نگارش گزارش او، وقوع انقلاب ۱۹۱۷ میلادی در روسیه همهچیز را بههم ریخت و بازار مشهد را که روی روبل حساب ویژه باز کرده بود با بحرانی جدی روبهرو کرد. نیروهای روسیه به تدریج ایران را ترک کردند تا در نزاع عمیقی که کشورشان را درگیر کرده بود کشته شوند.
«جیمز مابرلی» در کتاب «عملیات در ایران»، تاریخ خروج آخرین سرباز روس از مشهد را ۲۶ بهمن ۱۲۹۷ خورشیدی ذکر میکند، اندکی بعد از پایان جنگ جهانی اول در ۱۹ آبان همان سال. بنابراین، روسها در طول جنگ حضوری مؤثر در مشهد داشتند، هرچند که در ماههای پایانی جنگ از این تأثیر بهشدت کاسته شد.
حضور آنها در این مدت، بر وحشت عمومی افزود. تبدیل تابعیت برخی تجار فرصتطلب، تأثیر وخیمی بر روی افکار عمومی داشت. تعدادی از مسئولان شهر از روسها خواستند که لااقل نیروهای نظامی خود را از محدوده شهری بیرون ببرند. کنسول قولهای مساعدی داد، اما هیچگامی برای عمل به گفتههایش برنداشت. در آن شرایط که دولت ایران نمیتوانست از اتباعش حمایت کند، پذیرش تابعیت روس یا انگلیس به یک روال عادی در میان برخی ثروتمندان تبدیل شده بود؛ روندی که گمان میکردی بر روی آتش درگیریها شهر، بنزین میریخت.
{$sepehr_key_166043}
اما بخش مهمی از عوارض جنگ جهانی اول در مشهد، به حضور انگلیسیها و اقداماتشان مربوط میشود. این عوارض شامل بروز قحطی مصنوعی است که طی دهه اخیر با مطالعات دکتر قلی مجد در دانشگاه میشیگان آمریکا، ابعاد عجیب و ترسناک آن آشکار شده است.
انگلیسیها در پاییز ۱۲۹۴ خورشیدی، خرید گسترده غله در خراسان را با هدف ایجاد قحطی مصنوعی آغاز کردند. خیلی زود انبارهای غله رو به خالی شدن رفت و از پاییز ۱۲۹۵ خورشیدی، علائم قحطی آشکار شد. این در حالی بود که خشکسالی هم خراسان را در بر گرفت؛ باران نمیبارید و انگلیسیها هم مسیر ورود غله را از هندوستان بسته بودند.
در نخستین روز آذر سال ۱۲۹۶ خورشیدی، کارد به استخوان مردم رسید؛ مشهدیها در تلگرافخانه تحصن کردند. روزنامه «رعد» چند روز بعد گزارشی از این تحصن منتشر کرد، اما از نتیجه آن خبری ذکر نکرد. با خروج نیروهای روسیه از مشهد، شهر در اختیار انگلیسیها قرار داشت.
درحالیکه جنگ جهانی اول رو به اتمام بود، مشهد تازه ابعاد جدیدتری از عوارض آن را تجربه میکرد؛ در بهار سال ۱۲۹۷ خورشیدی، سفارت آمریکا در تهران گزارشی از مأمور مستقر خود در مشهد به وزارت خارجه دولت متبوعش ارسال کرد: «قحطی دامنهدار در مشهد ادامه دارد و علیرغم کارهای امدادی، هزاران نفر بر اثر قحطی و بیماری مُردهاند.»
پای بیماریهایی مانند حصبه و وبا به مشهد باز شد. «ال. اف. اسلتین»، کشیش آمریکایی که قبر وی امروزه قدیمیترین قبر در گورستان ارامنه مشهد است، به سفارت آمریکا در تهران گزارشی هولناکتر فرستاد: «قحطی در اینجا در حال گسترش است. گندم پوندی ۶۵ تومان است (هر پوندمعادل ۴۵۴ گرم است)... مردم فقیر در اینجا بهشدت در رنج هستند... از منابع موثق شنیدهام که نوزادان را سر راه میگذارند تا کسی آنها را بردارد و تیمار کند. حدود ۲۵ نفر از این نوزادان سرراهی را به دارالشفای حرم امامرضا [(ع)]بردهاند...
گزارشی وحشتناک هم به دستم رسید... بیرون یکی از دروازههای شهر لاشه حیوانی را در فضای باز انداخته بودند... مردم بهسوی آن هجوم بردند و شروع کردند به بریدن و بردن پارههای گوشت حیوان، درحالیکه سگها دورادور ایستاده بودند و جسورانه دمشان را تکان میدادند و منتظر بودند تا نوبتشان شود.» با این حال، انگلیسیها اجازه ورود غله به خراسان و مشهد را نمیدادند. در آن بحران دهشتزا، هزاران نفر از مردم مشهد نیز جان خود را از دست دادند.»