عباس جانفدا، نویسنده و کارگردان تئاتر | شهرآرانیوز؛ از دغدغههای مهم والدین، ارتباط با فرزندان جوان و نوجوان و پیداکردن زبانی مشترک برای گفتوگو است. واقعیت این است نسلی که آنها را به عنوان نسل «زد» و «آلفا» مینامند، به دلیل قرارگرفتن در معرض انواع وسایل ارتباطی و مجهزشدن به سلاح فناوری، گویی زبان و دنیای خاص خود را به وجود آوردهاند که تبدیل به چالشی برای خانوادهها شده است. موضوعی که دستمایه قصه نمایش «درمان خانگی» قرار گرفته است.
نمایش از لحظهای آغاز میشود که نیمه شب، تنها دختر خانواده در حال جمع کردن وسایلش برای ترک منزل است. گویی پیش از این، مشاجرهای میان او و پدر بر سر رفتن به خانه دوستش رخ داده و حالا پدر در را قفل کرده است تا مانع خروج دختر شود. همین سرآغاز، نقطه ورود به ماجراهایی تازه است؛ جایی که دختر ترسش را از فشرده شدن گلویش به دست پدر و نبود احساس امنیت در خانه ابراز میکند، اما پدر معتقد است این یک واکنش طبیعی بوده و دختر باید به قوانین خانه احترام بگذارد.
کشمکش تا جایی پیش میرود که در یک بازی دختر-پدری، دست و پای پدر توسط دختر بسته میشود و این بار مادر خانواده، وقتی پدر را دربند و عاجز از واکنش میبیند، شروع به عقده گشایی و یاد کردن از مشکلات گذشته میکند و…برای درک درست فضای این اثر، باید ابتدا به نمایشنامه «درمان خانگی» توجه داشت. فضاسازی و خلق موقعیت از مهمترین نکاتی است که بسیاری از نویسندگان جوان و حتی برخی نویسندههای باتجربه، در آثار خود از آن غافل میشوند.
اتفاقی که به زعم نگارنده، در «درمان خانگی» به خوبی رعایت شده و مخاطب پیش از درگیر شدن در قصه و روابط آدم ها، وارد حال وهوای خانه شده و به درک درستی از فضای موجود در قصه و اتفاقات داخل این فضا میرسد. این شناخت، باعث میشود تماشاگر در ادامه بتواند با شناخت شخصیتها و شنیدن داستانشان، قضاوتی منصفانهتر درباره آنها داشته باشد. از این حیث، «درمان خانگی» حرکتی رو به جلو در کارهای آقاجانی محسوب میشود.
با این حال، در کنار فضاسازی باید به نکته مهم تری نیز توجه کرد: تصویرسازی دراماتیک. امری که در «درمان خانگی» از آن غفلت شده و متن نمایشنامه عملا فاقد تصاویری از این حیث است. شاید با اندکی اغراق، بتوان آن را یک نمایشنامه رادیویی جذاب دانست. دیالوگهای کوتاه، اما اثرگذار و تأمل برانگیز از دیگر نقاط قوت این اثر هستند؛ دیالوگهایی که با کمترین کلمات، مخاطب را به لایههای پنهان شخصیتها نزدیک میکند و منطق حاکم بر قصه را روشن میسازد. تنها نکتهای که در «درمان خانگی» آزاردهنده به نظر میرسد، داستان مادر خانواده است.
بهانه طلاق در روایت، وصلهای ناجور است که به کلیت قصه نمیچسبد. شاید اگر نقش مادر در راستای حل مسئله دختر یا درگیر موقعیتی مشابه طراحی میشد، انسجام و وحدت موضوعی اثر بیشتر میبود تا ماجرا به سمت یک معضل خانوادگی کشیده شود نه صرفا انتقام جویی و کین کشیهای شخصی.
