به گزارش شهرآرانیوز، رشد بلاگری و ظهور زوجهای موسوم به «اینستاگرامی» بهقدری فراگیر شده که گاهی فراموش میکنیم آنچه میبینیم، صرفاً بخشی گزینششده و نمایشی از زندگی است، نه تمام واقعیت. این فضا برای برخی تبدیل به سکویی برای شهرت و درآمد شده و برای برخی دیگر، عاملی برای مقایسه، ناامیدی و حتی فروپاشی روابط. در گفتوگو با حجتالاسلام سیدمحسن میرمرشدی، دکتری فلسفه، پژوهشگر، تولیدکننده رسانه و فعال فضای مجازی، به بررسی ابعاد پنهان و آشکار پدیده زوجهای اینستاگرامی پرداختهایم.
اگرچه هنوز تعریف دقیق و آکادمیکی برای این پدیده وجود ندارد، اما میتوان زوجهای اینستاگرامی را افرادی دانست که با نمایش بخشهایی از زندگی مشترک خود به دنبال دیدهشدن هستند. این نمایش گاه در قالب طنز، چالش، سبک زندگی لوکس یا حتی رفتارهای ناپسند انجام میشود. در یک سوی این ماجرا تولیدکنندگان محتوا قرار دارند و در سوی دیگر مخاطبانی که این سبک زندگی را دنبال میکنند. اینستاگرام اساساً بستری برای نمایش رویدادها و سبک زندگی است، اما برخی بهویژه در ایران، از آن برای جلوهگری، فخرفروشی و اثرگذاری اجتماعی استفاده میکنند؛ مسیری که در نهایت به درآمدزایی و تبدیل زندگی خصوصی به کالا منجر میشود.
نمایش مداوم جزئیات زندگی، زمینه مقایسه را برای مخاطب فراهم میکند. بسیاری افراد ناخواسته زندگی خود را با آنچه میبینند میسنجند و دچار احساس کمبود، نارضایتی یا ناامیدی میشوند. این مسئله به یک چالش جهانی تبدیل شده و پژوهشهای علمی نیز نشان میدهد که استفاده افراطی از شبکههای اجتماعی میتواند با افزایش افسردگی، پرخاشگری، کاهش اعتمادبهنفس و حتی رفتارهای پرخطر همراه باشد.
{$sepehr_key_174870}
انسان بهطور طبیعی به دنبال رضایت و احساس خوشبختی است، اما برخی این رضایت را تنها از مسیر تأیید دیگران به دست میآورند. این تأییدخواهی معمولاً ریشه در ضعف اعتمادبهنفس دارد. چنین افرادی زندگیشان را در معرض قضاوت عمومی قرار میدهند تا از بازخورد مخاطبان احساس ارزشمندی کنند. البته میل به تأیید در همه ما وجود دارد، اما زمانی که به اعتیاد تبدیل شود، نشاندهنده فقدان آرامش درونی است. در این میان، بلاگرها و اینفلوئنسرها از این نیاز مخاطب بهره میبرند و با ساخت سبک زندگی، از آن کسب درآمد میکنند.
نمایش مداوم سفرها، ظاهر، تغذیه، روابط عاشقانه و امکانات مالی، ناخواسته در ذهن مخاطب احساس مقایسه ایجاد میکند. این احساس ممکن است پنهان بماند، اما در زمان اختلافات زناشویی خود را نشان میدهد. مقایسه همسر با تصاویر ایدهآلشده در فضای مجازی، یکی از عوامل شکلگیری نارضایتیهای عمیق است. بررسی بسیاری از پروندههای اختلاف خانوادگی نشان میدهد ریشه این نارضایتیها به همین چشموهمچشمیها بازمیگردد.
وقتی انگیزه مالی با ضعف شخصیتی ترکیب میشود، برخی بلاگرها برای جلب مخاطب به رفتارهای افراطی و گاه غیراخلاقی روی میآورند؛ از چالشهای سخیف گرفته تا نمایش تحقیر همسر یا عادیسازی مفاهیمی مانند خیانت. همچنین الگوبرداری از مناسبتها و آیینهایی که ریشهای در فرهنگ بومی ندارند یا ترویج خرافهگرایی، از دیگر آسیبهای این فضاست.
اعتیاد. چه برای تولیدکننده محتوا که به دیدهشدن وابسته میشود و چه برای مخاطبی که احساس میکند با دنبالکردن این سبک زندگی بهروز است. این وابستگی تا جایی پیش میرود که افراد حتی برای ساعتی نمیتوانند از فضای مجازی فاصله بگیرند. این اعتیاد آرامآرام روابط واقعی را فرسوده میکند.
یکی از مشکلات اساسی، ورود فناوری پیش از شکلگیری فرهنگ استفاده از آن است. فضای مجازی واقعیت را بهصورت کاریکاتوری نشان میدهد، نه کامل. افراد آگاه و فرهیخته، برنامهمند و محدود از این فضا استفاده میکنند، اما بسیاری بدون هدف مشخص در آن غرق میشوند. آموزش سواد رسانهای ضرورتی جدی است؛ همانطور که رانندگی بدون آموزش ممکن نیست، استفاده بیقید از فضای مجازی نیز میتواند خطرناک باشد.
رسانهها، نظام آموزشی و نهادهای فرهنگی باید بهصورت مستمر درباره ماهیت فضای مجازی آموزش دهند، بهویژه برای نوجوانان و جوانان. تأییدخواهی افراطی، انسان را از درون تهی میکند و وقتی بازخورد مثبت قطع شود، فرد با بحران هویت و تنهایی روبهرو میشود؛ بحرانی که گاهی پیامدهای جبرانناپذیر دارد.