به گزارش شهرآرانیوز، در هفته بسیج و مرور روزهایی که ایثار و فداکاری بسیجیان در دفاع مقدس ستونهای استوار مقاومت این سرزمین را شکل داد، روایتهایی تازه از پشت صحنه جنگ بار دیگر اهمیت حضور مردم را در آن دوران یادآوری میکند؛ مردمی که گاه نامشان در تاریخ ثبت نشد، اما نقششان در پیروزیها بیبدیل بود. در میان این روایتها، زنان بسیجی جایگاهی ویژه دارند؛ زنانی که دور از هیاهوی خط مقدم، اما در قلب پشتیبانی، آموزش، امداد و روحیهبخشی، نقشی را ایفا کردند که بقای جبههها به آن وابسته بود.
در چنین ایامی، گفتوگو با خانم رحمانی از پیشکسوتان بسیجی و فعالان دوران دفاع مقدس پردهای تازه از این فداکاریها را میگشاید. سخنان او یادآور این حقیقت است که دفاع مقدس تنها با حضور رزمندگان در میدان رقم نخورد؛ بلکه با دستان توانای زنانی شکل گرفت که با کمترین امکانات، اما با بیشترین عشق و ایمان، بار سنگین پشتیبانی و مقاومت را بر دوش کشیدند. مرور خاطرات او در هفته بسیج، ادای دینی است به همه آنانی که گمنام، اما اثرگذار، در روزهای سخت جنگ ایستادگی کردند.
صدای خانم رحمانی هنوز طنین روزهای پرالتهاب جنگ شنیده میشود. او در گفتوگو با خبرنگار ما، ضمن گرامیداشت هفته بسیج، با احترام از بسیجیان دوران دفاع مقدس، شهدا، جانبازان و همه مردان و زنانی یاد میکند که در آن سالها بیهیچ ادعا بار دفاع را بر دوش کشیدند.
رحمانی، که سالها در میان بانوان بسیجی فعال بوده، وقتی از نقش زنان سخن میگوید، لحظهای مکث میکند؛ گویی برگهایی از خاطراتش ورق میخورد: «خواهران شهید، زنان انقلابی... نفسی عمیق میکشد و ادامه میدهد، «اینها فقط امدادگر نبودند؛ روح مقاومت بودند. ما طبق فرمان امام باید فنون نظامی را یاد میگرفتیم. آموزشها فقط تیراندازی و رزم نبود؛ امدادگری، شیمیایی، عقیدتی، همهچیز بود. باید آماده میبودیم.»
او تصویری روشن از آن سالها ارائه میدهد؛ تصویری از زنانی که هر صبح از روستاها و حاشیههای مشهد راهی کلاسهای نظامی میشدند. میگوید: «یک اتوبوس فرسوده بود، همان یک سرویس. ساعت پنج و نیم یا شش صبح راه میافتاد. زمستانهای سخت…، اما خانمها از شاندیز، مشهدقلی و جاهای دیگر خودشان را میرساندند. نان و پنیر همراهشان بود و همان را در کلاس میخوردند. بعد از آموزش هم مستقیم میرفتند انبارهای کربلا و خیبر؛ تا شب کار میکردند.
شوق در صدایش بیشتر میشود وقتی از انگیزه زنان میگوید: «خیلیها به اتوبوس برگشت نمیرسیدند. اما شکایتی نبود. هر روز مشتاقتر میآمدند.»
{$sepehr_key_169942}
او یکی از روزهای مأموریت خود در شاندیز را با جزئیات روایت میکند؛ روزی که برایش ماندگار شد: «رفتم خانهای یکی از رزمندگان؛ خانهای خیلی ساده، نمور، بدون وسیله گرمایشی. همسر آن زن در جبهه بود. پشت دخل بقالی کار میکرد، تمام مشکلات را تحمل میکرد و فقط میگفت که اینجا آرام است، هیچ مشکلی نیست. نه از نبود همسر گلایه داشت، نه از سختیها. وقتی شهید میشدند هم باز صبور بودند و دیگران را به مقاومت تشویق میکردند.
رحمانی تأکید میکند که زنان، علاوه بر پشتیبانی، نقش تربیتی و روحیهبخشی به جامعه داشتند؛ نقشی که اگر نبود، شاید بسیاری از رزمندگان پا به جبهه نمیگذاشتند یا در مسیر نمیماندند.
رحمانی به بخشی از خاطراتش بازمیگردد که کمتر درباره آن سخن گفته شده است: «وقتی شیمیایی میزدند، زنان بسیجی اولین کسانی بودند که سازماندهی میشدند. بدون هیچ چشمداشتی، آمپول و تجهیزات را آماده میکردند، بیمارستانها میرفتند، مجروحان را پرستاری میکردند. آنها در خط مقدم انسانیت بودند.»
این بسیجی دوران دفاع مقدس چند بار تأکید میکند که خود را لایق تعریف نمیداند و میگوید: «من کاری نکردم. بانوان بسیجی زیادی بودند که پرچمدار واقعی بودند. سازمانیافته، آماده و همیشه در صحنه… هر لحظه هر جا لازم بود حضور داشتند.»
در پایان گفتوگو، رحمانی با تواضع میگوید: «آنچه گفتم فقط گوشهای کوچک از فداکاریهای بانوان بسیجی در دوران دفاع مقدس بود. زنانی که شاید نامشان جایی ثبت نشده، اما ستونهای دیدهنشده دفاع مقدساند و هنوز هم به عنوان بسیجی فعالیت خود را در جنگ نرم با دشمن ادامه میدهند»