ماجرای واکنش مهدی طارمی پس از شکست تیم ملی مقابل ازبکستان، دوباره یکی از آشناترین چرخههای فوتبال ایران را یادآوری کرد؛ چرخهای قدیمی که سالهاست فوتبال کشور در آن گرفتار شده: کوچکرکردن از اصل ماجرا، درست در لحظهای که نیاز به پاسخگویی وجود دارد.
اینبار هم بهجای تحلیل فنی بازی، ضعف تاکتیکی یا نداشتن برنامه مشخص در زمین، بحثِ همیشگی زیرساختها و استادیومها مطرح شد؛ موضوعی که البته واقعیت دارد و سالهاست فوتبال ایران با آن دستوپنجه نرم میکند. اما مسئله اینجاست که چرا این حرفها فقط وقتی گفته میشود که نتیجه علیه تیم ملی است؟
بسیاری از ملیپوشان ما، لژیونرهای شاغل در اروپا و آسیا هستند؛ بازیکنانی که بخش عمده فصل را دور از همین زیرساختهای داخلی سپری میکنند؛ بنابراین اگر قرار باشد شکست را مستقیم به «کیفیت استادیومهای ایران» وصل کنیم، تناقضی بنیادی شکل میگیرد: چند درصد از این بازیکنان واقعاً تحتتأثیر این شرایط بازی میکنند؟
واقعیت این است که تیم ملی در هفتههای اخیر بد بازی میکند، فاقد استراتژی مشخص است و عملکردش در آستانه مقدماتی جام جهانی نگرانی ایجاد کرده. اینها مسائلی هستند که نه با اشاره به سکوهای فرسوده آزادی حل میشوند و نه با انداختن بار مسئولیت بر دوش مشکلاتی که سالهاست وجود دارند و تازه کشف نشدهاند.
در غیاب سواد رسانهایِ کافی، بسیاری از بازیکنان ما وقتی در تنگنا قرار میگیرند، سراغ همان روش قدیمی میروند: طرح مباحثی که ارتباط مستقیمی با اصل ماجرا ندارد. نتیجه هم چیزی جز گمشدن پرسشهای واقعی و انحراف افکار عمومی از نقد فنی نیست.
فوتبال ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند شفافیت، پاسخگویی و رویکرد حرفهای است؛ نه تکرار سناریویی که بارها اجرا شده و دیگر برای کسی قانعکننده نیست.
{$sepehr_key_168049}