به گزارش شهرآرانیوز؛ در سالهای اخیر، هوش مصنوعی به سرعت وارد عرصههای گوناگون زندگی شده و حتی به فضای حساس و انسانی روان درمانی نیز قدم گذاشته است. این ورود، هم امیدهای تازه برای ارتقای خدمات مشاوره و سلامت روان، ایجاد کرده و هم نگرانیهایی جدی درباره حذف نقش انسانی و نیز اشتباهات احتمالی هوش مصنوعی برانگیخته است.
دکتر احد هراتی، دانشیار گروه مهندسی کامپیوتر دانشگاه فردوسی مشهد، با بیان اینکه هوش مصنوعی میتواند فرایند مشاوره و روان درمانی را دگرگون کند، اما هرگز جایگزین رابطه انسانی واقعی نمیشود، هشدار میدهد که استفاده بی احتیاط از این فناوری، ممکن است به حذف تعاملات اصیل و فروکاستن زندگی به یک شبیه سازی مجازی، منجر شود.
او درباره نقش و جایگاه هوش مصنوعی در حوزه مشاوره و روان درمانی، ضمن بیان ظرفیتهای این فناوری، بر ضرورت استفاده آگاهانه و محدود آن تأکید میکند.
به گفته دکتر هراتی، هوش مصنوعی توانسته است شیوههای سنتی مشاوره را کارآمدتر و سریعتر و مسیر انتقال دانش و تجربه درمانگران به مخاطبان را کوتاهتر کند، اما این تحول نباید به قیمت کنار گذاشتن متخصصان انسانی، تمام شود.
وی با اشاره به اینکه بسیاری از کاربران تصور میکنند مشورت با یک سامانه هوش مصنوعی، ممکن است حتی از یک روان شناس کارآزموده هم مؤثرتر باشد، میافزاید: وقتی یک فرد در شرایط بحران روحی، مثل افسردگی شدید یا افکار خودکشی قرار دارد، مداخله متخصص انسانی، ضروری است. این فناوری هرچند میتواند با پردازش انبوه داده ها، پاسخهای منطقی و حتی ظاهرا همدلانه ارائه دهد، در عالم واقعی فاقد احساس و تجربه عاطفی است و واکنش هایش، صرفا شبیه سازی شدهاند.
هراتی در توضیح این شبیه سازی میگوید: انسانها از نظر روان شناختی، به «جاندارپنداری» تمایل دارند؛ یعنی ممکن است حتی با یک شیء بی جان رابطه عاطفی برقرار کنند. همان طور که فردی در انزوا، میتواند با یک تکه چوب تعامل برقرار کند، ارتباط با هوش مصنوعی نیز میتواند برای مغز، حس همراهی ایجاد کند. اما اگر این همراهی مصنوعی جای روابط واقعی با انسانها را بگیرد، آن وقت فرد صرفا در حال اجرای نمایشی از زندگی است نه تجربه واقعی آن.
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد تأکید میکند: تاریخ فناوری نشان داده است در سالهای آغازین هر تحول بزرگ، موجی از تبلیغ، هیجان و حتی بزرگ نمایی به راه میافتد که بعدها فروکش میکند.
او به رویدادهای یک سال گذشته اشاره میکند و میگوید: در ابتدای ظهور هوشهای مصنوعی گفت وگومحور، بسیاری از افراد نگران پایان شغلهای انسانی بودند، اما امروز میبینیم که این اتفاق به سرعت رخ نداده است.
به گفته هراتی، هوش مصنوعی نه یک تهدید مطلق است نه یک ناجی بی، چون وچرا. مثل هر ابزار پیشرفته دیگری، آینده آن به شیوه استفاده ما بستگی دارد؛ اگر آن را همراه انسان کنیم، میتواند تحولی مثبت و پایدار در حوزه روان درمانی ایجاد کند.
{$sepehr_key_170692}
محمدرضا اکبری، استادگروه برق دانشگاه فردوسی مشهد، نیز با تأکید بر اینکه هوش مصنوعی میتواند در برخی حوزهها تحولی شگرف ایجاد کند، هشدار میدهد: استفاده بی محابا از این فناوری در حوزه سلامت روان، به ویژه در جایگاه هدایت مستقیم بیماران، میتواند خطرناک و نگران کننده باشد.
اکبری چالشهای استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی در روان درمانی را برمی شمارد و میگوید: یکی از مشکلات جدی در این حوزه، امکان بروز رفتارهای مشابه توهم در مدلهای هوش مصنوعی است. اگر بخواهیم چنین ابزاری را به عنوان هدایتگر یک انسان به کار بگیریم، این مسئله میتواند بسیار پرخطر باشد.
وی با اشاره به جایگاه واقعی این فناوری ادامه میدهد: هوش مصنوعی در دهها زمینه علمی و صنعتی، کارآمد است و میتوان استفادههای گستردهای از آن کرد، اما تا روزی که به فناوریهای شفاف و توضیح پذیر با درجه اطمینان پذیرفته شده دست نیافتهایم، باید در به کارگیری آن، به ویژه در حوزه سلامت روان، بسیار محتاط باشیم.
