به گزارش شهرآرانیوز، مسعود تقیآبادی، استاد علوم ارتباطات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در نشست علمی-فرهنگی با عنوان «لهجه و هویت؛ چرا از لهجه خجالت میکشیم؟» که با هدف واکاوی ریشههای این پدیده و تأثیر آن بر مهاجران، به ویژه مهاجران افغانستانی در ایران پرداخت به بررسی عمیق پدیده شرم از لهجه و ارتباط آن با هویت فردی و اجتماعی پرداخت.
تقیآبادی در این نشست، لهجه را نه صرفاً یک تفاوت در ادای کلمات، بلکه بیانگر یک زیست اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دانست و آن را به مثابه اثر انگشت، ذاتی و ناگزیر از هویت فردی برشمرد.
تقیآبادی در تعریف لهجه گفت: لهجه همان تفاوتی است که در ادای کلمات ایجاد میشود و بیانگر یک زیست اجتماعی، یک زیست فرهنگی و یک زیست تاریخی است.
او همچنین تأکید کرد: هویت و لهجه اساساً مثل یک اثر انگشت میماند، مثل امری که به شدت ذاتی است، امری که به شدت ناگزیر است، امری که در DNA ما ثبت شده است.
{$sepehr_key_174522}
استاد علوم ارتباطات تصریح کرد: شرم از لهجه به ماهو لهجه نیست، شرم از آن برچسبهایی است که به آن لهجه چسباندهاند.
اگرچه آمار عددی مشخصی ارائه نشد، اما تقیآبادی به تحلیلهای جامعهشناختی و روانکاوانه اشاره کرد و بیان داشت که شرم از لهجه نشاندهنده یک «گسست اجتماعی» است که از تفاوت میان هویت زیسته فرد (آنچه با آن به وجود آمده و بزرگ شده) و تصویری که فرد از خود در جامعه میزبان میسازد، نشأت میگیرد.
تقی آبادی همچنین به نقش رسانههای اجتماعی و گفتمانهای مسلط در بازتولید تصاویر کلیشهای و منفی از مهاجران افغانستانی اشاره کرد.
به گفته او، این تصاویر منفی در ناخودآگاه جمعی ایرانیان، به ویژه پس از انقلاب اسلامی و رخدادهایی مانند "جنگ ۱۲ روزه" افزایش یافته و به "افغانستیزی" دامن زده است.
تقیآبادی دیدگاه غالب جامعه را که لهجه را به امری شرمآور یا برچسبی منفی تبدیل میکند، به چالش کشید. او این پدیده را ناشی از ساختارهای قدرت و گفتمانهای مسلط دانست که زبان را از یک "امر ارتباطاتی" به یک "ابزار بازتولید قدرت" تبدیل میکنند.
او با تمایز قائل شدن بین "سیاست" (پلیتیک) به معنای امر فرهنگی و "امر سیاسی" (پلیتیکال) به معنای خصومتمدارانه، توضیح داد که چگونه زبان فرهنگی که باید مبتنی بر دوستی و نزدیکی باشد، در مواجهه با امر سیاسی، خصومتمدارانه و "دیگریمابانه" میشود و به برچسبزنی و اهریمنسازی منجر میگردد.
او همچنین به این نکته اشاره کرد که لهجه افغانستانی در ایران به طور سیستماتیک ارزشگذاری منفی دریافت کرده و با مفاهیمی، چون فقر اقتصادی، مشاغل یدی، کارگری، بیگانه بودن، ناامنی و کمسوادی همسو شده است.
تقیآبادی در پایان سخنان خود، بر لزوم بازنگری در این رویکرد تأکید کرد.
این استاد علوم ارتباطات خاطرنشان کرد: خواستار آن شد که زبان فارسی به عنوان یک "گنجینه زبانی توزیعشده" دیده شود، نه صرفاً یک شکل واحد که گویش تهرانی را به عنوان معیار و بت قرار دهد. ا
او راهکار را در نادیده گرفتن لهجه ندانست، بلکه در کاهش "قدرت نمادین" تحمیلشده بر لهجهها از طریق تلاشهای فردی و جمعی در فضاهای آکادمیک و اجتماعی دانست و پیشنهاد کرد که شرم از لهجه باید از حاشیه به مرکز توجه بیاید و به جای نقد، موضوع مطالعه قرار گیرد تا بتوان به بازنمایی صحیح و مثبت از هویتهای زبانی دست یافت.
تقی آبادی هویت مهاجران افغانستانی را "عاملمحور" و "چندگانه" توصیف کرد که به راحتی حذف نمیشود و دارای یک تاریخ قوی است.