مسئله عفاف و حجاب در جامعه امروز ایران، بیش از آنکه یک اختلافسلیقه یا یک مناقشه حقوقی باشد، بازتابی از نسبت ما با فطرت انسانی، نظم اجتماعی و مسئولیت نخبگان است.
آنچه امروز با آن مواجه هستیم، صرفا یک حکم شرعی یا دستور اجرایی نیست، بلکه زیست اجتماعی مسئله عفاف است؛ زیستی چندلایه و متأثر از هویت، عدالت، رسانه و تجربه زیسته شهروندان. هر تلاشی برای مدیریت این مسئله، اگر بدون فهم این زیست باشد، ناگزیر به تکرار چالشهای پیشین میانجامد.
تقلیل مسئله حجاب به دوگانه ساده «اجبار» یا «اختیار» نیز کمکی به حل آن نمیکند. در همه جوامع، هنجارهای فرهنگی صرفا محصول انتخاب فردی نیستند؛ بلکه ترکیبی از قانون، عرف، آموزش، رسانه و الگوهای زیستهاند. پرسش اصلی این نیست که حجاب اجباری است یا نه، بلکه این است که چه نوع نظم فرهنگی در حال بازتولید است و این نظم تاچهاندازه از اقناع و رضایت اجتماعی برخوردار است.
دراینمیان، عفاف پیش از آنکه یک دستور رفتاری باشد، مبتنی بر فطرت انسانی است؛ همان سرشت مشترکی که انسان را بهسمت کرامت، حریممندی و تعادل در روابط سوق میدهد. بر اساس نگاه قرآن کریم در آیه ۳۰ سوره مبارکه روم، دین هماهنگ با ساخت درونی انسان است، نه امری بیرونی و تحمیلی. فاصلهگرفتن گفتمان عفاف از این زبان فطری و نزدیکشدن آن به مواجهههای صرفا دستوری در افکار عمومی، از عوامل شکلگیری تنشهای اجتماعی در این حوزه بوده است.
ازسویدیگر، قرآن در ترجمه اجتماعی این فطرت نیز به تنظیم روابطعمومی توجه دارد و از آن جمله نیز میتوان به آیه ۳۰ سوره مبارکه نور اشاره کرد. این آیه نشان میدهد که عفاف، هم ریشه در درون انسان دارد و هم ناظر به تزکیه و نظم اجتماعی است.
یکی از آسیبهای جدی در زیست این مسئله، زنمحورشدن افراطی آن است. گویی عفاف، تنهامسئله زنان است؛ درحالیکه عفاف، پیش از آنکه به ظاهر محدود شود، نظم رفتاری و اخلاقی در روابط اجتماعی است که زنان و مردان را بهطور برابر دربرمیگیرد. هیچ نظم فرهنگیای بدون احساس عدالت و کرامت انسانی پایدار نمیماند. دراینمیان، نقش دانشگاهیان و پژوهشگران علوم انسانی قابل چشمپوشی نیست.
عفاف و حجاب، مسئلهای میانرشتهای است که به جامعهشناسی، روانشناسی، مطالعات فرهنگی، ارتباطات و سیاستگذاری عمومی گره خورده است. کمتوجهی به پژوهشهای مسئلهمحور و دادهمند، میدان را به سادهسازی و واکنشهای پرهزینه واگذار میکند. سکوت نخبگان علمی، در چنینمسائلی خود یک کنش اجتماعی تلقی میشود.
{$sepehr_key_175492}
بازخوانی روش فکری شهید مطهری نیز دراینزمینه راهگشاست. ارسال مقالات ایشان به مجله «زنروز» ـ با وجود اختلاف جدی در مبانی فکری- نشان میدهد که او مواجهه با مسئله زن و عفاف را نه با حذف و انزوا، بلکه با گفتوگوی عقلانی و حضور فعال در میدان واقعی جامعه دنبال میکرد. این رویکرد اقناعی و استدلالمحور، امروز نیز میتواند الهامبخش باشد.
تجربههای گذشته نشان داده است که رویکردهای احساسی، مقطعی و صرفا دستوری، نهتنها مسئله عفاف را حل نکردهاند، بلکه آن را پیچیدهتر ساختهاند. امروز، بیش از هر زمان، نیازمند سیاستگذاری مبتنی بر علم روز، تجربههای اجتماعی و فهم دقیق زیست نسل جدید هستیم؛ مسیری که تنها با بازگشت به فطرت، عقلانیت و گفتوگوی نخبگانی هموار میشود.