فتنه انگیزی نرگس محمدی در مراسم هفتم خسرو علیکردی| آیین سوگواری یا خودنمایی سیاسی؟!

مراسم هفتم درگذشت خسرو علیکردی در مشهد، با رفتار‌های هنجارشکنانه از چارچوب یک آیین انسانی و مذهبی خارج شد و به صحنه بروز شعار‌های سیاسی و رفتار‌های تنش‌زا تبدیل گردید. نرگس محمدی، از لیدر‌های زن، زندگی، آزادی، در این مراسم حضور داشت و در جریان تجمع، شعار‌هایی صریح علیه نظام جمهوری اسلامی و شعار‌هایی در حمایت از جریان پهلوی توسط وی و گروهی از همراهان سر داده شد که در نهایت به ورود نیرو‌های انتظامی و بازداشت تعدادی از افراد انجامید.

از منظر روان‌شناسی اجتماعی، چنین رویدادی نشان‌دهنده جابه‌جایی خطرناک مرز میان اعتراض، هنجارشکنی و تحریک هیجان جمعی است. آیین‌های سوگواری، به‌طور طبیعی بستر تخلیه عاطفی و همدلی اجتماعی‌اند؛ اما هنگامی که به میدان کنش سیاسی تبدیل می‌شوند، کارکرد خود را از دست می‌دهند و به عامل تشدید تنش روانی و اجتماعی بدل می‌شوند. این پدیده، نشانه‌ای از تلاش برای برهم‌زدن نظم در جامعه است؛ بحرانی که در آن، هر موقعیت عاطفی می‌تواند به ابزار تقابل سیاسی تبدیل شود.

نقد جدی الگوی کنشگری نرگس محمدی؛ اعتراض بدون مسئولیت اجتماعی

عملکرد نرگس محمدی را باید در چارچوب کنشگری هیجانی و رسانه‌محور تحلیل کرد؛ الگویی که نه بر اصلاح تدریجی، گفت‌وگوی درون‌زا و قانون‌گرایی، بلکه بر برانگیختن احساسات، تقابل مستقیم و مصرف رسانه‌ای بحران استوار است. در این الگو، کنشگر بیش از آنکه خود را در برابر جامعه مسئول بداند، به بازتاب رفتار خود در رسانه‌های خارجی آن هم بصورت مقطعی توجه دارد.

از منظر علمی، چنین کنشگری واجد یک نقص اساسی است:

بی‌توجهی به پیامد‌های روانی–اجتماعی رفتار اعتراضی

در روان‌شناسی اجتماعی، اعتراض زمانی مشروع و اصلاحگر تلقی می‌شود که به کاهش تنش، افزایش فهم متقابل و تقویت انسجام اجتماعی منجر شود. اما کنش‌هایی که به دوقطبی‌سازی، تحریک هیجانات خام و تضعیف اعتماد عمومی بینجامد، نه اصلاحگر بلکه تخریبگر است. آن هم زمانی که بلافاصله از رسانه‌های غربی حمایت می‌شود.

در این چارچوب، باید با صراحت گفت: هر اعتراضی الزاماً اصلاحگر نیست.

اعتراضی که فاقد هدف روشن، چارچوب قانونی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی باشد، می‌تواند خود به منبع بحران تبدیل شود.

{$sepehr_key_173392}

مقایسه با آلا صلاح در سودان؛ هشدار یک تجربه شکست‌خورده

تجربه آلا صلاح در سودان نمونه‌ای عینی از پیامد‌های فاجعه‌بار کنشگری نمادین بدون پشتوانه نهادی است. آلا صلاح نیز با حمایت گسترده رسانه‌های خارجی به نماد اعتراض تبدیل شد، اما نتیجه نهایی نه اصلاح سیاسی، بلکه فروپاشی نظم اجتماعی، خشونت گسترده و بحران انسانی بود. سودان امروز هزینه سنگین جایگزین‌کردن هیجان با عقلانیت و نماد با ساختار را می‌پردازد.

این مقایسه نشان می‌دهد که الگوی کنشگری مبتنی بر نمادسازی و تحریک هیجان—چه در سودان و چه در ایران—مسیر خطرناکی است. از این منظر، رویکرد جمهوری اسلامی ایران در کنترل تنش‌های اجتماعی و جلوگیری از تبدیل اعتراض به آشوب، نه صرفاً یک تصمیم سیاسی، بلکه ضرورتی روان‌شناختی و اجتماعی برای حفظ سلامت جامعه است.

در پایان باید گفت: اعتراض، اگر از چارچوب عقلانیت، قانون و مسئولیت اجتماعی خارج شود، نه‌تنها اصلاح نمی‌آورد، بلکه می‌تواند جامعه را به سمت بی‌ثباتی، فرسایش روانی و گسست اجتماعی سوق دهد؛ درسی که تجربه سودان باید آن را به‌طور جدی پیش روی همه جوامع قرار دهد. این دقیقا همان مسئله‌ای است که عده‌ای تعمدا به دنبال آن هستند.