تردیدی نیست که امروز مهدی طارمی مهمترین ستاره خط حمله تیم ملی است؛ بازیکنی که هم گل میزند، هم از اعتبار بینالمللی بالایی برخوردار است و حالا بازوبند کاپیتانی را هم میبندد. اما درست همینجا باید مکث کرد: ستارهبودن، اگر با نفوذ خارج از زمین همراه شود، برای هر مربی یک هشدار جدی است.
تجربه سالهای اخیر فوتبال ایران نشان داده که طارمی صرفاً یک مهاجم تمامکننده نیست. او در بزنگاههایی تاثیرگذار بوده که فراتر از دقایق بازی است. نمونه روشنش، دوران پایانکار اسکوچیچ؛ دورهای که نهفقط رسانهها و کارشناسان، بلکه بخش بزرگی از هواداران بر این باور بودند که جمعی از بازیکنان کلیدی تیم ملی ــ با محوریت چهرههایی مثل طارمی ــ در شکلگیری فضای فشار علیه سرمربی نقش داشتهاند. روایتهای غیررسمی، گزارشهای متعدد و حتی رفتارهای رسانهای آن مقطع، همگی این برداشت را تقویت میکرد که نارضایتی در رختکن بیتاثیر بر تصمیم نهایی فدراسیون نبود.
واقعیت این است که درست یا غلط، این تصویر از آن دوران باقی مانده: اینکه نفوذ برخی ستارهها در تیم ملی میتواند از حد طبیعی عبور کند و بر تصمیمات بیرونی هم اثر بگذارد. این مسئلهای است که نمیتوان انکارش کرد، حتی اگر هیچ مقام رسمی آن را تأیید نکند. اکنون که طارمی هم بازوبند دارد و هم از نفوذ بیشتری در رختکن بهرهمند است، حساسیت نسبت به مرز میان «کاپیتانی» و «تعیینتکلیفکردن» طبیعیتر از همیشه است. مخصوصاً وقتی سرمربی تیم ملی ــ امیر قلعهنویی ــ تقریباً در هر مصاحبهای از مبارزه با بازیکنسالاری حرف میزند.
اما سؤال اصلی اینجاست:آیا قلعهنویی واقعاً میتواند در برابر نفوذ شکلگرفته در سالهای گذشته بایستد؟
{$sepehr_key_169422}
مدیریت تیم ملی در آستانه یک تورنمنت بزرگ فقط موضوع تمرین و تاکتیک نیست. کنترل رختکن، مهار قدرت پنهان، و جلوگیری از شکلگیری هستههای اثرگذار خارج از کادر فنی، همان اندازه تعیینکننده است. تاریخ فوتبال ایران بارها نشان داده که اگر این کنترل از دست برود، نتیجهاش دودستگی، قهرهای رسانهای و فضای مسموم درونی است؛ فضایی که از هر حریف خارجی خطرناکتر است.
رختکن امروز تیم ملی بیش از هر زمان دیگری چهرههای قدَر دارد؛ بازیکنانی که تجربه، رابطه و نفوذ رسانهایشان کم نیست. اگر حتی نشانهای از تکرار تجربه اسکوچیچ دیده شود ــ صرفنظر از اینکه آن تجربه دقیقاً چگونه رقم خورد ــ تیم ملی ممکن است دوباره در مسیر همان چرخه فرسایشی قرار بگیرد.
در نهایت، مسئله شخصیکردن موضوع نیست؛ مسئله «طارمی بهتنهایی» هم نیست. مسئله مرز میان ستارهبودن و اثرگذاری بیش از حد است.
مرزی که اگر قلعهنویی نتواند دقیق و محکم تعیینش کند، هزینهاش نه برای او، نه برای طارمی، بلکه برای تیم ملی ایران خواهد بود.
{$sepehr_key_169423}