به گزارش شهرآرانیوز؛ متهمان دو نفر بودند، یکی سی وچهارساله و دیگری هفده ساله. آنها سوار موتورسیکلتی در شهر میچرخیدند و هر جا کودک و نوجوانی را میدیدند که گوشی به دست درحال بازی یا کار با موبایل است، بر سرش آوار میشدند و گوشی اش را سرقت میکردند. اما اگر کودک یا نوجوانی مقابل آنها میایستاد، با دسته ساطوری لب پریده چنان به او ضربات سختی میزدند که نفسش به شماره بیفتد و دست از تقلا بردارد.
شگرد این افراد از آنجا عیان شد که در آخرین صحنه سرقت از سه نوجوان در بولوار طبرسی شمالی، خیابان میرزایی، سه کودک نشسته روی پله یک خانه را نشانه گرفتند و جوان هفده ساله به سمت این بچهها رفت و در لحظهای که آنها فکر میکردند این فرد میخواهد از مقابلشان بگذرد، ناگهان ساطور لب پریده را از درون لباسش بیرون کشید و گوشی کودک اول را قاپید.
اما پسربچه دوم که هیکل درشتی داشت، گوشی اش را در لباسش مخفی کرد و خودش را روی زمین انداخت که سارق بی رحم ضربات سنگینی با دسته ساطور به شانه و پشتش زد و او را مجبور به رهاکردن گوشی کرد. پسربچه سوم که از همه کوچکتر بود، آن قدر ترسیده بود که گوشی را دودستی تقدیم کرد و بعد به سمت خانه دوید. به گفته خانواده اش او تا یک هفته شبها از ترس نمیخوابید.
اما این سرقت که زیر یک دوربین مداربسته انجام شده بود، موجب شد تا ویدئوی این سرقت خشن در فضای مجازی وایرال شود و کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد زیرنظر سرهنگ جواد بیگی، رئیس پلیس آگاهی مشهد، سارقان را یک هفته پس از سرقت دستگیر کنند. دیروز، فرصتی دست داد تا با این دو متهم در ساختمان پلیس آگاهی مشهد گفتوگو کنیم که ماحصل آن را میخوانید.
متهم اصلی این پرونده امید است، مردی سی و چهار ساله که به گفته خودش تابه حال سه سال در زندان بوده و به اتهام مال خری و سرقت هفت بار دستگیر شده است.
شما دو نفر چطور با هم آشنا شدید؟
توی بازار نشسته بودم، آمد و گفت: چه کار میکنی؟ گفتم: هیچی نشستهام و کاسبی میکنم. گفت: بیا برویم یک دوری بزنیم و رفتیم.
شما با هم فامیل هستید؟
فامیل خیلی دور هستیم.
شغلت چیست؟
توی کار فروش گردن بند نقره و... هستم، دست فروشی میکنم.
درآمدت که نباید بد بوده باشد.
نه، بازار خبری نیست و در این کار دست زیاد است.
از کی با هم سرقتها را شروع کردید؟
از دو سه ماه قبل.
در این چند ماه، چند گوشی سرقت کردید؟
بیست وخردهای گوشی دزدیدم.
چقدر برایتان سود داشت؟
نفری ۲۰ میلیون تومانی برایمان داشت.
پولدار که شدی چرا ادامه دادی؟
دیگه ادامه دادیم.
پدرت چه کاره است؟
خدابیامرز مقنی چاه بود.
وضع مالی خانوادگی تان چطور بود؟
از همان قدیم وضع مالی مان بد بود.
چقدر درس خواندهای؟
سه کلاس.
خانواده ات از وضعیتت خبر دارند؟
برادرهایم تهران هستند، فقط میدانند که بساط میکنم.
آنها کارشان چیست؟
آنها هم مثل من بساطی دارند.
آنها نیز شبیه تو دزد هستند؟
نه.
میدانستند که سرقت میکنی؟
نه، کسی نمیدانست.
نمیپرسیدند از کجا این همه پول میآوری؟ همسرت چیزی نمیگفت؟
همسرم نمیداند، اگر بفهمد طلاق میگیرد.
این همه سال چیزی نمیدانست؟ مگر میشود؟
نمیدانست و میگفتم بساط میکنم.
بچه هایت چندسالهاند؟
یکی شش سال و یکی دوازده سال.
درس میخوانند؟
بله.
الان تو به عنوان پدر الگویی برای بچه هایت هستی، اینها از چه کسی باید الگو بگیرند؟
خاک تو سرم.
در زندگی ات الگویت چه کسی بود؟
الگویی نداشتم.
چه شد که دزد شدی؟
رفیقی داشتم، گفت بیا دزدی پول خوبی دارد و منم باهاش رفتم.
او الان کجاست؟
نمیدانم. هفت هشت سال قبل بود و الان نمیدانم کجاست.
کجا باهاش رفیق شدی؟
در زندان بودم که همدیگر را دیدیم.
یعنی قبل از آشنایی با او و دزدشدنت، سابقه داشتی؟ چه خلافی کرده بودی؟
بله، آن موقع به جرم مال خری دستگیر شده بودم.
چرا دزد شدی؟ مال خری فایده نداشت؟
بله، دزدی پولش بهتر است.
