به گزارش شهرآرانیوز، «برداشت آخر» فقط یک نمایش نیست؛ بهانهای است برای بازگشت یک هنرمند به ریشههایش. خواجوی اینبار نه در نقش بازیگر، که در قامت تهیهکننده برگشته؛ آن هم برای تئاتری آرام، صادق و رئال که بیشتر از هیجان، روی «عادی بودن» آدمها حساب کرده است.
این گفتوگو روایت همین بازگشت است؛ از دل تهران پرکار تا مشهد صمیمی، از جهان سریالها تا صحنهای که هنوز برایش خانه است. در این گفتوگو با هم مرور میکنیم چرا خواجوی بعد از تجربههایش در پایتخت دوباره به مشهد برگشته، این بار برای تئاتری که میگوید «دل میخواهد».
آقای خواجوی شما را تاکنون به عنوان بازیگر روی صحنه تئاتر مشهد دیده بودیم. حالا چه شد که تهیهکنندگی یک تئاتر را به عهده گرفتید؟
تهیهکنندگی اسمش کمی سخت است ولی کار باحالی است، بعد هم واقعا بچهها خودشان آنقدر حرفهای هستند که نیازی نداشته باشند که اسم جواد خواجوی کنار اسمشان قرار بگیرد. این همکاری باعث افتخارم بود. همه آنها دوستان و رفقای قدیمی من هستند که سالها با هم کار و رفاقت کردیم. با علی احمدی ۱۵ سال است، با شایان روی صحنه رفتیم، با سینا سریال کار کردم. همه چیز دوستانه و رفاقتی است و خیلی بروکراسی اداری نداریم.
برای دوستداران تئاتر حضور شما به عنوان هنرمند مشهدی که به پایتخت رفته است در تئاتر مشهد جذاب است. این بازگشت معمولا خیلی کم اتفاق میافتد.
من که مشهد را خیلی دوست دارم. کاری به ویژه تئاتر نبوده که انجام بدهم و به مشهد نیاورم. به زودی هم خودم اینجا رو صحنه نمایش میروم. استارت را با تهیهکنندگی در این سالن زدم و انشاالله در کار بعدی خودم هم روی صحنه هستم. امیدوارم بتوانیم در ادامه این کار خوب، کار خوب دیگری هم باز داشته باشیم. بچهها که عالیاند و فضا خیلی دوستانه است.
درباره نمایش «برداشت آخر» برایمان بگویید. چه ویژگی باعث شد شما این متن را انتخاب کنید و اجرا چطور پیش رفت؟
اجرای خیلی خوبی است. کار کردن اینطور نمایشها دل میخواهد. چون باید تماشاچی را درگیر کنی. در کارهای معمولی تو باید یا با اشک و آه و ناله تماشاگر را بیرون بفرستی یا اینکه آنقدر بخندد که نفهمد چی دیده است. اما این نمایش لب مرز است، یک جور درام آرام است و خیلی هیجانی نیست و احساسات آدمها را آنقدر درگیر نمیکند، یک کار اجتماعی نرم است. اتفاقات عجیبی در آن اتفاق نمیافتد. مثل اینکه شخصیتها خیلی بخندند یا خیلی غمگین شوند. اتفاقاً یک برش از یک روز معمولی آدمها است. اجرای این کارها خیلی دل میخواهد و بچهها خیلی زیبا آن را اجرا کردند. با اینکه کار سختی است. مرد عصبانی یا خندان را همه بلدند بازی کنند، ولی این وسط بودن عادی بودن را خیلی کم میتوانند ایجاد کنند، چه بازیگرها و چه کارگردانها. اتفاقاً یه کار عادی بود. عادی بودن خیلی خوب است. ما اگه بتوانیم رئال و عادی باشیم خیلی قشنگ است.
جدای از این رفاقت چه چیزی باعث شد به این فکر کنید که باید این کار را انجام بدهید؟
مهمتریناش همان رفاقت است. چون من دوستانم را انتخاب میکنم، همه دستچین شده هستند. هرکدام از دوستانم بخواهند رفاقتی کار میکنیم. اسمش رفاقت است ولی کار حرفهای داریم انجام میدهیم و این کار، چون کاری حرفهای بود من انجامش دادم، نه اینکه صرفاً، چون دوستانم هستند بخواهم مثلاً کمکشان کنم. نه این کار به خودم کمک میکند؛ به من اعتبار میدهد. همکارانم در تهران میگویند ایول، تهیهکننده تئاتر شدی، این برای من یک اتفاق خیلی جذاب و شیرین است.
به عنوان کسی که در تئاتر مشهد رشد کرده، به تهران رفته و برگشته، حال و هوای تئاتر مشهد را چطور میبینید؟
تئاتر مشهد همیشه یک قطب در تئاتر ایران بوده است. مشهدیها همیشه بار سنگینی از تئاتر مملکت را به دوش کشیدهاند.
هنوز هم اینطوری است؟ چون بعضی معتقدند تئاتر مشهد نیاز به پوستاندازی دارد.
هنوز هم هست. هنوز هم اسم تئاتر مشهد که میآید، اسمهای بزرگی میآید و همه جا صحبتش هست. حداقل اسم ده نفر تئاتری مشهدی را همه ایران بلدند.
در روند پیشتولید «برداشت آخر» با فرایندهایی مثل گرفتن مجوز و تمدید آن مشکلی نداشتید؟
نه مشکل خاصی وجود نداشت. در ادامه هم اگر لازم باشد و تماشاچی دوست داشته باشد تمدید میکنیم. بازخوردهایی که میگیریم واقعا خوبند. باید به این موضوع هم توجه داشت که بلیط ۲۰۰ یا ۳۰۰ هزار تومانی را شاید آدمها نتوانند تهیه کنند. روزهایی بود که ما در این شهر بلیط ۱۰ هزار تومانی فروختیم ولی خب باید بهروز میشد و تئاتر هم یک رونقی پیدا کند. اینکه تئاترهایی به این شهر آمدهاند باعث شده آدمها بفهمند که باید هزینه بپردازند و حالا بابت بلیط تئاتر پول میدهند. دیگر مثل قدیم نیست. یکی از اتفاقات خوب در تئاتر مشهد در مدت اخیر همین بوده که تئاترهایی که توی ایران ترند بودهاند در مشهد هم اجرا رفتهاند. این اتفاق خیلی ویژهای است. قبلا اینطور نبود.
تماشای «برداشت آخر» چه آوردهای برای مخاطبان خودش دارد؟ تماشاگر با چه برداشتی از سالن بیرون میرود؟
به نظر من آثار هنری خیلی نباید سعی کنند که آوردهای به آدمها بدهند. هر کسی برداشت خودش را دارد. اینطوری نیست که هنرمند نسخهای برای تو بپیچد که با آن بروی زندگیات را بسازی. فقط یک لحظه است که شما را از آن حال و هوای زندگی خودت خارج کند و برای لحظاتی وارد جهان خودش بکند. اگر این اتفاق افتاد و مخاطب را با جهان خودت همراه کردی، توانستی اثر بگذاری، اگر نه که هیچی، هیچ کاری نکردی و وقتشان را گرفتی. مخاطب میتواند برداشت خودش را داشته باش. به نظر من این کار میتواند آدمهای که نتوانستند حرفهایشان را بزنند به عشقشان، به همکارشان، به رئیسشان، به لات کوچهاشان، شاید این نمایش را ببینند، امشب تصمیم بگیرند و فردا بروند یک حرفی بزنند. این نمایش میتواند این کار را با آدم انجام دهد. میتواند قدرت تصمیم گرفتن به آدمها بدهد.
{$sepehr_key_169793}