به گزارش شهرآرانیوز؛ در طلیعه ماه رجب، همزمان با ولادت پنجمین پیشوای شیعیان، امام محمد باقر (ع)، تاریخ اسلام ما را به بازخوانی یکی از مقاطع عمیق و اثرگذار حیات فکری خود فرامیخواند؛ شخصیتی که لقب «باقرالعلوم» برای او صرفا یک عنوان تشریفاتی نیست، بلکه نشانه رسالتی تاریخی است؛ رسالتی برای شکافتن لایههای جهل، خرافه و تحریف و بازگرداندن جامعه اسلامی به عقلانیت قرآنی.
امامباقر (ع) در دورانی عهدهدار امامت شد که دین، نه با شمشیر، بلکه با انحرافهای فکری و اعتقادی تهدید میشد. خدایی که باید منزه و متعالی فهمیده میشد، بهتدریج به موجودی شبیه انسان فروکاسته شده بود و همین تصویر مخدوش، مشروعیتبخش قدرتهای فاسد زمانه شده بود.
در چنین شرایطی، امامباقر (ع) با یک انقلاب آرام، اما عمیق فرهنگی، دانشگاهی بیسابقه در تاریخ اسلام بنا نهاد؛ دانشگاهی که کلاسهایش، گاه در موسم حج برگزار میشد و درس اصلیاش، بازسازی توحید و عقل دینی بود. در گفتوگو با حجتالاسلاموالمسلمین مهدی نخاولی، این میراث را بازخوانی کردهایم. بازخوانی این میراث، امروز نیز نقشه راهی برای نجات اندیشه دینی از تحریف و سطحینگری است.
لقب «باقرالعلوم» کلیدی برای فهم مأموریت تاریخی امام محمد باقر (ع) است. «باقر» به معنای شکافنده و «العلوم» با الف و لام جمع، نشاندهنده همه حوزههای معرفتی است؛ نهفقط فقه و حدیث. این لقب از دانشی حکایت دارد که مرز میان علوم دینی و تجربی را درهم میشکند. حضور شاگردانی، چون جابربنحیان، پدر علم شیمی، گواه روشنی بر گستره این دانش است.
اما آنچه این علم را متمایز میکند، پیوند عمیق آن با قرآن است. امام (ع) بارها تأکید میکردند: «هرچه میگویم، ریشه قرآنی آن را از من بخواهید.» این سخن، تنها بیان اعتمادبهنفس علمی نیست، بلکه یک روش آموزشی است؛ روشی برای تربیت شاگردانی اندیشمند، نه مقلد. عظمت علمی امام بهحدی بود که دانشمندان بزرگ عصر دربرابر او، خود را کوچک میدیدند. این شکوه علمی، مقدمه نهضتی شد که نهفقط دانش، بلکه مسیر اندیشه اسلامی را دگرگون ساخت.
بزرگترین خطر عصر امامباقر (ع)، نهصرفا ظلم سیاسی، بلکه تحریف اعتقادی بود. در روزگار آن امام، باورهای انسانانگارانه درباره خداوند، بهشدت رواج یافته بود؛ از جسم دانستن خدا تا تصور آمدن او به زمین در شبهای جمعه. این خرافات، اصل توحید را تهدید میکرد.
این انحرافها اتفاقی نبود. حاکمان وقت، از خدایی شبیه انسان استقبال میکردند؛ زیرا چنین خدایی، حاکمی شبیه خود را نیز توجیه میکرد. امامباقر (ع) با تبیین عقلانی و قرآنی صفات الهی، این بنیان فکری مسموم را درهم شکستند. اصلاح توحید، به معنای اصلاح همه دین بود. بدون خدایی منزه و متعالی، نه اخلاق معنا دارد و نه عدالت.
نهضت علمی امام محمد باقر (ع) محصول یک خلأ تاریخی نبود، بلکه پاسخی دقیق به شرایط ویژه زمانه بود. پیش از ایشان، حضرت امیرالمؤمنین (ع) با وجود اینکه دریای علم بودند، درگیر جنگهای فرسایشی و عدم ظرفیت معرفتی عمومی بودند. جامعهای که دربرابر دعوت «سَلّونی قبل أن تفقدونی» پرسشهای سطحی مطرح میکرد، آماده دریافت معارف عمیق نبود. پس از عاشورا نیز، جهان اسلام در شوک و افسردگی عمیق فرورفت.
