شعر کودک | انگشتر بابا

آرام در‌آوردم

انگشتر بابا را

انگشتر سبزش شد

مال خود من حالا

 

خندید به من بابا

من مرد شدم دیگر

بابا شده‌ام الان

با بودن انگشتر 

 

حیف است که کوتاه است

این شادی یک روزه

اندازه‌ی دستم نیست

انگشتر فیروزه

 

  لیلا خیامی