در حوزه طراحی صحنه و لباس، تمام عناصر و رنگها با دقت و ظرافت انتخاب شدهاند تا هارمونی صحنه در راستای اهداف نمایش باشد. انتخاب تونالیته رنگ روشن، درعین خنثی بودن، باعث میشود کمی از سردی فضا و تیرگی روابط آدمها کاسته شود و تماشاگر بتواند در فضایی شفافتر آدمهای نمایش را دنبال کند. سعید ملتجی، به عنوان طراح صحنه نمایش، از این حیث نمره قبولی میگیرد؛ هرچند در انتخاب برخی عناصر صحنه، نظیر مبلمان، میشد سلیقه بهتری به خرج داد.
درباره کارگردانی نمایش نیز، اگر بخواهیم دقیقتر سخن بگوییم، احسان خزاعی ــ که بیشتر او را به عنوان فیلم ساز، خبرنگار و فعال حوزه رسانه میشناسیم ــ در نخستین تجربه تئاتری اش موفق عمل کرده است. مهمترین دلیل این موفقیت، انتخاب عوامل کاربلد و صاحب کارنامه در بخشهای مختلف نمایش است؛ تجربیات آنان در ارکان گوناگون به یاری خزاعی آمده و او از آنها استفاده مؤثری داشته است. با این حال، به زعم نگارنده، کاستیهای متن تا حدی دست خزاعی را برای خلق میزانسنهای مستقل بسته است. با همین بضاعت نیز به نظر میرسد نمایش فاقد طراحی کارگردانی منسجم است و در لحظاتی، یکدستی اثر از این جهت آسیب میبیند.
{$sepehr_key_172931}
درباره بازیگران این نمایش باید گفت منصور جهان بخش، به عنوان بازیگر محوری اثر در نقش پدر خانواده، به درک درستی از شخصیت خود رسیده و در ارتباط با دیگر بازیگران، به اندازه و به قاعده بازی میکند. او در برابر دختر خانواده (صبا عدالتیان) به خاطر کم تجربگی بازیگر مقابلش، در لحظاتی اجازه میدهد تا دختر جلوه گری کند و بازی اش را به رخ بکشد؛ که این خود نشانه ذکاوت جهان بخش و در عین حال بخشندگی او برای میدان دادن به نسل جوانتر است. اما وقتی میترا بابایی وارد صحنه میشود، جهان بخش هم آزادانهتر بازی میکند و به اصطلاح، خون در نمایش جریان شدیدتری مییابد.
میترا بابایی در فضایی میان مادرانگی و همسر بودن ـ که اتفاقا هر دو احساس را نیز تجربه کرده است ـ سرگردان است و همین سرگردانی، نمودِ عصبیت را در بازی او بیشتر میکند. به اعتقاد نگارنده، زنی که تصمیمش را پیشتر گرفته و همه کارهایش را انجام داده، دلیلی برای این حجم از پرخاش و اغراق در رفتارهایش ندارد.
بابایی گاه چنان در احساسِ هم ذات پندارانه با نقشش غرق میشود که صحنه و بازی را فراموش میکند و شاید همین باعث میشود کمی اغراق در بازی اش به چشم بیاید. با این همه، میترا بابایی همچون همیشه پر احساس و با تعصب به صحنه میآید و در لحظاتی که او حضور دارد، نمایش ریتم مناسب تری به خود میگیرد.
در مجموع اگر بخواهیم برایندی از نکات مثبت و منفی این نمایش داشته باشیم، فارغ از نگاه فنی و سخت گیرانه نقد، «درمان خانگی» در ارتباط با مخاطب موفق عمل میکند. هرکدام از تماشاگران به فراخور حس و حال خود با یکی از شخصیتهای نمایش همراه میشوند. از این بابت باید به احسان خزاعی و گروه همراهش تبریک گفت که اثری بی تکلف و صمیمی را برای خانوادههای امروز به صحنه آوردهاند.
«درمان خانگی» را ببینید؛ شاید خودتان را در آن یافتید.