در جهان امروز که عقلانیت، معیار سنجش باورها شناخته میشود، آموزههای دینی بیش از پیش در معرض پرسشهای نو قرار گرفتهاند.
یکی از این آموزهها، مهدویت است که در اندیشه اسلامی بهعنوان باوری تردیدناپذیر، از ظهور منجی موعودی سخن میگوید که جهان را از ظلم و فساد پاک خواهد کرد و عدالت را در گستره زمین برقرار خواهد ساخت.
این باور، در نگاه برخی، با چالشهایی از این قبیل همراه است که چگونه میتوان به وجود امامی باور داشت که قرنها زنده است و در غیبت بهسر میبرد؟ آیا چنین باوری با عقلانیت مدرن، سازگار است؟ با این عقیده، انتظار برای ظهور به چه معناست و آیا انسان را به انتظار منفعلانه فرونخواهد برد؟
پاسخ به این پرسشها، نیازمند بازخوانی عقلانی مهدویت با مبانی دینی و دارای امتداد اجتماعی است.
ازآنجاکه در سنت اسلامی، عقل یکی از منابع معتبر شناخت دینی و یکی از حجتهای الهی است، بایسته است که باورهای دینی دربرابر عقل پاسخگو باشند و قابلیت تبیین در مقدمه یا متن شبهات را داشته باشند.
باور به مهدویت نیز چنانچه نتواند دربرابر پرسشهای عقلانی پاسخگو باشد، نهتنها اعتبار خود را از دست میدهد، بلکه به ابزاری برای انفعال و توجیه تبدیل میشود.
بر این اساس در نگاه نخست، شاید موضوعی، چون طول عمر حضرت مهدی موعود (عج) یا غیبت طولانی ایشان، با معیارهای زیستی و اجتماعی امروز ناسازگار به نظر برسد، اما عقل، آنگونه که در منابع دینی تعریف شده است، نهتنها امکان امور خارقعادت را نفی نمیکند، بلکه آنها را در چارچوب حکمت الهی قابلفهم میداند؛ بهعنوان نمونه قرآن کریم از عمر طولانی حضرت نوح (ع) یاد میکند و میفرماید: «فَلَبِثَ فِیهِم أَلفَ سَنَه إِلَّا خَمسِینَ عَاما فَأَخَذَهُمُ ٱلطُّوفَانُ وَهُم ظالِمُونَ.».
اما عقلانیت مهدویت، تنها در پذیرش امکانهای خارقعادت نیست. آنچه این باور را عقلپذیر میسازد، نقش آن در ساختن انسان مسئول است.
انتظار ظهور منجی موعود، در نگاه آموزههای شیعی، فرورفتن در انفعال و سکون نیست، بلکه دعوت به آمادگی، اصلاحگری و مسئولیتپذیری است.
فهم صحیح این مسئله، انسان را از احساس پوچی و ناامیدی در زندگی بیرون میآورد و او را به کنشگری اخلاقی، اجتماعی و تاریخی فرامیخواند و درنتیجه سهم بزرگی در معنابخشی به زندگی ایفا خواهد کرد.
{$sepehr_key_169910}
همچنین در سایه فهم صحیح مبانی و مفاهیم مهدویت، منتظر کسی است که دربرابر ظلم سکوت نمیکند، دربرابر فساد بیتفاوت نیست و دربرابر رنج دیگران خود را مسئول میداند. او میداند که ظهور، نه آغاز عدالت، بلکه اوج عدالت است و مسیر رسیدن به آن، از میدان کنشگری اجتماعی میگذرد.
از همین روست که در روایات، بهترین عمل امت پیامبر (ص)، «انتظار فرج» معرفی شده است. روشن است که انتظار اگر با اصلاحگری، عدالتخواهی و تلاش برای آگاهیبخشی همراه نباشد، نهتنها فضیلت نیست، بلکه میتواند به توجیه بیعدالتی و پذیرش وضع موجود، منجر شود؛ بنابراین در مواجهه با بحرانهای اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی جهان معاصر، لازم است مهدویت با همه ابعادش بهعنوان یک نظام فکری و مسئولیتآفرین بازخوانی شود تا اعتقاد به ظهور منجی از قالب شعار و احساس خارج شود و افراد خود را در منظومه مهدویت، مؤثر ببینند و در جهت تعجیل یا تأخیر ظهور، محک بزنند.
اکنون این پرسش پیشروی ماست: در جهانی که عدالت، حقیقت و کرامت انسانی در معرض تهدید است، در طلیعه ظهور خورشید عدالت، باور و سهم ما در زمینهسازی برای ظهور چیست؟