دلت برای این بچهها نسوخت؟ چرا رفتی سراغشان؟
چرا سوخت، داشتیم رد میشدیم و یک دفعه آنها را دیدیم.
از چند تا بچه دیگر سرقت کردی؟
بیشتر دنبال گوشی قاپیدن از مردها و داخل خودروها بودم.
از زنها چطور؟
از زنها دزدی نمیکردم، درکل شاکی زن هم ندارم.
یعنی زورگیری نمیکردی؟ ولی قبلا اعتراف کردهای که با نیمچه بیشتر سراغ بچهها میرفتهای.
بله، بیشتر سراغ بچههای کوچک میرفتم که ضعیف باشند و مقاومت نکنند.
تابه حال از چند بچه زورگیری کردهای؟
نمیدانم حدود بیست تا سی تا شاید بشود.
{$sepehr_key_168308}
***
سارق دوم که خودش را آریا معرفی میکند و هفده ساله است، مدعی است که برای اولین بار دستگیر شده و با وجود اینکه شاغل بوده و درآمد خوبی داشته است، فریب امید را خورده و تن به سرقت از بچهها داده است.
چند ماه است با امید رفیق شدهای و چطور با هم دوست شدید؟
تو بازار میدیدمش، فامیل دور هستیم و از بچگی میدانستم که سابقه دار است و هفت تا سابقه دارد و عفو مشروط هم خورده است.
خودش میگوید که خانواده اش نمیدانند سارق است، پس تو از کجا میدانستی؟
وقتی من خبر دارم، مگر میشود خانواده اش خبر نداشته باشند؟ دروغ میگو ید.
دفعه چندم است که دستگیر میشوی؟
دفعه اولم است و فقط همین چند ماه سرقت کردم، قبلش سرم به کار خودم بود.
کارت چیست؟
در کوره آجرپزی کار میکنم.
ماهی چقدر درآمد داری؟
ماهی ۱۶ تا ۱۷ میلیون تومان درآمد دارم.
درآمدت که خوب بود، چرا دزدی میکردی؟ ارزشش را داشت؟
گول او را خوردم. واقعا ارزش نداشت.
پدرت چه کاره است؟
بابایم هفتاد ساله است و کارگر کوره آجرپزی است که من هم همان کار را ادامه دادم.
الگویت در زندگی ات چه کسی بوده است؟
بابایم.
با این دزدیها حالا میتوانی به صورت پدرت نگاه کنی؟
(متهم باگریه) نه نمیتوانم و خجالت میکشم.
میخواهی به پدری که تو را با نان حلال بزرگ کرده و تو راه دیگری انتخاب کردهای، چه بگویی؟
نمیدانم، هنوز ندیده امش.
وضع مالی خانواده ات چطور است؟
وضع مالی خوبی نداریم، ولی به گدایی هم نمیافتیم.
چندتا خواهر و برادر هستید؟
چهار پنج تا.
آنها چه کارهاند؟
کوچک هستند و درس میخوانند، من بچه بزرگ خانوادهام.
چرا تغییر چهره دادی؟
مال خری که گوشیها را به او میفروختم، زنگ زد و گفت بیا ببینمت. رفتم و پرسیدم موضوع چیه؟ فیلم را نشانم داد و گفت: فیلمت دراومده، موها و ریشت رو کوتاه کن تا شناخته نشوی.
کی این کار رو برات انجام داد؟
همان رفیقم که با هم دوستیم، در آرایشگاه برایم انجام داد.
شنیدم موقع دستگیری در همین آرایشگاه بودهای، برای تغییر چهره رفته بودی؟
نه، رفته بودم شیر سینک دست شویی را درست کنم که مأموران ریختند و دستگیر شدم.
پس کی و کجا موهایت را کوتاه کردی و تغییر قیافه دادی؟
قبلا در همان آرایشگاه زنانه که مشتری نداشت رفتم و دوستم موهایم را کوتاه کرد. ریشم را هم تراشیدم تا شناخته نشوم.
چند وقت است با این خانم دوست هستی؟
یک سال است.
قصد ازدواج داشتی؟
دیگه، قصدم خیر بود.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
بله.
پس چرا از سرقت دست برنمی داشتی؟
بعد از اینکه فیلمم بیرون آمد، دیگر سرقت نکردم و از خانه بیرون نیامدم. فقط همین رفیقم به من زنگ میزد.
{$sepehr_key_168307}
***
هم زمان با دستگیری این متهمان، مال خران و افرادی که سیم کارتهای سرقتی را از این سارقان میخریدند نیز با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد زیرنظر کارآگاه احمد شیردل، رئیس اداره مبارزه با جرائم خشن پلیس آگاهی مشهد، دستگیر شدند. این متهمان اعتراف کردند که هر سیم کارت روشن را که مالک نسوزانده بود، به قیمت ۱۵۰ هزار تومان میخریدیم و به کلاهبرداران دیگر به قیمت ۲۵۰ هزار تومان میفروختیم، آنها نیز با گذاشتن آگهیهای مختلف در سایتهای واسطه گر از شهروندان به عنوان بیعانه به نوعی دزدی میکردند. ما روزی حدود بیست سیم کارت خرید وفروش میکردیم.