خلاقیت و نوآوری، یک عامل اساسی برای رشد شرکتها، سازمانها و حتی کشورهاست؛ اما پرسش اینجاست که خلاقیت، چگونه این نقش را ایفا میکند؟
در ابتدا اگر بخواهیم تعریفی مختصر درخصوص مفهوم خلاقیت و نوآوری داشته باشیم، اینگونه میگوییم: یک نیاز در بازار وجود دارد و یک فرد با یک ایده فکری برای آن نیاز یک پاسخ جدید ارائه میکند. زمانی که آن پاسخ به عمل درمیآید، فرایند خلاقیت شکل میگیرد. پس خلاقیت، درحقیقت عملیشدن یک ایده است که برای یک نیاز در فضای عمومی به ذهن یک جمع یا یک فرد میرسد و درنهایت به منصه اجرا میرسد. اگر این خلاقیت توسط افرادی که نیاز واقعی داشتهاند، استفاده شود و این فرایند استفادهشدن تکرار شود، عملیات نوآوری شکل میگیرد.
بهعبارتدیگر، نوآوری خلاقیتی است که فردی که به آن اعلام نیازمندی کرده، از آن استفاده کند. با این تعریف، مشخص میشود که نوآوری به عنوان موتور حرکت موفقیت یک شرکت، سازمان، سیستم یا حتی یک کشور میتواند عامل اصلی رشد و پویایی آن باشد؛ جایی که نیازهای موجود، با استفاده از نگاههای خلاقانه مبتنی بر نیاز واقعی پاسخ داده میشود و این پاسخ باعث یک ارزشافزوده جدید به آن مجموعه میشود.
خیلی از افراد فکر میکنند نوآوری حتما باید به شکل محصول باشد. هرچند نوآوری که در قالب محصول شکل بگیرد و در آن، پیچیدگی علمی وجود دارد به فناوری معروف میشود و خیلیها نوآوری را الزاما در فناوریهای جدید میبینند، ولی نوآوری الزاما منوط به حوزه فناوری نیست. بعضی از مواقع، نوآوری یک رفتار، گفتار، یک مطلب جدید، یک روش جدید گفتوگو، یک روش جدید انتقال مطلب، انتقال محصول و انتقال خدمت است.
نوآوری میتواند در فرایندهایی تعریف شود که برای رفع نیازهایی که تا دیروز برای برطرفکردن آن روشهای سنتی استفاده میشده، به کارگیری شود؛ لذا زمانی که راجع به نوآوری صحبت میکنیم، درحقیقت راجع به عملکردی صحبت میکنیم که بر بستر ایدههای جدید، فعالیتی را شکل میدهد که میتواند نیاز مخاطب ما را برآورده کند. بههمیندلیل است که امروزه، سیستمها و مجموعههایی که بر بال نوآوری حرکت کرده و از ابزار نوآوری درست استفاده میکنند، میتوانند مزیت رقابتی نسبت به دیگرمجموعهها داشته باشند.
در این مسیر، مثالهای فراوانی وجود دارد و خیلی از این مثالها را معمولا درباره شرکتهای فناور بیان میکنیم. مثلا پیشرفت محصولات رایانهای، سیستمهای مخابراتی، ابزارهای ارتباطی و تکنولوژیهای جدیدی که توسط مخاطب عمومی استفاده میشود و این استفاده، علاوه بر اینکه نیاز افراد را بهسرعت و بهتر و راحتتر برطرف میکند، ارزشافزوده بیشتری هم برای آن جامعه خواهد داشت.
{$sepehr_key_169857}
نباید از این موضوع غافل شویم که یکی از خطرهایی که فرایند نوآوری دارد، به نمایش نوآوری ختم میشود؛ جایی که افراد بهجای اینکه نوآوری را در خدمت رفعنیاز قرار دهند، از آن به عنوان ابزار نمایشی استفاده میکنند و از تکنولوژی و از موضوعات نوآوری، فقط برای نمایش اتفاقات جدید یا بروز فرایندهای جدید استفاده میکنند.
خروجی این موضوع را میتوان در مجموعههایی دید که به جای اینکه نوآوری عمیق یا تغییرات نوآورانه مبتنی بر نیاز مشتری را هدف قرار دهند و آن را عمیقا در دل حل مسئله خود استفاده کنند، از ابزارهای ظاهری نوآوری، برای نمایش نوآوری استفاده میکنند.
بههمیندلیل، اصلیترین پارامتری که میتوان در دنیای خلاقیت و دنیای نوآوری درباره آن صحبت کرد، شناسایی نیاز واقعی و عینی و رویزمینمانده مجموعههاست. آنجاست که بر بال نوآوری و با استفاده از آن ابزار، میتوان نیاز واقعی سازمان را برطرف کرد. بعد از برطرفشدن نیاز واقعی، ارزش در آن سازمان ایجاد میشود و درنتیجه، تولید ثروت و منافع فراوان برای سازمان اتفاق میافتد.
نکته مهم این است که نوآوری، در ذات خود امر بسیار مهمی است و بهشدت میتواند در رشد و توسعه سازمان مؤثر باشد؛ ولی برای اینکه نوآوری واقعی داشته باشیم، رویزمینبودن یا در دنیای واقعی بازاربودن یا در دنیای نیازبودن، یک امر ضروری و لازم است.