این روزها تیمی تازه در مشهد با استفاده از نام «ابومسلم» در لیگ دستهسوم فوتبال کشور ظاهر شده است و تلاش میکند خود را احیاگر یکی از برندهای مهم ورزشی مشهد معرفی کند. سروصدای رسانهای گسترده، صفحات اجتماعی پررنگ و موجسازیهای هیجانی همه توجهها را جلب کرده، اما پشت این هیاهو یک پرسش جدی هنوز بیپاسخ مانده است: آیا این حرکت واقعاً شروع احیای ابومسلم است یا تکرار همان چرخه همیشگی بهرهبرداری از یک نام ریشهدار؟ فوتبال خراسان سالهاست به محل ظهور و بروز افرادی تبدیل شده است که مقطعی وارد شده، دیده میشوند، بهره خود را میبرند و پیش از آنکه اثری پایدار بگذارند، کنار میروند. این چرخه، فوتبال استان و بهویژه مشهد را بارها به عقب رانده و اجازه نداده است که ظرفیتهای واقعی، استعدادهای محلی و هویت تاریخی این ورزش به رشد و بلوغ برسند. ابومسلم، سیاهجامگان، پیام، شهرخودرو و دیگرتیمهایی که با وعده احیا پا به میدان گذاشتند، همگی نمونههایی از این تجربهاند؛ شروعی پرهیاهو و پایانی خاموش و بیثمر!
در همین دو هفته ابتدایی لیگ دستهسوم نیز نشانههایی از همان الگوی آشنا دیده شده است: یک بازی بهدلیل حضورنیافتن حریف برگزار نشد و تنهامسابقه رسمی با تیم کرج به تساوی رسید. این نتایج هنوز برای قضاوت فنی کافی نیست، اما همزمان با موج رسانهای، پرسشهای اساسی را برجسته میکند: آیا پشت این پروژه، ساختار مدیریتی، برنامه بلندمدت و زیرساخت واقعی وجود دارد؟ آیا فوتبال پایه، تیمهای جوانان و مسیر توسعه سازماندهی شدهاند؟ یا همهچیز بر پایه هیاهو و استفاده احساسی از نام ابومسلم بنا شده است؟ با این حال، ما همچنان نیمه پر لیوان را میبینیم و امیدواریم که این حرکت، تلاشی واقعی برای بازسازی فوتبال مشهد باشد.
نام ابومسلم برای مردم این شهر فقط یک عنوان ورزشی نیست؛ یک هویت جمعی، سرمایه اجتماعی و بخشی از تاریخ فوتبال خراسان است که نمیتوان آن را بازیچه تبلیغات و پروژههای کوتاهمدت کرد. اما تاریخ فوتبال خراسان، متأسفانه در مواجهه با مالکان و مدیرانی که بهدنبال منفعت شخصی و پروژههای مقطعیاند، اجازه نمیدهد این امید بدون چالش باقی بماند. هر بار که چنین پروژههایی با وعده احیا و بازگشت به روزهای بزرگ آغاز شدهاند، تجربه نشان داده است که بدون تعهد واقعی، شفافیت مدیریتی و برنامهریزی بلندمدت، نتیجه چیزی جز بیاعتمادی و ناکامی نبوده است؛ بهویژه اینکه در چنین فضایی پروژههایی که از ابتدا با موج رسانهای جلو میروند، معمولاً تلاش دارند ضعفهای مدیریتی، نبود پشتوانه مالی یا شفافیت خود را پشت این هیاهوها پنهان کنند!
اگر ابومسلم قرار است به جایگاه واقعی خود بازگردد، مسیر آن فقط از طریق صداقت، ساختار حرفهای، برنامهریزی بلندمدت و احترام به هویت تاریخی ممکن است. این نام حرمت دارد و نمیتوان با چند پست رسانهای، چند مصاحبه یا هیاهوی گذرا آن را احیا کرد. احیای ابومسلم، احیای یک هویت است؛ هویتی که با مسئولیت، تعهد و نگاه آیندهنگر ساخته میشود، نه با تکرار چرخههای ناکام گذشته. فوتبال خراسان ظرفیت جهش دارد، اما فقط زمانی این ظرفیت بالفعل میشود که مدیریت آن از دست رهگذران مقطعی خارج شود و به دست کسانی سپرده شود که این زمین، این تاریخ و این هویت را میشناسند و برای آن صبر، تعهد و برنامه دارند؛ زیرا واقعیت تاریخی به ما یادآوری میکند: بدون پایبندی به اصول حرفهای، هر موج رسانهای و هر وعده بزرگ سرانجام چیزی جز تکرار تجربههای تلخ پیشین نخواهد بود.