استاد دانشگاه فردوسی مشهد با تأکید بر تحول آفرینی هوش مصنوعی در زندگی و علم میافزاید: همه میدانیم که این فناوری، دستاوردهای بزرگی را ممکن ساخته و فرایندهای پیچیده را ساده کرده است، اما این نباید به معنی جایگزینی کامل انسان در نقشهای حساس باشد.
اکبری همچنین درباره ارزیابیهای بین المللی در این حوزه توضیح میدهد: در تحقیقات جهانی، ابزارهای هوش مصنوعی به ویژه در بخش سلامت روان، به عنوان ابزارهای کمک تشخیصی و غربالگری اولیه، استفاده میشوند. ایران نیز در سالهای اخیر، پژوهشهای بی شماری در این زمینه انجام داده است.
وی در ادامه، با اشاره به ظرفیت ملی میگوید: خوشبختانه در داخل کشور پروژههای درخور توجهی در حال اجراست. در دانشگاه فردوسی مشهد نیز اقداماتی انجام دادهایم که تجربههای موفقی را رقم زده است. این تحقیقات نشان میدهد که هوش مصنوعی میتواند در مناطقی که دسترسی به نیروی متخصص محدود است، نقش ویژهای در غربالگری اولیه ایفا کند.
به گفته این استادگروه برق، امتیاز این فناوری در هم افزایی آن با دیگر پیشرفت هاست: «ترکیب هوش مصنوعی با فناوریهای دیجیتال، ارتباطات و اطلاعات، نه تنها در بخش سلامت، بلکه در صنایع دیگر نیز تحولات چشمگیری ایجاد کرده است. این هم افزایی باعث شده است امروز شاهد پذیرش گستردهتر آن در علم و جامعه باشیم.»
{$sepehr_key_170691}
مجتبی کفاشان، عضو هیئت علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد و رئیس کارگروه هوش مصنوعی این دانشکده، نیز با بیان اینکه هوش مصنوعی هنوز به عمق درک عاطفی انسان نرسیده است، هشدار میدهد که استفاده صرف از این فناوری در درمان اختلالات روانی، به ویژه اختلالهای حساس و حیاتی، میتواند روند بهبودی را با خطر جدی مواجه کند.
او با اشاره به اینکه گسترش فناوریهای نوین در سالهای اخیر، بسیاری از ابعاد زندگی اجتماعی را متحول کرده است، توضیح میدهد: هوش مصنوعی در حوزههای مختلف، از آموزش تا صنعت، کارکردهای چشمگیری داشته، اما در حوزه روان درمانی، هنوز به سطحی از بلوغ نرسیده است که بتواند جایگزین تعامل انسانی شود.
وی با تأکید بر اهمیت «تعامل عاطفی» در درمان میافزاید: عواطف انسان، ابعادی بسیار پیچیده و گسترده دارد؛ بخشی از این دامنه هنوز برای خود انسان نیز ناشناخته است. در یک جلسه تراپی، روان درمانگر نه تنها به کلمات بلکه به لحن، مکث ها، حرکات بدن و حتی واکنشهای هیجانی ظریف مراجع، توجه میکند. این جزئیات برای درک کامل وضعیت روانی فرد، ضروریاند و هنوز از دسترس هوش مصنوعی خارج هستند.
کفاشان ادامه میدهد: این به آن معنا نیست که هوش مصنوعی بی فایده است؛ برعکس، این ابزار میتواند در ارائه راهکارها، آموزش مهارتهای مقابلهای یا پایش روند برخی درمانها نقش مؤثر داشته باشد، اما در شرایط کلیدی که مستقیم به کارکردهای حیاتی فرد مرتبط است، مانند روابط خانوادگی، مشکلات زناشویی، اختلالات شدید روانی یا حالات روان پریشی، استفاده صرف از هوش مصنوعی، ناکافی یا حتی مضر است.
او با اشاره به تفاوت بنیادین بین «اطلاعات» و «درک»، تصریح میکند: سیستمهای هوش مصنوعی میتوانند براساس دادهها نسخه بدهند، اما درک عمیق از معنای پشت کلمات، بافت وضعیت و انرژی هیجانی یک جلسه درمانی، چیزی است که تنها یک حضور انسانی، قادر به ایجاد آن است.
این استاد دانشگاه اضافه میکند: ارتباط زنده و چهره به چهره در اتاق درمان، امکان همدلی، انعطاف و واکنشهای متناسب با لحظه را فراهم میکند که فعلا هیچ فناوریای نمیتواند آن را به طورکامل شبیه سازی کند. این حضور انسانی، به خصوص در نخستین مراحل درمان و در بحران ها، ضامن امنیت روانی و اعتماد مراجع است.
کفاشان در پایان، با اشاره به مسئولیت متخصصان تأکید میکند: هوش مصنوعی باید در روان درمانی به عنوان یک ابزار کمکی درکنار درمانگران انسانی استفاده شود، نه جایگزین آن. جامعه علمی و بالینی، موظف است مرزهای استفاده ایمن از این فناوری را روشن و از سلامت روان مراجعان، محافظت کند.