به گزارش شهرآرانیوز، برنامه «شفرونی» یک رئالیتیشوی آشپزی است که در شبکه نمایش خانگی منتشر میشد و اجرای آن را نیما شعباننژاد بر عهده داشت و به تازگی قسمت آخر نیز پخش شد. این برنامه تلاش کرد با ترکیب فضای رقابتی، حضور چهرههای شناختهشده و دکوری پرهزینه، تجربهای متفاوت از برنامههای آشپزی ارائه دهد. ساختار کلی برنامه بر پایه معرفی غذا، رقابت یا چالش آشپزی میان مهمانان و در نهایت ارائه خروجی در برابر مخاطب شکل گرفت. در نگاه اول، «شفرونی» میکوشید خود را در امتداد جریان جهانی برنامههای آشپزی سرگرمکننده تعریف کند؛ برنامههایی که بیشتر از آموزش، به نمایش و شو نزدیکاند. با این حال، پرسش اصلی این است که آیا چنین الگویی، بدون بومیسازی محتوایی و توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران، اساساً قابلیت موفقیت دارد یا خیر.
نیما شعباننژاد برای مخاطب تلویزیون و شبکه نمایش خانگی چهرهای ناآشنا نیست. او فعالیت حرفهای خود را از تئاتر آغاز کرد و با حضور در برنامههایی مانند «خندوانه» به شهرت رسید. شعباننژاد بیش از هر چیز بهواسطه تیپسازی، بداههگویی و اجرای طنز شناخته میشود و در سالهای اخیر تلاش کرده این ویژگیها را به عرصه اجرا نیز گسترش دهد. انتخاب او بهعنوان مجری «شفرونی» انتخابی قابل پیشبینی است؛ چرا که سازندگان برنامه بهوضوح بهدنبال فضایی شوخطبعانه و غیررسمی بودهاند. با این حال، اتکا صرف به تواناییهای فردی مجری، بدون پشتوانه محتوایی، نمیتواند ضعفهای ساختاری یک برنامه را پنهان کند.
مهمترین نقد وارد بر «شفرونی» نه در فرم، بلکه در «ایده» آن نهفته است. ساخت برنامهای با محوریت غذاهای گرانقیمت، مواد اولیه خاص و دکورهای پرزرقوبرق، در شرایطی که بخش بزرگی از جامعه حتی در تأمین نیازهای اولیه خود با مشکل مواجه است، نوعی گسست آشکار با واقعیت اجتماعی محسوب میشود. در چنین بستری، نمایش غذاهایی که قیمت مواد اولیه آنها از توان خرید اکثریت مردم خارج است، نه الهامبخش است و نه آموزشی. این نوع تولیدات ناخواسته به بازتولید حس فاصله طبقاتی دامن میزنند و بهجای همدلی با مخاطب، او را در جایگاه تماشاگر محروم قرار میدهند.
پرسش اساسی اینجاست: ضرورت تولید «شفرونی» چه بود؟ این برنامه نه نیاز مشخصی از مخاطب را پاسخ میداد، نه ارزش افزوده فرهنگی یا آموزشی قابلتوجهی ارائه کرد. در بهترین حالت، با مجموعهای از شوخیها، تصاویر رنگارنگ و تکرار الگوهای آشنا روبهرو بودیم که پیشتر در نمونههای مشابه داخلی و خارجی دیده شده بودند. برنامه هیچ موضع مشخصی نداشت؛ نه آشپزی را آموزش میداد، نه به فرهنگ غذایی بهشکلی عمیق میپرداخت و نه حتی رقابتی جدی خلق میکرد. نتیجه، اثری بود معلق میان سرگرمی سطحی و نمایشی بیهدف. یکی از نخستین عناصر بصری «شفرونی»، دکور گرانقیمت و طراحی پرجزئیات آن بود. اما این هزینهکرد بالا، برخلاف انتظار، به خلق تجربهای معنادار منجر نشد. دکور در این برنامه بیش از آنکه در خدمت روایت یا محتوا باشد، به ویترینی تزئینی شباهت داشت که صرفاً برای نمایش مصرفگرایی طراحی شده بود.
از سوی دیگر، انتخاب مهمانان در قسمتهای ابتدایی نیز فاقد خلاقیت بود. چهرههایی تکراری که پیشتر بارها در برنامههای مشابه حضور داشتهاند و حرف تازهای برای گفتن نداشتند. این تکرار، حس کلیشهای بودن برنامه را تشدید کرد و مانع شکلگیری جذابیت شد. یکی دیگر از نکات منفی قابلتوجه، صحنههایی بود که در آن مجریان و مهمانان در برابر مخاطب به خوردن غذا میپرداختند. در فرهنگی که همواره بر حرمت سفره و احترام به مخاطب تأکید داشته، چنین کنشی نه جذاب است و نه ضروری. این بخش بیش از آنکه به برنامه اضافه کند، نوعی بیسلیقگی در اجرا را نشان میداد.
{$sepehr_key_174488}
اگر بخواهیم منصفانه به برنامه نگاه کنیم، بخش معرفی غذاها و پرداختن به خوراکهای کشورهای مختلف، تنها نکته قابل دفاع «شفرونی» بود. آشنایی اجمالی با فرهنگ غذایی ملل دیگر میتوانست به نقطه قوت برنامه تبدیل شود، اما حتی این بخش نیز بهدلیل انتخاب غذاهای غیرمنطقی و بسیار گران، ارتباط خود را با مخاطب از دست میداد. در واقع، برنامه بهجای بومیسازی این معرفیها یا ارائه نسخههای قابل دسترس، صرفاً به نمایش ظاهری غذاها بسنده کرد؛ نمایشی که بیشتر حس حسرت ایجاد میکرد تا آگاهی.
در مجموع، «شفرونی» نمونهای از برنامههایی است که بیش از آنکه بر محتوا، ایده و ضرورت اجتماعی تکیه داشته باشند، اسیر ظاهر، دکور و فرمولهای امتحانشدهاند. این برنامه فاقد هویت مشخص، پیام روشن و ارزش ماندگار است و نمیتواند جایگاه ویژهای در میان تولیدات نمایش خانگی پیدا کند. در شرایطی که رسانه بیش از هر زمان دیگر نیازمند مسئولیتپذیری فرهنگی است، تولید آثاری از این دست نهتنها کمکی به ارتقای سلیقه عمومی نمیکند، بلکه فاصله میان رسانه و مخاطب را عمیقتر میسازد.