به گزارش شهرآرانیوز، در علم روانشناسی، هنگامی که از پدیدهای به نام «انگاره» سخن میگوییم، منظور نقاشی ذهنی یا تصویری است که بهجای یک مفهوم در ذهن نقش میبندد. برای مثال، اگر فردی بهترین و مشهورترین شاعر را سعدی بداند و اشعار او را همواره در ذهن مرور کند، هرگاه سخن از شاعر به میان آید، ناخودآگاه تصویر سعدی در ذهنش نقش میبندد؛ گویی شاعر یعنی سعدی.
همین سازوکار ذهنی درباره مفاهیم عاطفی نیز صادق است. عطوفت و مهر مادری چنان انگارهای فراگیر در ذهن بشر ساخته است که میتوان آن را عمومی دانست؛ تا آنجا که «مهربانی» در ذهن بسیاری، مترادف با «مادر» است. مهر مادری، عطوفتی آمیخته با ایثار است؛ عطوفتی که روح فرزند را لطیف میکند، مسیر دشوار تربیت را هموار میسازد و خلقوخویی زیبا در وجود او شکل میدهد. در چنین شرایطی، مهر مادرانه بر قلب فرزندان حکمرانی میکند.
این نقش زمانی کاملتر و اثرگذارتر میشود که مادر، در کنار ایفای نقش مادری، با حمایت، احترام و جلب رضایت همسر خود ـ که ستون خانواده و پدر فرزندان است ـ بنیان خانواده را استوار نگه دارد. چنین زنی میتواند نقش عظیم و بالقوه خود را بهگونهای معجزهآسا بالفعل کند.
{$sepehr_key_173504}
نقش حیاتبخش همسری و مادری، زمانی به اوج زیبایی و کمال خود میرسد که از مرزهای خانواده فراتر رود و در عرصه اجتماع نیز با حفظ شأن انسانی زن جلوهگر شود. رعایت شئونات اخلاقی، همچون عفاف، حیا و حجاب، بستری فراهم میکند تا زن بتواند در اجتماع، آرامش، امنیت و شرافت را نهتنها برای خود، بلکه برای جامعه نیز به ارمغان آورد.
اگر با عقل سلیم و بدون سوگیریهای تحمیلی به این مسیر تکاملی بنگریم، درمییابیم که حفظ نهاد خانواده و تعالی اعضای آن، با چنین چیدمانی که مدیریت آن بر عهده مادری فهیم، دانا و ژرفاندیش است، امری منطقی و عقلانی است. در این الگو، زن بر اساس فطرت اصیل انسانی خود، نقشهای کلیدیاش را بهدرستی ایفا میکند و همسر و فرزندان نیز نیازهای جسمی و روحی خود را از جایگاه امن و مؤثر خانواده دریافت میکنند.
آیا جز این است که هر زنی در ژرفای وجود خود، تمایلی ارزشمند به عشقورزی، محبت و ایثار نسبت به همسر و فرزندانش دارد؟ آیا هر زنی خواهان آن نیست که محبوبه و معشوقه همسرش و محترم در نگاه او باشد؟
و آیا میتوان با بیقیدی، بیعفتی و تبدیل شدن به ابزاری برای هوسرانی بیگانگان، همچنان محبوب و محترم واقعی در خانواده باقی ماند؟
سرشت اصیل زن، از ابزار شدن برای ارضای نیازهای جنسی خارج از چارچوب خانواده بیزار است. زن بهطور فطری ترجیح میدهد در جامعه و محافل علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، بهجای دیده شدن بهواسطه جاذبههای جنسی، توانمندیهای فردی، فکری و انسانیاش دیده شود؛ تا بتواند با امنیت روانی و حفظ کرامت انسانی، هم برای خود و هم برای جامعهاش مفید و کارآمد باشد.
پاسخ به این پرسشها برای انسانهای منصف و نیکاندیش روشن است. کافی است هر فرد اندکی در خلوت خویش تأمل کند، صادقانه به فطرت انسانی خود بازگردد و راه هر بهانه و وسوسه فکری را ببندد. آنگاه ندای پاک فطرت را بهروشنی خواهد شنید و با پیروی از آن، مسیر سعادت و نیکبختی پایدار را برمیگزیند؛ مسیری که نه به پشیمانی میانجامد و نه به خلأ، بلکه رضایت درونی و خشنودی خالق مهربان را به همراه دارد.