امامسجاد (ع) در این فضای سنگین، نهضتی آرام و تربیتی را آغاز کردند؛ با دعا، قرآن و تربیت چهرهبهچهره. این مرحله، جامعه را برای پذیرش عقلانیت دینی آماده ساخت. در زمان امامباقر (ع)، ضعف بنیامیه و درگیریهای سیاسی، فرصتی نسبی پدید آورد و زمینه شکلگیری یک انقلاب فرهنگی شد؛ انقلابی که نه با قیام نظامی، بلکه با بازسازی فکری، تاریخ اسلام را وارد مرحلهای تازه کرد.
دانشگاه امامباقر (ع) نه ساختمانی مشخص داشت و نه کلاسهای منظم روزانه. این دانشگاه، شبکهای هوشمند و سیار از انتقال دانش بود که در دل شدیدترین خفقان سیاسی شکل گرفت. بسیاری از شاگردان برجسته امام، مانند زراره و محمدبنمسلم، در شهرهایی، چون کوفه زندگی میکردند و ارتباط دائمی با مدینه ممکن نبود.
راهکار امام، استفاده از فرصت حج بود. موسم حج به کنگرهای علمی تبدیل شد که در آن، طالبان علم بدون جلب حساسیت حکومت، از محضر امام بهره میبردند. حدیث «تمامالحج لقاءالامام» نیز در همین چارچوب، معنا مییابد. این ابتکار نشان میدهد که پنجمین پیشوای ما، تنها عالمِی پاسخگو به پرسشها نبود، بلکه مدیری فرهنگی بود که میدانست چگونه در سختترین شرایط، جریان علم را زنده و پویا نگه دارد.
شدت فشار امنیتی در عصر امام پنجم شیعیان (ع) بهحدی بود که حتی پرسیدن یک مسئله شرعی ساده، میتوانست جان شیعیان را تهدید کند. روایت مردی که برای حل مشکل طلاق همسرش، ناچار شد خود را به شکل خیارفروش درآورد، تصویری تکاندهنده از این فضا ارائه میدهد.
او جرئت نداشت مستقیما به خانه امام مراجعه کند و ساعتها در کوچه فریاد میزد تا شاید امام، او را ببینند. سرانجام، امام با علم به نیت او، وی را فراخواندند و مشکلش را حل کردند. این داستان، تنها یک روایت تاریخی نیست، بلکه سندی روشن از شرایطی است که در آن، دانشگاه امامباقر (ع) شکل گرفت؛ دانشگاهی که نه در امنیت، بلکه در سایه تعقیب و ترس، رسالت خود را ادامه داد.
{$sepehr_key_175501}
آنچه امامباقر (ع) را متمایز میکند، فقط گستره علم نیست، بلکه نحوه مدیریت آن است. ایشان میدانستند کجا باید سخن گفت، کجا باید تربیت کرد و کجا باید صبر پیشه کرد. نهضت علمی امام، حرکتی حسابشده و مرحلهبهمرحله بود. امام، شاگردانی تربیت کردند که هرکدام خود به یک مرکز علمی تبدیل شدند. این شبکه انسانی، ضامن بقای معارف اهلبیت (ع) در سختترین دورانها شد. درواقع، ابوجعفر (ع) الگویی از «رهبری فرهنگی در شرایط بحران» ارائه داد؛ الگویی که امروز نیز میتواند الهامبخش جوامع دینی باشد.
میراث امام محمد باقر (ع) فقط متعلق به قرن دوم هجری نیست. امروز نیز جهان اسلام با تحریف، سطحینگری و خرافهزدگی، مواجه است. بازگشت به روش امام، یعنی پیوند عقل، قرآن و دانش، راهی برای نجات اندیشه دینی است. محمدبنعلی (ع) نشان داد که حتی در خفقان، میتوان جریانساز بود؛ اگر علم، حکمت و صبر درکنار هم قرار گیرند.
ولادت ایشان، یادآور این حقیقت است که بزرگترین انقلابها، گاه بیصدا و در کلاسهای پنهان، پایهریزی میشوند. «باقرالعلوم»، چراغی است که هنوز راه را نشان میدهد.